روشی عقلانی برای فهم ناعقلانیت | شرق


«چاه گذشته بسی ژرف است... هرچه ژرفایش را بیشتر می‌پیماییم و هرچه در ژرفای این جهان زیرین فروتر می‌رویم و کندوکاو می‌کنیم، بیشتر درمی‌یابیم که بنیان‌های نخستین آدمیت، یعنی تاریخ و فرهنگ، به‌آسانی فراچنگ نمی‌آیند‌». توماس مان

«تاریخ روان‌کاوی: از فروید تاکنون» [Freud and beyond : a history of modern psychoanalytic thought] نوشته استیون میچل [Stephen A. Mitchell] و مارگارت بلک [Margaret J Black] اثر جامعی است که همان‌طور که از عنوانش برمی‌آید تاریخ روان‌کاوی را از پیدایش این مفهوم تاکنون مورد واکاوی و تحلیل قرار داده است.

تاریخ روان‌کاوی: از فروید تاکنون» [Freud and beyond : a history of modern psychoanalytic thought] نوشته استیون میچل [Stephen A. Mitchell]

مؤلفان کتاب «تاریخ روان‌‌کاوی» شرحی آسان‌‌‌یاب از اندیشه روان‌کاوانه معاصر یا مجموعه آرای پسافرویدی به دست می‌دهند و به این ترتیب درآمد پُرمایه و همه‌‌فهمی از اندیشه روان‌کاوانه مدرن را با بهره‌‌گیری از مطالعات موردی پُربار و مفصل، برای درک همگان ارائه داده‌اند؛ کتابی کارآمد و کم‌مانند که از مفاهیم ابداعی و بنیادین فروید ازجمله احساسات و افکار ناهشیار و تعارض و معنای رؤیا و میل جنسی در دوران کودکی آغاز می‌کند که بخشی از فرهنگ روان‌‌شناختی ما شده‌ است‌ و بعد، به دگرگونی و گسترش اندیشه روان‌‌کاوانه در نیم‌‌قرن اخیر می‌پردازد.

از دیدِ میچل و بلک، روان‌کاوی «سنتز روشنگری و رمانتیسم» است. میراث عقلانی عصر روشنگری و تمایل به مطالعه پدیده‌های نابهنجار و بیمارگون که مشخصه رمانتیسم است در روان‌کاوی درهم آمیخته است و از این‌رو، روان‌کاوی «روشی عقلانی در فهم ناعقلانیت» است. مؤلفان تاریخ روان‌کاوی را از سال‌های 1873 پیگیری می‌کنند، زمانی که فروید تنها هفده سال داشت و هاینریش شلیمن، باستان‌شناس آلمانی، سرنخ‌های پراکنده تاریخی و ادبی را گرد‌هم آورد و مدعی شد شهر باستانی تروا در جلگه ساحلی ترکیه کنونی است. «فروید، که از قهرمانان باستان چون موسی و هانیبال الهام می‌گرفت، شاید تخیلش از هیچ رویدادی به این اندازه برانگیخته نشد. بعدها، اتاق درمان فروید، مانند دفتر یک باستان‌شناس، پر بود از مجسمه‌ها و بقایای فرهنگ‌های بدوی. اما محوطه حفاری فروید اذهان بیمارانش بود، نه زمین زیر پایش، و ابزارهای حفاری او نیز تأویل‌های روان‌کاوانه بود، نه بیلچه و قلم‌مو. با این حال، شوق و شور از همان جنس بود. فروید بر این گمان بود که کشفی بزرگ کرده است، پس برای رونمایی از ساختار نهان ذهن آدمی و هویداکردن سرگذشت دیرین بیماران و نیز همه آدمیان، دست به کار ساختن ابزارهای لازم شد‌».

روان‌کاوی از نظر مؤلفان کتاب، هم‌سایه با سه اقلیم ادبیات، روان‌پزشکی و روان‌شناسی است و البته رابطه این سه اقلیم چندان مهرآمیز نبوده و حتی رابطه روان‌کاوی با روان‌پزشکی در گذر زمان به تخاصم و واگرایی کشیده است. اما حمله به روان‌کاوی همزاد تاریخ آن است، این دانش نوپدید از آغاز آماج هجمه‌هایی خفیف و گاه شدید و همه‌جانبه بوده است تا حدی که حتی آن را دانشی ازمدافتاده ‌یا نوعی شیادی علمی خواندند. به هر تقدیر تاریخ تطور و تکوین روان‌کاوی اکنون به یک قرن می‌رسد و گستره مکاتب و مفاهیم روان‌کاوی در این مدت چنان است که مرزگذاری میان گونه‌ها و بنیان‌های چهارگانه آن را دشوار می‌کند. «روان‌کاوی چهار گونه روان‌شناسی دارد که هر یک کارکرد روان آدمی را از منظری متفاوت می‌بیند و بر جنبه خاصی از آن تأکید می‌کند. اینها عبارت‌اند از سائق و ایگو و روابط موضوعی و خود‌». اما روان‌کاوی هم مانند همه کلان‌نظریه‌های دیگر، در شکل آغازین و اصیل خود نماند و در بسط تاریخی خود دگرگونی‌های بسیاری را تجربه کرد. «تکثر مکاتب و جریان‌ها در تاریخ روان‌کاوی چنان است که هر خواننده‌ای برای فهم آن سردرگم می‌شود. شاید در بررسی تاریخ روان‌کاوی اصلی‌ترین پرسش این باشد: ساختار و تاریخ روان‌کاوی چه خصوصیتی دارد که به شکل‌گیری مکاتب گوناگون راه می‌دهد؟» استیون میچل و مارگارت بلک در بررسی تاریخ روان‌کاوی از سه دسته بدعت‌گذاران، اصلاح‌گران و توسعه‌دهندگان نام می‌برد. دسته اول در زمان حیات فروید سر برآوردند و دسته دوم بعد از فروید پا به عرصه گذاشتند و اصلاح‌گران نیز روان‌کاوی را از ایستایی نجات دادند، اما از جریان‌های فکری خارج از روان‌کاوی تأثیر پذیرفتند و سعی کردند آن تفکرات را با بدنه اصلی روان‌کاوی تلفیق کنند. به‌طوری که «می‌توان گفت تاریخ روان‌کاوی سرگذشت آرا و آثار و واگرایی‌ها و هم‌گرایی‌های اصلاح‌گرانی است که در بسط و پرورش مخلوق فروید کوشیدند و هر یک از ظن خود یارش شدند و آنچه را درست و مفید می‌پنداشتند از آن برگرفتند و باقی را کمابیش فرونهادند».

مؤلفان کتاب انگیزه خود را از نگارش تاریخ روان‌کاوی، نگرانی فزاینده در باب مشکلات گریبانگیر روان‌کاوی می‌خوانند و معتقدند رویکرد نخبه‌گرایانه روان‌کاوِ دانای کل و زبان رازآلود و برج‌عاج‌نشینی و انزوا از رشته‌های دانشگاهی مرتبط، روان‌کاوی را منزوی کرده و به حاشیه برده است. «تصور سفت و سخت کاریکاتورگونه‌ای که از روان‌کاوی در اذهان نقش بسته، روان‌کاوی است که با قبضه‌ای ریش در سکوت و دور از چشم بیمار نشسته و بیماری که دراز به دراز روی کاناپه مشغول تداعی آزاد است‌». مؤلفان تاریخ روان‌کاوی بنا دارند با مخدوش‌کردن این تصویر کاریکاتوری، دستاوردهای اندیشه‌های پیشرو و پرمایه روان‌کاوان معاصر را پیش‌روی مخاطب قرار دهند؛ اندیشه‌هایی که ساختار فرایند روان‌کاوی و تجربه درمان‌جویان را دگرگون کرده‌اند و روان‌کاوی درخور انسان معاصر را پدید آورده‌اند. در این نگرش، نقش بیمار و روان‌کاو از پیش معلوم نیست، بلکه رابطه‌ای خلاقانه و منحصربه‌فرد میان آنها در جریان است که در هر رابطه دوگانه روان‌کاوانه باید شکل بگیرد. بنابراین، برای روان‌کاوی نقشه راهی وجود ندارد، نسخه از پیش موجودی در دست نیست و از این‌رو روان‌کاوان معاصر آموخته‌اند که پذیرش ندانستن معمولا برای روان‌کاوی خلاقانه بسیار ثمربخش‌تر از آن است که برای خود مرجعیت قائل باشند و دیدگاه خود یا الگوهای موجود را به بیمار تحمیل کنند.

کتاب «تاریخ روان‌کاوی» در نُه بخش تدوین شده است: زیگموند فروید و سنت روان‌کاوی کلاسیک، روان‌شناسی ایگو، هری اِستَک و روان‌کاوی بین‌شخصی، ملانی کلاین و نظریه کلاینی معاصر، مکتب روابط موضوعی بریتانیایی، روان‌شناسی هویت و خود، تجدیدنظرطلبان فرویدی معاصر و سرانجام‌ اختلافات نظری و اختلافات تکنیکی. در بخش یادداشت‌ها نیز ضمیمه مترجمان با عنوان «نگاهی به رهیافت‌های نو در روان‌کاوی» آمده است و تکمله‌ای بر نظریات معاصر روان‌کاوی در کتاب است.

[این کتاب برای نخستین بار با ترجمه مهرناز میرنوش، علی پژوهنده، مریم اصل‌ذاکر تحت عنوان «فروید و پس از او‮‬‏‫: اساس تاریخ روانکاوی معاصر‮‬‏‫» منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...