«چیک» [Why We Took the Car  یا Tschick]، رمانی است پرفروش در سطح جهانی که به بیش از چهل زبان در دنیا برگردانده شده است.

چیک» [Why We Took the Car  یا Tschick] ولفگانگ هرندورف [Wolfgang Herrndorf]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این رمان، اثر نویسنده آلمانی ولفگانگ هرندورف [Wolfgang Herrndorf] است. او درباره مخاطب رمانش گفته بود کتاب را برای خواننده باهوشی نوشته که خودش همه‌چیز را می‌فهمد. بیان راوی کتاب در فصل‌های نخست دارای پیچیدگی است؛ اما مخاطب متوجه سبک نویسنده خواهد شد و از آن لذت خواهد برد.

وجه روانشناختی این کتاب و شخصیتهای نوجوان رمان در پروژه های دانشگاهی روانشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و متن ادبی کتاب، شایسته دریافت جوایز ادبی معتبری همچون جایزه کلمنس برنتانو و جایزه هانس فالادا سال 2012 شده است. چیک همین طور جایزه کتاب ادبیات کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب آلمان را دریافت کرده است. فضای تخیلی و کلام ساده اما آمیخته به شوخی راوی و قدرت نویسندگی هرندورف تجزیه و تحلیل موقعیت های کتاب را به کلاس های مدرسه و دانشگاه هم کشانده است.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
«اصلا چیک کجاست؟ در اتوبان دیدمش که چطور یک لنگه پا در بوته‌ها جست زد؛ اما گمان کنم او را گرفتم. روی یک لنگه پا خیلی نمی‌توان دور شد. طبیعتاً از پلیس‌ها نمی‌توانم سؤال کنم؛ چون اگر او را ندیده باشند، بهتر است که اصلا پیگرد را شروع نکنند. شاید او را ندیدند و از من هم بی‌شک چیزی دستگیرشان نخواهد شد...»

«چیک» با ترجمه مریم عزیزی در 294صفحه و با قیمت 75هزار تومان توسط انتشارات بهجت با همکاری نشر شما وارد بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...