به شدت داستان‌گوست... اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد... از دست نوشته‌های پدر و نقل شفاهی او استفاده می‌کند... معمولی‌ترین مسائل روزمره موجب متبلور شدن برداشت‌های فلسفی عمیق می‌شود... هر کدام از شخصیت‌ها جهان بینی ویژه خود را دارند و نویسنده در بیان دنیای درون و برون آنها موفق است و جالب اینکه هر کدام کم و بیش طی اثر دچار تحول می‌شوند... قرائت مدرنی است از هابیل و قابیل، با این تفاوت که تشخیص اینکه کدام قابیل است مشکل است


لذت بیمارگونه جزیی از یک کل دیوانه بودن | اعتماد


«جزء از کل» [A fraction of the whole] نخستین رمان استیو تولتز [Steve Toltz] نویسنده استرالیایی است که به خاطر نوشتن این اثر نامزد دریافت جایزه بوکر شده و خیلی سریع کتابش جایگاهی مهم در تاریخ ادبیات استرالیا پیدا کرده است. نوشتن از کلیت کتاب سخت است و چون نام آن فقط می‌توان به برخی از جزییاتش اشاره کرد. پاراگراف اول کتاب در حکم ورودیه‌ای به دنیای اثر است با ارایه لحن طنز و فلسفیدن و اشاره به اتفاقاتی که در ادامه رخ می‌دهند نمونه‌ای مثال زدنی است که به پاراگراف اول رمان بیگانه آلبر کامو - از بهترین شروع‌های تاریخ ادبیات- پهلو می‌زند: «هیچ وقت نمی شنوید ورزشکاری در حادثه‌ای فجیع حس بویایی اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادی ام را از دست دادم...».

جزء از کل» [A fraction of the whole]  استیو تولتز [Steve Toltz]

داستانی که برای نوشتنش از دست نوشته‌های پدر و نقل شفاهی او استفاده می‌کند و به اثر شکل داستان در داستان می‌دهد و از سوی دیگر با اشاره به چگونگی ساخت آن از مولفه‌های فراداستان نیز بهره می‌برد.

از ویژگی‌های بارز اثر، طنز سیاه و درخشانی است که در سرتاسر اثر گسترده می‌شود و نمود آن را در عبارات و جمله‌ها و دیالوگ‌ها و نوع زیست و تفکر آدم‌ها و دیدگاه شان نسبت به هستی می‌توان یافت. نمونه‌ها بسیارند و شوخی با نام جسپر و صدا زدن اشتباهش -کسپر- که هر بار وجوه مختلفی می‌یابد و از زاویه‌ای متفاوت به آن پرداخته می‌شود مثال زدنی است. طنزی که هر بار به شکلی رخ می‌دهد و از اغراقی ظریف و آشنازدایی- نمونه اش: آشنایی با هری وست و ماجراهای کتاب راهنمای تبهکاری- بهره می‌گیرد. و واکنش مخاطب به آن همراه با قهقهه و لبخند و نیشخند و زهرخند است. «جزء از کل» در مورد مارتین دین فیلسوف یا شبه فیلسوف است که ناگزیر از فلسفیدن است. فلسفیدنی که آمیخته به جنون و طنز و روان پریشی و پارانویا است. فسلفیدن او و همین طور متعاقب آن اثر، خالی از شعار است و علاوه بر اندیشمند بودن و نمایاندن آن به عنوان اثری صاحب تفکر، تاثیرش را بر زندگی شخصیت‌ها نشان می‌دهد و از این طریق ماجراها شکل می‌گیرند.

فلسفه و عمقی که در عنوان اثر - جزیی از کل- جاری است و در جاهای مختلف با وجوه متفاوت روبه رو می‌شویم، از جزیی از وجود پدر بودن جسپر تا دریافت کاهنده و جزیی آدم‌ها از کلیت همدیگر و هستی، وجوهی هستند که نوع ارایه دنیای آدم‌های اثر چون کشف و شهودی برای مخاطب اتفاق می‌افتد. معمولی‌ترین مسائل روزمره موجب متبلور شدن برداشت‌های فلسفی عمیق می‌شود و تفکر فلسفی اتفاق‌های ساده و معمولی و گاهی بی ارزشی را رقم می‌زند.

اثر هم رگه‌هایی از گروتسک و هم ابزوردیسم دارد. وقایعی که اتفاق می‌افتد و کنش و واکنش شخصیت‌ها و نظرات شان در این مورد حس‌های مختلف و متضادی را همزمان در مخاطب ایجاد می‌کند - چون احساس شادی و غم توامان- که بر گروتسک بودن آن صحه می‌گذارد. همچنین اعمال شخصیت‌ها و تلاش‌های بی نتیجه‌شان و جریاناتی که رخ می‌دهد انباشته از پوچی است و ابزوردیسم سیاهی را شکل می‌دهد.

زبان اثر هماهنگ با لحن راوی و فضاسازی آن است و جملات و ترکیبات بدیع و دور از ذهنی که نویسنده با آن اثر را ساخته است علاوه بر نشستن در بافت داستان موجب می‌شود که هر بار مخاطب به عقب برگردد و خوانشی چند باره از آنها داشته باشد. ترکیباتی که هم از کلیشه‌ها استفاده کرده و هم کلیشه زدایی کرده و هم ادای دینی است به این زبان بازیگوش، طنز آلود، خلاق و حاضر جواب در متقدمانی که این زبان را پرورده اند. شباهت‌ها و تفاوت‌های با مسما و قرینه پردازی‌ها - نمونه اش: شل زدن مارتین و تری و هری- و تناظرهای اثر از ظرایف و جزیی نگری آن خبر می‌دهد.

شخصیت پردازی اثر پرورده و چند بعدی است و برای هر کدام از شخصیت‌ها می‌توان دست کم ۱۰ صفت و چند ویژگی اصلی بیان کرد. هر کدام از شخصیت‌ها جهان بینی ویژه خود را دارند و نویسنده در بیان دنیای درون و برون آنها موفق است و جالب اینکه هر کدام کم و بیش طی اثر دچار تحول می‌شوند. از تعدیل نظریات مارتین تا تبدیل شدن تری به آنچه علیه اش مبارزه می‌کرد، یعنی یک دلال فاسد ورزشی و ثروتمند شدن انوک، کسی که از ثروتمندها چندشش می‌شد و در نهایت جسپری که متوجه می‌شود به جای تناسخی از پدر، شکل دیگری از مادرش است. زندگی شخصیت‌ها هم در طول - از کودکی تا بزرگسالی و مرگ- و هم در عرض و عمق ارایه می‌شود. شخصیت‌های اثر به تبعیت از فضای آن هر کدام کم و بیش برخوردار از جنون و دیوانگی اند و این جنون گاهی جنبه جمعی به خود می‌گیرد و آدم‌ها در افکار و اقدامات جنون آمیزشان- جعبه پیشنهادات- با هم دست به یکی می‌شوند و دنیای دیوانه دیوانه اثر را می‌سازند. با وجود شرارت و اعمال فاجعه باری که شخصیت‌ها انجام می‌دهند - بلایی که مارتین با ترغیب تری سر پایش می‌آورد و تری هم به نوبه خود به شکل دیگری جبران می‌کند- مخاطب، انسان بودن و ناتوانی شخصیت‌ها را می‌پذیرد و با آنها همذات پنداری می‌کند. به عبارتی همه آنها خاکستری اند.

جزء از کل» [A fraction of the whole] استیو تولتز [Steve Toltz]

«جزء از کل» قرائت مدرنی است از هابیل و قابیل - مارتین و تری- با این تفاوت که تشخیص اینکه کدام شان هابیل و کدام شان قابیل است مشکل است و همین طور بازخوانی تازه‌ای از الگوی پدرکشی و پسرکشی - مارتین و جسپر- و البته یک جنایت و مکافات امروزی. «جزء از کل» با وجود تکیه بر بعد درون و اندیشه انباشته از ماجرا و اتفاق و تصادف و درگیری و کشمکش‌های بیرونی است و تقریبا در هر چند صفحه حادثه یا ماجرایی رخ می‌دهد تا جایی که یادآور بهترین آثار ماجرا محور است و همین طور به شدت داستان‌گوست و از دل این داستان مضامین و جهان بینی خود را ارایه می‌دهد. ماجراهایی که انباشته از کشمکش و غافلگیری اند. این داستانگو بودن مخاطب را در عین تفکر و تامل حسابی سرگرم می‌کند و جذابیت بالای آن موجب خوانشی لذت بخش می‌شود. هر چند حجم بالای آن و گاهی هجو زیاده از حد برخی ار آنها موجب می‌شود باورپذیری اثر آسیب ببیند. تولتز علاوه بر پرداخت مضامینی چون عشق، زندگی، جنون و دیوانگی، پیوند خانوادگی، خیانت، شرارت، ارتباط با دیگری، فلسفه، مهاجرت، جرم و جنایت، مرگ و... موضع تند و انتقادی نسبت به سیستم قضایی، آموزش و پروش، مهاجرت، بهداشت و رسانه‌ها دارد.

انتقادی که همراه با ریشخند و استهزاست. و همه این ها، یعنی جمع تفکر و ماجرا و انتقاد و داستانگو بودن و پیوندشان با هم - اجزایی از یک کل بودن- مخاطب را به تحسین وا می‌دارد. پایان اثر نیز چون شروعش با همان قوت و تاثیر گذاری رخ می‌دهد و مخاطب را در گفت وگویی انتزاعی با جسپر وا می‌دارد تا پاسخ سوال او را - اگر استنلی این را چاپ کند چه کسی می‌خواندش؟ هیچ کس؟- بدهد و بگوید یکی از شش میلیاردی است که با وجود نداشتن چند روز وقت اضافه و داشتن ملالتی مسری مرتکب خوانش «جزء از کل» شده و لذتی وافر از آن برده است.

ترجمه خاکسار روان و خوشخوان است و موفق می‌شود روح اثر و دنیای خاص آن را انتقال دهد. استفاده از واژه‌ها و عباراتی که بتواند نوع خاص اندیشه شخصیت‌ها و طنزی که آن را منتقل و در عین حال پویایی و تر و تازگی آن را حفظ کند از مولفه‌های ترجمه خاکسار است. در متن جمله یا عبارتی وجود ندارد که ارتباط مخاطب را با اثر قطع کند و روایت پویا و روان تا به انتها ادامه دارد... با این وجود ویژگی برجسته خاکسار در انتخاب اثری خاص و نویسنده‌ای تواناست برای معرفی به دنیای ادبیات فارسی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...