کتاب «پساحقیقت» [post-truth] نوشته لی مک‌اینتایر [Lee McIntyre] با ترجمه فهیمه‌سادات کمالی توسط انتشارات طرح نو روانه بازار نشر شد. این کتاب پیش از این با ترجمه نگار صابرآرا و توسط نشر نیماژ‏‫ منتشر شده بود.

«پساحقیقت» [post-truth]  لی مک‌اینتایر [Lee McIntyre]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، موضوع کتاب «پساحقیقت» نظریه پساحقیقت است که به گفته نویسنده کتاب توسط کسانی تولید شد که نگران کم‌ارزش شدن حقیقت بودند.

در بخشی از کتاب اینطور آمده است: «پساحقیقت صرفاً دروغ نیست. وقتی کسی به شما دروغ می‌گوید، می‌داند که کار بدی می‌کند و دانسته فریبتان می‌دهد، ولی برای آنکه حرف‌هایش را باور کنید، به شما احترام می‌گذارد. ولی در پساحقیقت، شخص دروغ می‌گوید، بی‌آنکه مسئولیت دروغ‌گویی‌اش را بپذیرد. زیرا برایش مهم نیست حرف‌هایش را باور کنید یا نکنید. آن‌قدر قدرتمند است که با دروغ‌هایش بر واقعیت سلطه می‌یابد، همچون سیاست‌مداری که از دروغ‌گویی خجالت نمی‌کشد و ابایی ندارد».

مک‌اینتایر درباره ارتباط پسا حقیقت و سیاست نیز اینطور شرح می‌دهد: «پساحقیقت به پستی کشاندن حقیقت به‌وسیلۀ سیاست است. پیشافاشیسم است که مردم را آمادۀ سلطه‌پذیری و فرمانبری می‌کند. پساحقیقت تازگی ندارد. آنچه جدید است به‌کارگیری‌اش در رسانه‌های اجتماعی و جمعی است که قدرتش را صدچندان کرده. در چنین فضایی احساسات بر شواهد عینی می‌چربد. دنیایی ساخته می‌شود پر از «اخبار جعلی» که مردمانش گرفتار «قفس‌های اطلاعاتی» هستند. در دنیای پساحقیقت می‌بینیم که چطور خانه‌مان در آتش می‌سوزد و آبی برای فرونشاندنش نیست مگر آگاهی».

کتاب «پسا حقیقت» توسط فهیمه‌سادات کمالی ترجمه شده و انتشارات طرح نو آن را به قیمت ۱۶۰ هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...