روایتی تخت از رنج | اعتماد


«وقتی مادرمان مُرد، تو بیست‌وپنج‌روزه بودی و دور از او روی تپه‌ها زندگی می‌کردی.» رمان «داستان خانوادگی» [Two Brothers (Cronaca familiare)] نوشته واسکو پراتولینی [Vasco Pratolini] این‌گونه آغاز می‌شود. صادقانه بگویم اگر همین چند جمله شما را راضی نگه می‌دارد، رمان را دست بگیرید. در غیر این صورت در ادامه اتفاق خاصی نخواهد افتاد.

داستان خانوادگی» [Two Brothers (Cronaca familiare)]  واسکو پراتولینی [Vasco Pratolini]

واسکو پراتولینی (۱۹ اکتبر ۱۹۱۳- ۱۲ ژانویه ۱۹۹۱) از نویسندگان برجسته‌ نئورئالیسم ایتالیایی است. این نویسنده دومین اثرش، «داستان خانوادگی» را در سال ۱۹۴۷ نوشت. در سال ۱۹۶۲ فیلمی با اقتباس از این اثر به کارگردانی والریو زورلینی و با بازی مارچلو ماسترویانی و ژاک پِرِن ساخته شد. به نوعی باید این رمان را روایت رنج، فقر و اندوه دانست؛ روایتی که در سه بخش با تاکید بر شخصیت دو برادر و مادر مرده‌شان، تثلیث مسیحیت را در ذهن مخاطب متبادر می‌کند. این رویکرد مسیحی نویسنده وقتی غالب می‌شود که به ارجاعات دینی بسیاری در طول داستان برمی‌خوریم و نگاه نویسنده به رنج تماما بر مبنای سنت‌های مسیحیت شکل می‌گیرد. در روایت پراتولینی شخصیت‌های داستان در مسیر رنجی قرار می‌گیرند که از دست خودشان خارج است؛ رنجی که برای‌شان مقدر شده است و در انتها مخاطب را به این پرسش می‌رساند که انسان چرا باید رنج بکشد؟ اما این نگاه دینی به رنج، اندوه و فقر چگونه در بافت داستان مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

همه‌چیز را می‌توان از جمله ابتدایی این رمان فهمید. درست همان‌طور که از این آغاز مشخص است، زاویه دید این اثر دوم شخص بوده و راوی برای برادرِ کوچک‌ترش (جنسیت‌ها در ادامه رمان مشخص می‌شوند) می‌نویسد؛ برادری که در همان روزهای ابتدایی زندگی‌ مادرش را از دست می‌دهد و باید باقی عمرش را در سوگ مادر بگذراند. شاید تلخ‌ترین اتفاق برای یک آدم مرگ مادرش باشد و فروچو (برادر کوچک راوی، همان کسی که مورد خطاب قرار می‌گیرد) کل زندگی‌اش باید این رنج و اندوه را با خود بکشد. بزرگ‌ترین اتفاق این داستان در سطر ابتدایی‌اش می‌افتد و بدیهی است که دیگر در ادامه اتفاقی مهیب‌تر و تلخ‌تر از این نیفتد. شاید استفاده از واژه‌های مهیب و تلخ درست نباشد، بهتر است بگوییم دراماتیک. اگر این موقعیت از نظر شما به اندازه کافی دراماتیک و خواندنی است، مجذوب این اثر خواهید شد.

اما اگر این سطح از روایت و عمق حضور مفهوم رنج در داستان شما را راضی نمی‌کند؛ باقی این اثر چیزی جز نشخوار سطر اول نیست، همه‌چیز مثل آغاز است. «داستان خانوادگی» اثری است که با رنج، اندوه و فقر آغاز می‌شود و تا انتها به همین شکل ادامه می‌یابد. شخصیت‌ها به واسطه نگاه مسیحی نویسنده به مفهوم رنج، چاره‌ای جز ثابت ماندن ندارند؛ آنها‌ زاده شده‌اند تا رنج بکشند. توصیف‌ها و ورود نویسنده به ساحت رنج‌های شخصیت‌هایش نیز درست به همان اندازه سطر اول داستان است. ما فقط می‌خوانیم که آنها رنج می‌کشند، رنجِ آنها را زندگی نمی‌کنیم. حال انتخاب با شماست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...