زندگی به سبک کمدی | آرمان ملی


اثر مالیخولیایی و درخشان «همه‌ انسان‌ها به یک شکل زندگی نمی‌کنند» [Tous les hommes n'habitent pas le monde de la meme facon] در سال ۲۰۱۹ جایزه‌ ادبی گنکور را از آن خود کرد. نویسنده در این اثر دیدگاه خود نسبت به دنیا را فاش کرده. ژان پل دوبوآ [Jean-Paul Dubois] مجموعه‌ای دل‌چسب از اضداد است. بسی ضدونقیض، بسی دلنشین؛ مطمئن و نگران، احساساتی و تندخو، جنگجو و مدبر، عصیان‌گر و شگفت‌زده، مالیخولیایی و بشاش. در مقدمه‌ کتاب «زندگی فرانسوی»، برنده‌ جایزه‌ فمینا ۲۰۰۴، از گونتر گراس نقل‌قول کرده بود که: «آدمیزاد از خودش خیلی کوچک‌تر است.» داستان روایتی بود کوبنده که بر پایه‌ همین ایده، در پس‌زمینه‌ای پوچ‌گرایانه، جریان داشت. پانزده سال بعد، در کتابِ «همه‌ انسان‌ها به یک شکل زندگی نمی‌کنند»، بیستمین رمانش، از آدم‌هایی صاف و ساده می‌گوید که همه‌چیزشان را از دست می‌دهند، عزیزان خود، ایمان، آزادی، شرافت، شغل و جایگاه اجتماعی، و البته کنترل اداره‌ زندگی خود؛ و به‌این‌ترتیب دوبوآ عکسِ ماجرا را نشان می‌دهد: آدمیزاد از خودش خیلی بزرگ‌تر است.

همه‌ انسان‌ها به یک شکل زندگی نمی‌کنند» [Tous les hommes n'habitent pas le monde de la meme facon]  ژان پل دوبوآ [Jean-Paul Dubois]

این اثر به‌عنوان چکیده‌ای قلمداد می‌شود از هر درونمایه‌ای که پیش از این نزد دوبوآ دیده‌ایم: خانواده، طبیعت، غم و اندوه، استهزا و آن شوخ‌طبعی مقاومت‌ناپذیر. اما او چگونه می‌تواند چنین دقیق این لحن را دربیاورد و بدترین چیزها را به سخره بگیرد؟ کل داستان از جایی افتضاح شروع می‌شود: قلب ندامتگاهی بزرگ در محله‌ای متوسط در مونترال کِبِک. قهرمان داستان، پُل هانسن دو سال در آنجا محبوس است، به جرمی که بعدتر بر ما آشکار خواهد شد. محبوس در دنیایی با دیوارهایی از جنس رنج، این فرصت را مغتنم می‌شمارد و پیش خودش اعتراف‌ها می‌کند و با جزییات و حواشی، از تولد تا آزادی‌اش را برای ما تعریف می‌کند و همزمان از عواقب سقوطش می‌گوید.

هانسن، در این سلول، پیوسته در ذهن خاطراتش را مرور می‌کند؛ بیش از همه یاد و خاطره‌ عزیزانش که حالا مُرده‌اند: یادِ مادرش، زنی مرموز، فمینیستی بالذات و همسرِ مردی که در نقطه‌ مقابل او قرار داشت، یوهانس هانسن، کشیش پروتستان ایالت خود با اصالتی دانمارکی و شخصیتی خارق‌العاده؛ یادِ وینونا، زنش، خلبانی نیمه‌ایرلندی و نیمه‌آلگونکین، بومی کانادا، که به شکلی فجیع در سانحه‌ سقوط هواپیمای خود جان می‌دهد؛ و البته یادِ نوک، سگی که همه‌چیز را می‌فهمد.

دوبوآ سال‌ها را مرور می‌کند، لابه‌لای گذشته‌ خیره‌کننده و حالِ رقت‌انگیز پُل گشت می‌زند، از کودکی او در تولوز تا عزیمتش به دانمارک، از رسیدنش به کانادا تا ورودش به اکسِلسیور، ساختمان محل اقامتِ بازنشستگانِ ثروتمند که پُل به‌عنوان سرایدار در آنجا مشغول است. گاه تراژیک، -مُرده‌ها در داستان باهم در کشاکش و جدل‌اند- و گاه سخت طعنه‌آمیز- برخی شخصیت‌های داستان ملامتش می‌کنند- نویسنده تمامی جنبه‌های خوب و بد و غیرعادی زندگی را روایت می‌کند. فرازوفرودهایش، خوشبختی‌های بزرگ و ملال‌های بی‌درمانش. او به تماشا می‌نشیند و سپس آدم‌ها را، همان‌گونه که هستند، توصیف می‌کند: دست‌ود‌ل‌باز یا خسیس، درستکار یا مستبد، و البته اغلب سرخورده.

راوی داستان، پُل، اسمی که در همه‌ آثار دوبوا تکرار می‌شود، مردی‌ است نوع‌دوست و خدمتگزار که هیچ‌گاه عزت نفس و آزادی خود را از دست نداده. او آدم‌ها را دوست دارد و خود را ملزم می‌داند تا برای هریک از مشکلات آنها راه‌حلی بیابد. زندگی متوسطش برایش کافی ا‌ست، اما تحقیر ناعادلانه را تاب نمی‌آورد.

این کتاب علاوه بر جایزه گنکور، توانست نظر منتقدان بسیاری را به خود جلب کند. از جمله گرِگوار لامنَژر، روزنامه‌نگار و منتقد ادبی که روایتِ «همه‌ انسان‌ها به یک شکل زندگی نمی‌کنند» به خودی خود کامل و بی‌نقص برشمرد: کاملا ساختارمند و به‌خوبی سازماندهی شده. ژان کریستوف بریانشون، خبرنگار رادیو فرهنگ فرانسه هم آن را اثری فریبنده، طنزآمیز و عمیق معرفی کرد، که با قلمی برازنده و چیره‌دست به نگارش درآمده: «خواننده با لذت جهان بی‌همتای دوبوآ را بازمی‌یابد؛ از تولوز تا کانادا، با گذر از مناطق شمالی دانمارک، شخصیت‌های داستانش را با کنش‌هایی غیرقابل پیش‌بینی در موقعیت‌هایی مضحک غوطه‌ور می‌کند و با حالتی کنایه‌آمیز و درعین‌حال هم‌ذات‌پندارانه آنها را برانداز می‌کند. او می‌داند که چگونه از پسِ فجایع زندگی، با انسانیتی تاثیرگذار، احساسات یا مالیخولیا را برانگیزد. و این‌چنین است که کامل‌ترین کتاب این نویسنده‌ فروتن و محجوب، به‌حق سزاوار دریافت جایزه گنکور است.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...