طبع آزمایی مطبوع شاعر خوش نام | شهرآرا


خُرخه لوئیس بُرخِس، نویسنده آرژانتینیِ اسپانیولی زبان، یکی از مهم ترین داستان کوتاه نویسان تاریخ ادبیات جهان است؛ نویسنده‌ای که هیچ گاه رمان ننوشت، اما داستان کوتاه را به آن چنان جایگاه رفیع و بلندی بُرد که کم از رمان ندارد، نویسنده‌ای که چندان پُرنویس نبود، اما پُرمغز و جاندار می‌نوشت و برای نوشتن هر جمله اش ساعت‌ها و گاه روزها وقت می‌گذاشت.

تاریخ جهانی بدنامی» [A Universal History of Infamy (Historia universal de la infamia)]

نویسنده‌ای که عاشق مطالعه بود و براثرِ کثرت خواندن در اواسط عمر یک چشمش کم بینا و تقریبا نابینا شد و در اواخر عمر هر دو چشمش و -همان طور که مترجم محترم و بادانش کتاب «تاریخ جهانی بدنامی» [A Universal History of Infamy (Historia universal de la infamia)] در آغاز مقدمه خود نوشته اند- خواندن را از نوشتن «دوست تر می‌داشت» (ص۹)، نویسنده‌ای که یکی از «کتاب باز»ترین نویسندگان تاریخ است و اجازه دهید عرض کنم که «کتاب» و به ویژه کتاب‌های قدیمی و نسخه‌های خطی کمیاب و دشواریاب، یکی از عناصر محوری در همین چند داستان کوتاه به یادگارمانده از اوست و در بسیاری از این داستان ها، «بهانه شروع نَقل»، همچنان که در داستان شگفت انگیز «حکیم، رنگرز نقاب پوش مَرو» در همین کتاب که در مورد المقنع، یکی از شخصیت‌های مرموز تاریخ، است و این گونه شروع می‌شود: اگر اشتباه نکنم، منابع اصلی در مورد المقنع، پیامبر مستور (یا -به بیان دقیق تر- نقاب پوشِ) خراسان، از این چهار اثر بیرون نیستند: الف) «منتخب تاریخ الخلفاء» که به واسطه بلاذری به دست ما رسیده؛ ب) رساله «العملاق» یا کتاب «التدقیق و الاشراف» از مورخ رسمی دربار عباسی، ابن ابی طاهر طیفور؛ ج) یک نسخه خطی عربی با عنوان «اِبطال الوَرده» که ردیه‌ای است بر بدعت‌های پلید کتاب «سرخ گل ناپیدا» یا «سرخ گل نهان» [و ...]» (ص۱۰۹).

تا یادم نرفته، عرض کنم که برخس چندین زبان و ازجمله عربی را نیک می‌دانست، چندین بار قرآن را خوانده بود و نقل است که ترجمه‌های اسپانیولی و انگلیسی «کمدی الهی» دانته را خواند، اما نپسندید؛ بنابراین، به سراغ زبان ایتالیایی رفت و پس از تسلط بر آن زبان به اصل جنس رجوع کرد! حجم آثار به جامانده از او، در مقایسه با اغلب نویسندگان نام آور قرن بیستم، بسیار اندک است؛ اما -ازآن طرف- تأثیری که برخس بر نویسندگانِ پس از خود گذاشت (چه نویسندگان رمان و داستان کوتاه، چه شاعران، و چه -شاید از همه مهم تر- ناقدان و پژوهشگران عرصه ادبیات) فوق العاده چشمگیر است: نوشته‌های برخس از آن نوع متونی هستند که اگر تعداد کلمات متن‌های نوشته شده در مورد آن‌ها را (اعم از کتاب و مقاله و پایان نامه) بر تعداد کلمات به کاررفته در خودشان تقسیم کنیم، یا -به عبارت دیگر- نسبت آنچه راجع به برخس نوشته یا گفته شده است را به آنچه خود برخس نوشته یا گفته است بیابیم، به عددی به مراتب بزرگ تر از یک می‌رسیم و از این حیث ایشان مصداق تام این ضرب المثل فارسی است که «کم گوی و گزیده گوی چون دُر/ تا زَاندکِ تو جهان شود پُر».

نگرانم که این جستار، تماما، به ستایش نامه‌ای تبدیل شود برای این مرد بزرگ و ادیب سترگ، که البته -اگر هم بشود- زهی سعادت! اما، برای اینکه از مسیر همیشگی و هفتگی مان خارج نشویم، اجازه دهید به معرفی کوتاه کتاب امروز که نخستین مجموعه داستان منتشرشده از برخس و -به قول مترجم محترم- «حاصل طبع آزمایی وی در اوایل دهه سی عمر و دارای انسجام رویکرد و نیز انسجام موضوعی بسیار قوی» (ص۱۰) است نیز بپردازم (باز هم بدون لودادن پایان آن‌ها که انصافا غافل گیرکننده اند).

هر هشت داستان کوتاه این مجموعه یک شخصیت محوری و اصلی دارند که داستان راجع به اوست. در شش داستان اول، نام این شخصیت -که درواقع یک شخصیت واقعی تاریخی و معمولا معروف به «بدنامی» است (البته با اندکی تحریف در تاریخ، به مقدار لازم!)- در آغاز نام داستان آمده است، به همراه یک صفت نسبتا طولانی که توصیف گر اوست. به عناوین شش داستان نخست عنایت فرمایید: «لازاروس مُرِل، بازخریدار سنگدل»، «تام کاسترو، شیاد ناواقع نما»، «بیوه چینگ، دریازن» «مانک ایستمن، تدارکاتچی بی انصافی»، «بیل هریگن، قاتل بی غرض»، «کُتسوکه نو سوکه، استاد ادب نشناس آداب دربار». داستان هفتم، همان «حکیم ...»، نام شخصیت اصلی را در عنوان ندارد، اما -همان طور که عرض کردم- راجع به المقنع است. بالاخره داستان هشتم، با عنوان «مردی از بیغوله صورتی»، تعمدا و برای حفظ تعلیق داستان تا سطر آخر آن، فاقد نام شخصیت اصلی در عنوان، و اجازه دهید عرض کنم یکی از درخشان ترین داستان‌های این کتاب است، داستانی که عجیب یادآور دو داستان کوتاه بسیار معروف است: یکی «زخم شمشیر» بُرخس (البته با جابه جایی قطب مثبت و منفی ماجرا) و دیگری «سلمونی» رینگ لاردنر.

در پایان، حیف است ناگفته بگذارم که ترجمه دقیق، عالمانه و متناسب با فضا و لحن هر داستان، در کنار پاورقی‌ها و مؤخره‌های سپاس ریوندی -که در مواردی حجمشان بیشتر از حجم خود داستان است- خواندن این کتاب را به تجربه‌ای کم نظیر و به یادماندنی تبدیل می‌کند، به ویژه برای عاشقان ادبیات و داستان کوتاه.

این ترجمه از «تاریخ جهانی بدنامی» توسط نشر مَد در ۱۷۶ صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...