زیستن در روزگار پر از اندوه | الف


«از سالیان دور، شمال انگلستان محل فرود انبوهی از معاونان کشیش بوده و هر بخش دست کم یکی دو تن از ایشان را در آغوش خود جای داده است. آنها آن قدری جوان هستند که بتوانند فعالیت کنند و باید وظایف خداپسندانه بسیاری انجام دهند. ولی ما از سالیان دور حرف نمی‌زنیم. قصه ما به اوایل همین قرن مربوط می‌شود...

شرلی» [shirley]

گفتم که از سالیان دور فوجی از معاونان کشیش به شمال انگلستان عزیمت می‌کردند ولی در سال 1812 تعداد این افراد بسیار کم بود. تو گویی جانشینان سنت پل و سنت پیتر و سنت جان هنوز در گهواره هایشان بودند. با اینهمه، در وِست رایدینگِ یورکشایر چند تن از آنان حضور داشتند. کافی است همراه هم به خانه باغی در وینبِری سری بزنیم. اجازه بدهید ایشان را به شما معرفی کنم: جناب دان معاون کشیش وینبری، جناب مالون معاون کشیش بِریارفیلد، و جناب سوییتینگ معاون کشیش نانلی. این خانه باغ اقامتگاه جناب دان است. آقای دان برادران دینی اش را دعوت کرده تا کمی خوش بگذرانند. این سه نفر در عنفوان جوانی اند و از همه ویژگیهای آن دوران خوش برخوردار و مشتاق خدمت. آنان چهار فصل سال به دیدار یکدیگر می‌شتابند. مشکل می‌توان گفت چه چیز باعث اشتیاق شان به دیدار یکدیگر میشود. دوستی نیست چون به محض آنکه به هم می‌رسند دعوا و مرافعه را آغاز می‌کنند. درد دین نیست چون هرگز در گعده هایشان حرفی از دیانت رد و بدل نمی‌کنند. گاه گداری از خداشناسی سخن می‌گویند ولی از دینداری هرگز. میل به خوردن و آشامیدن نیست چون هر یک در منزل خود خوب می‌خورند و می‌آشامند...»

آنچه خواندید مطلع رمان «شرلی» [shirley] است، نوشته شارلوت برونته، نویسنده نامدار انگلیسی، که به تازگی توسط انتشارات نیستان هنر به چاپ رسیده است. شارلوت برونته رمان شرلی را در دوره ای اندوهبار از زندگی اش نوشت، دوره ای که به فاصله ای کوتاه سه تن از عزیزان خود یعنی تنها برادر و دو خواهر جوانش را از دست داد. با اینهمه، وی توانست در این اثر شرایط اجتماعی زمانه خود را به چیره دستی تمام به تصویر بکشد.

شارلوت برونته در زمانی زندگی می‌کرد که تحولات سیاسی گوناگون در قاره اروپا زندگی عامه مردم را بشدت تحت تاثیر قرار داده بود. آغاز قرن نوزدهم میلادی با تشدید درگیریها میان فرانسه، انگلیس و متحدانشان و رقابت بر سر سلطه حداکثری بر اروپا و جهان هم زمان بود. ثمره این درگیریها برای مردم طبقات فرودست و حتی متوسط چیزی نبود جز بیکاری و فقر و گرسنگی. برونته که خود شاهد گوشه‌هایی از این سیه روزیها بود از این تجربیات تلخ در نگارش رمان شرلی استفاده کرد. او در این اثر با خلق شخصیت‌های متعدد و موقعیت‌های پیچیده خواننده را شگفت زده می‌کند. رابرت مور جوانی بلژیکی- انگلیسی است که کارخانه کوچکی را در منطقه بریارفیلد از توابع یورکشایر اداره می‌کند. او در پی ورشکستگی خانواده، همراه تنها خواهرش به انگلستان مهاجرت می‌کند تا مگر کسب و کار بر باد رفته را از سر بگیرد ولی با مشکلات فراوان روبرو میشود. درگیریهای نظامی انگلیس و فرانسه، وضع تحریم‌های شدید علیه تجارت و بنادر انگلستان، توقف صادرات منسوجات تولید شده در کارخانه ها، شورش کارگران کارخانه به تحریک مشتی رقیب تنگ نظر و فرصت طلب که بلند پروازیهای مور را در استقبال از تحولات صنعتی و استفاده از تجهیزات و ماشین آلات جدید تاب نمی‌آوردند، عرصه را چنان بر رابرت مور تنگ می‌کند که تا مرز نا امیدی مطلق پیش می‌رود. ولی آنچه او را دوباره به صحنه تولید بازمی گرداند حضور دختری جوان است بنام شرلی کیلدار.

برونته در خلق شخصیت شرلی ظرافتهای بسیاری به خرج داده است. از نام او گرفته که در آن زمان نامی مردانه محسوب می‌شد، تا شخصیت خاص و منحصر بفردش. شرلی دختری جسور و بلند همت است. مهربان و زود خشم و دست و دل باز است. اهل مبارزه است و به بهانه‌های مرسوم از میدان به در نمی‌رود. و از قضا مالک زمین و کارخانه ای است که مور جوان آن را اداره می‌کند. او زمانی که کارخانه به حد ورشکستگی می‌رسد به کمک مور می‌شتابد و با حمایت همه جانبه از او امکان فعالیت دوباره کارخانه را فراهم می‌آورد. در این میان، مور که خود را بشدت مدیون شرلی می‌بیند، برای تثبیت وضعیت کارخانه اش دست به کاری می‌زند که بزنگاه عاطفی داستان محسوب میشود، البته با در نظر گرفتن این نکته که مور و کرولاین، شخصیت محوری دیگر داستان که دختری ساده دل، معصوم و مهربان از اهالی آن منطقه است و نسبت خویشی هم با مور دارد، پیش از آمدن شرلی دل به مهر یکدیگر بسته بودند...

برونته در رمان شرلی چون روانکاوی تیزبین جنبه‌هایی پنهان و ناگفتنی از شخصیت آدمی را واکاوی و ترسیم می‌کند. گرچه ترس ها، نگرانی ها، محرومیت ها، و آرزوهایی که وی در آثارش به تصویر می‌کشد امروزه جا و معنایی در زندگی ما ندارند ولی به زیبایی ما را با واکنش‌های خواسته و ناخواسته زنان طبقات متوسط و فرودست جامعه برابر جبر و جهل حاکم بر زندگی شان آشنا می‌کنند.

شرلی رمانی خواندنی و دانشین است که در بستر قصه گویی روایتی مستند از اوضاع زمانه خود را به نمایش می‌گذارد. شارلوت برونته عمری طولانی نداشت ولی در همان مجال کوتاه و با همان بضاعت اندک از سرمایه اجتماعی توانست آثار قابل توجهی خلق کند.

تلاش و همت انتشارات نیستان هنر در ترجمه و چاپ این رمان قابل تقدیر است. امروز حدود یکصد و هفتاد و پنج سال از اکتبر سال 1849 که شرلی برای نخستین بار به چاپ رسید می‌گذرد ولی این رمان هنوز و همچنان خواندنی و ستودنی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...