داستان بلند «قتل اُتسویا» نوشته جونیچیرو تانیزاکی به فارسی ترجمه و منتشر شد.

به گزارش مهر، نشر چترنگ داستان بلند «قتل اُتسویا» نوشته جونیچیرو تانیزاکی را با ترجمه محمود گودرزی منتشر کرد.

این داستان روایتی است از یک درام عاشقانه که در قرن نوزدهم در ژاپن رخ می‌دهد.

قهرمان این رمان زن جوانی با عنوان اُتسویا است که که به واسطه زیبایی خود از مردان جوان دلبری و از آنها اخاذی می‌کند. او در این میان با شینوسکه مواجه می‌شود که خیال می‌کند طعمه ساده‌ای برای وی است اما رابطه عاشقانه پرشور میان این دو شکل می‌گیرد و هر دو را به رفتارهایی جنون آمیز وا می‌دارد. 

در بخشی از این داستان می‌خوانیم: در حالی که به سختی می‌توانست باور کند که آن فرد سانتاست، نوک سرد تیغه‌ای شانه‌اش را برید. از آنجا که بلافاصله  واکنش نشان داده بود زخمش چندان عمیق نبود، اما سمت راست بدنش  از انتهای گردن به کلی بی‌حس شده بود، گویی چنگال‌های  آهنین آن را شخم زده باشد. تمام آن قیمت بدنش ناگهان بی‌جان شده بود که تصور می‌کرد نیمی از چهره‌اش محو شده است.

محمود گودرزی پیش از این در نشر چترنگ آثار دیگری از ادبیات داستانی معاصر ژاپن را نیز منتشر کرده است که شامل سه کتاب از ادوگاوا رانپوست که وی را بنیانگذار ادبیات پلیسی در ژاپن نیز معرفی کرده‌اند.

داستان بلند «قتل اُتسویا» در 97 صفحه با قیمت 14500 تومان منتشر شده است.

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...