زیستن در زمانه‌ی نیهیلیسم | شرق


در اردیبهشت‌ماه 1401، محمدمهدی اردبیلی کتابی را به‌صورت آنلاین منتشر کرد که علی‌رغم برانگیختن نقد و نظرات متضادی در میان اهل فلسفه، در میان عموم علاقه‌مند به فلسفه کمتر کسی از انتشار این کتاب خبردار شد. کتابی چنان جدی و کم‌سابقه در فضای فکری ایران که نگارنده آن را نه به‌ سمت قشر خاصی از مخاطبان موجود بلکه به‌ سوی مخاطبانی که از نظر او «ساخته خواهند شد» پرتاب کرده است؛ و سرنوشت کتاب و ایده آن را به تاریخ محول کرده است. کتاب «اصول مبارزه در زمانه نیهیلیسم» حاصل مواجهه شخصی محمدمهدی اردبیلی با نیهیلیسم بوده است.

خلاصه اصول مبارزه در زمانه نیهیلیسم

او که در میانه زندگی دچار بحران‌ها و انسدادهای فکری ناتوان‌کننده‌ای شده بود، با توجه به سابقه‌اش در فلسفه و پس از آزمودن راهکارهای عملی مختلف، در این اثر کوشیده است اجزای یک نظام فکری نو را طوری روی هم سوار کند که هر مخاطب «هم‌پروبلماتیک» به یاری آن بتواند، به‌جای دست‌وپا‌زدن بی‌حاصل تا دم مرگ یا استغراق منفعلانه منتج به مرگ، در این فضای نیهیلیستی شناور بماند. علی‌رغم رویکرد هر فرد به اثر، که بسته به نظرگاه فکری و شخصی خود، می‌تواند از پایین، از بالا یا چشم در چشم به آن بنگرد، در نگاه نخست، کتاب آن‌چنان پر به نظر می‌رسد که در ساده‌انگارانه‌ترین شکل خواندن هم، ردی از آن بر ذهن خواننده خواهد ماند؛ تا چه رسد که مواجهه‌ای جدی و نقادانه با آن داشته باشید، در این صورت، حتی اگر نظام تمثیلاتش را نپذیرید، ایده‌های بسیاری را برای زیستن به شما خواهد داد؛ اما اگر «تصمیم»تان را در قبال آن بگیرید، چنین می‌نماید که راه دور و درازی را با این کتاب و نظام تمثیلات آن در پیش خواهید داشت.

کتاب به زبان فلسفه نگاشته شده است و برای فهم هرچه بیشتر آن، لازم است قبلا مطالعات فلسفی (در برخی فصول حتی تحصیلات دانشگاهی فلسفه) داشته باشید یا در حداقل‌ترین شکل ممکن، آشنایی‌ای کلی با تاریخ اندیشه و ذهنی نقاد و فلسفی داشته باشید و سر هر بزنگاه جست‌وجو کنید و جلو بروید، تا اگر قصد داشتید با نظام تمثیلات ادامه دهید، بعدا مباحث زیربنای آن را مطالعه کنید و یاد بگیرید. با وجود این با قلم بسیار واضح و قابل‌فهمی نوشته شده‌ که قابل تحسین است؛ و حتی در نگاهی کلی‌تر مخاطب می‌تواند طرز درست‌تر مواجهه با فلسفه را هم از آن بیاموزد.

این کتاب بیش از آن‌ که خواندنی باشد، زیستنی است، و در رویکردی تقلیل‌گرایانه می‌توان گفت که یک سبک زندگی، نگرش و نظام مبارزه را، نه علیه نیهیلیسم که در زمانه غلبه نیهیلیسم ارائه می‌کند. اما برای چه کسانی؟ ورود به این نظام مبارزه یک پیش‌شرط بسیار اساسی دارد‌ که همین باعث ایجاد مواجهه‌ای کاملا متفاوت بین کتاب و هر یک از مخاطبان آن می‌گردد، و آن رسیدن به بی‌معنایی، بی‌مبنایی، بی‌پناهی، ناامیدی، انسداد و استیصال مطلق است؛ در یک کلام نیهیلیست‌بودن.

پس اگر خود را نیهیلیست نمی‌دانید یا هنوز کوچک‌ترین چیزی در جهان هست که شما را از این پوچی رهایی ببخشد، می‌توانید مخاطب عام آن باشید، اما مخاطب خاص آن نیستید. آنچه باید در نظر داشته باشید، این است که چه شما بپذیرید یا نپذیرید، کتاب، نیهیلیسم را همچون هوایی می‌داند که خواه‌ناخواه همه از آن تنفس می‌کنند؛ و هدف این مبارزه نه نابودی آن، که ایجاد امکانات یک زیست معنادار و موجه‌تر در عین تصدیق این نیهیلیسم است. اما به یک معنا، اصول مبارزه را می‌توان به‌واقع فرزند خلفی برای سلف‌های فلسفی‌اش دانست. از این لحاظ که به‌خوبی نقش خرمگسی خودش را اجرا کرده و همان‌قدری که موی دماغ پیروان کورکورانه ادیان شده، به پروپای طرفداران متعصب علم هم پیچیده است؛ همان‌قدرکه به بردگی بی‌چون‌وچرای میل در جهان مصرف‌گرای امروز تاخته، به دست‌وپا‌زدن‌های بی‌حاصل برای خروج از چرخه میل با رهبانیت و مناسک بی‌پایه هم تاخته است؛ همان‌طورکه روانکاوی را به نقد کشیده، نوروساینس را هم به‌ شکلی انتقادی به کار گرفته است؛ همان‌گونه که دینداران چشم‌وگوش‌بسته را به خودفریبی، طرفداران هنر برای هنر و طبیعت‌پرستان سکولار را هم به سر در برف فرو‌کردن متهم کرده است؛ همان‌قدری که آزادی مدنظر لیبرالیسم را واجد نوعی ناآزادی دانسته، ناعدالتی‌های درون عدالت مدنظر سوسیالیسم را هم آشکار کرده است.

درست است که مانند هر اثر فلسفی دیگری، ریشه اصلی نظام تمثیلات مبارزه در فلسفه غرب قرار دارد، اما اولا، مواجهه‌ای انتقادی با آن داشته و ثانیا به سمت حکمت شرقی نیز ریشه دوانده است و نظام تمرینات را‌ که به‌نوعی کاملا با نظام ثمثیلات درهم‌تنیده است، از شرق وام گرفته است. اصول مبارزه که به‌درستی در این زمان خاص‌ و این جغرافیا و زبان خاص، و توسط این سوژه خاص عینیت یافته است، ضمن کشیدن خط بطلان بر همه روایت‌های موجود همچون دین یا علم، روایت جدیدی را بر اساس ایده‎‌هایی مانند پلاستیسیته و زمان تورخی ارائه می‌دهد که خود را نه درست‌ترین روایت، بلکه با تکیه بر تصمیم سوژه منفرد در لحظه، خود را صرفا روایتی موجه‌تر می‌داند؛ و می‌خواهد با پرورش سوژه‌های قوی، آگاه و آماده، امکان زیستنی اندیشیده و باچرا برایشان فراهم نماید که بتوانند بر روی ویرانه‌های حاصل از نیهیلیسم دوام بیاورند، تصمیم بگیرند، فعالانه زندگی کنند و مواجهه‌ای هوشمندانه و انتقادی با خود، جهان و تمدن بشری داشته باشند.

سوژه‌هایی که نه‌فقط خود را به ساحت حیرت برسانند بلکه بتوانند این ساحت را تاب بیاورند و با حفظ پلاستیسیته، نه از فرط انعطاف در ورطه وادادگی بیفتند و نه دچار جزمیتی به‌ظاهر استوار اما بسیار شکننده شوند، و با کنار‌گذاشتن باورهای دگرآیین موجود، به یک خودآیینی موجه و نقادانه برسند. سوژه‌هایی که با افزایش آگاهی خود از طریق تمرین و ممارست و خروج از بردگی صرف میل و بقا، بتوانند در لحظه تصمیم، مسئولیت ضرورت تصمیم خود و دیگران را بپذیرند و در عین تصمیم‌ناپذیری لحظه، تصمیمی قاطعانه و به دور از پشیمانی، نفرت و حرص (به‌عنوان رذائل اخلاقی) بگیرند. این سوژه آگاه و آماده، که هر لحظه مترصد جهان و زندگی خویش است، خود را در نقطه‌ای می‌بیند که از لحاظ کمی هیچ است و گویی همین هیچ است که می‌تواند با هیچ‌انگاری (نیهیلیسم) مبارزه کند؛ که البته این مبارزه هیچ‌گاه به پیروزی نخواهد رسید، بلکه خود‌ مبارزه و رقصی که سوژه مبارز در هر لحظه بر روی پایگاه‌های متزلزل انجام می‌دهد، عامل معنابخش به زندگی او خواهد بود.

اردبیلی در این اثر، همچون خیام متأخری است که هنوز هم به «هیچ‌بودن دنیا» باور دارد، اما تجربه فجایعی که جهان تا امروز به خود دیده است، باعث شده که دیگر «خوشی و عشرت» نه‌تنها معنایی به زندگی‌اش ندهد، بلکه او را دچار انفعال و سرخوردگی و بی‌معنایی‌ مضاعفی کند و او راه چاره جدیدش را نه در بی‌خیالی در قبال جهان، که در مواجهه هوشیارانه و انتقادی با آن ببیند. فصل‌های اخلاق و سیاست کتاب با وجود اینکه هنوز کاملا شکل نگرفته‌اند اما بیشترین همدلی را در من برانگیختند و رسیدن به این فصول مرا بیشتر از قبل برای ادامه راه توجیه و ترغیب کرد. اما همان‌طورکه خود کتاب هم تأکید دارد که در سطح سوژه نگاشته شده است، من نیز بسیار مشتاقم تا ببینم در سطح بیناسوبژکتیو چه شکلی خواهد گرفت؛ چراکه هیچ تصوری از آن ندارم و صادقانه بگویم هیچ امیدی به عملی‌شدن این نظام، خارج از سوژه‌هایی بسیار بسیار اندک ندارم؛ و اصلا باور ندارم روزی تعداد سوژه‌های هم‌پروبلماتیک از اقلیتی در بین اقلیت دغدغه‌مند فراتر برود. در نهایت، این را هم اضافه کنم، این کتاب قرار نیست مسائل وجودی شما را حل کند، چنین ادعایی هم ندارد، بلکه سعی دارد با تقویت آگاهی و آمادگی شما برای مواجهه با این مسائل، شما را با مسائل جدیدی در سطحی فراتر روبه‌رو کند؛ که با عمل در این سطح جدید، که کار آسانی هم نیست، خواهید توانست به زندگی خود معنا ببخشید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...