کتاب سه جلدی «سه دیدار با مردی که از ماورای ذهن ما می‌آمد» نوشته نادر ابراهیمی توسط انتشارات سوره مهر در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود.

به گزارش فارس به نقل از انتشارت سوره مهر، کتاب «سه دیدار با مردی که از ماورای ذهن ما می‌آمد» که نادر ابراهیمی آن را در بین سالهای 75 تا 77 نوشته شامل تجربیات شخصی این نویسنده از دیدار با
امام خمینی(ره) است که جلد اول آن توسط حوزه هنری برای نخستین‌بار در سال 77 منتشر شد.

پس از چندی جلد دومش انتشار یافت اما جلد سوم آن منتشر نشد و به مرور با تجدید چاپ نشدن آن دو جلد این کتاب نایاب شد تا جایی که فرزانه منصوری همسر نادر ابراهیمی در گفتگویی در سال 87 اعلام کرد که این کتاب آنقدر نایاب است که خود وی نیز تنها جلد دوم آن را دارد.

اما این روزها خبر می‌رسد برای اینکه این کتاب ارزشمند بار دیگر در اختیار علاقه‌مندان به بنیانگذار انقلاب و همچنین
نادر ابراهیمی قرار گیرد دو جلد اول این کتاب همراه با جلد سوم آن همزمان با نمایشگاه کتاب تهران ارائه می‌شود.

جلد اول و دوم و سوم این کتاب هر کدام در 286 صفحه،قطع رقعی و در تیراژ 2 هزار و 500 نسخه و به قیمت 4300 تومان توسط انتشارات سوره مهر در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...