شارل پرو [Charles Perrault] متولد ژانویه 1628 م. شاعر و داستان‌سرای فرانسوی است که سبک جدید قصه‌ها و افسانه‌های شاه‌پریان را در ادبیات بنیان نهاد. علاقه‌مندانش او را با داستان‌های «شنل قرمزی»، «زیبای خفته»، «گربه چکمه‌پوش»، «سیندرلا» و «مرد ریش آبی» می‌شناسند.

 شارل پرو [Charles Perrault] سیندرلا Cinderella

همه ما با داستان‌ها و افسانه‌های پریان آشنایی داریم و تمام دوران کودکی خودمان را با آنها سپری کرده‌ایم. شارل پرو که به او پدر قصه‌های پریان هم می‌گویند، در ۱۲ ژانویه ۱۶۲۸ در پاریس متولد شد. پدرش یک وکیل موفق بود. خانواده شارل ثروتمند بودند اما جزو اشراف زاده‌ها محسوب نمی‌شدند، بنابراین بعضی از موقعیت‌ها برای آنها دور از دسترس بود.

پدر شارل معتقد بود که مهم ترین کلید موفقیت در جامعه آموزش است. تحصیلات در قرن ۱۷ بسیار سخت و دشوار بود و با دنیای امروزی کاملا تفاوت داشت. از دانش آموزان انتظار می‌رفت که در سنین پایین بتوانند لاتین را به درستی بخوانند، بنویسند و صحبت کنند. پدر شارل هر روز عصر درس‌هایش را با او تمرین می‌کرد و از او می‌خواست همه آنها را به لاتین بازگو کند. این سختگیری‌ها باعث شد، شارل تصمیم بگیرد در ۱۵ سالگی مدرسه را رها کند و یادگیری را به شیوه خودآموز ادامه دهد. او توانست با موفقیت رشته حقوق دانشگاه اورلئال را به اتمام بگذراند.

به مدت ۳ سال در دفتر وکالت کار کرد. بعد از آن به عنوان منشی برادرش که مامور مالیات پاریس بود، به کار پرداخت. در همان سال‌ها چند شعر منتشر کرد. توانایی او در سرودن شعر توجه ژان باپتیست کولبر؛ وزیر لویی چهاردهم را به خود جلب کرد. کولبر علاقه زیادی به ترویج فرهنگ فرانسه آن هم از طریق هنر داشت. استعداد ادبی شارل به همراه حمایت کولبر باعث شد در سال ۱۶۷۱ عضو آکادمی فرانسه شود. علاوه بر نوشتن قطعه‌های فلسفی و سیاسی، شارل توانست به خاطر داستان‌ها و افسانه‌های پریان توجه اشراف فرانسوی را به خود جلب کند. در سال ۱۶۹۵ زمانی که شارل پرو ۶۷ ساله بود، موقعیت شغلی خودش را از دست داد و تصمیم گرفت خود را وقف فرزندانش کند و برای آنها داستان بنویسد.

پرو طرفدار ادبیات مدرن بود و اندیشه‌های مدرنیستی او کاملا در آثارش مشخص است. از سال ۱۶۹۶ بازنویسی قصه‌های عامیانه را شروع کرد. در آن زمان در فرانسه ادبیات کودک وجود نداشت پس پرو، قصه‌هایش را برای بزرگسالان نوشت اما آنها در قرن ۱۸ وارد ادبیات کودک شدند. همانطور که می‌دانید او خالق اصلی این افسانه‌ها نیست در واقع آنها بازنویسی افسانه‌هایی بودند که در آن زمان کمتر شناخته شده بودند. شارل پرو رنگ قرمز را به شنل قرمزی داد، دوک نخریسی را به زیبای خفته و برای سیندرلا یک کفش شیشه‌ای انتخاب کرد. اگرچه همه این شخصیت‌ها قبل زمان او اختراع شده بودند اما چه کسی اهمیت می‌داد؟

شارل پرو مردی بود که افسانه‌ها را در یک کتاب جدید جمع‌آوری کرد به آنها ارزش‌های اخلاقی اضافه کرد، استایل مدرن و سازمان یافته به آنها داد. به نوعی می‌توان گفت که پرو، پدر افسانه مکتوب است. «داستان‌های مادر غاز» [Mother Goose Tales] این نویسنده که در سال ۱۶۹۷ منتشر شد، شامل شنل قرمزی، زیبای خفته، گربه چکمه پوش و سیندرلا بود.

به راحتی می‌توان تفاوت بین داستان‌هایی که برادران گریم جمع‌آوری کردند را با داستان‌های پرو تشخیص داد؛ داستان‌های گریم، ساده و روان بودند و گاهی اوقات هشدار دهنده اما داستان‌های عامیانه پرو با جزئیات، حاشیه‌ها و زیرمتن‌های برگرفته از دنیای مد تزئین شده اند. جزییات داستان‌های او هنوز هم می‌تواند تخیل دوران مدرن را تحت تاثیر قرار دهد. در داستان شنل قرمزی که شارل پرو آن را بازنویسی کرده ، دختر توسط گرگ بلعیده می‌شود بدون پایان خوشی که در اکثر نسخه‌های فعلی وجود دارد. در واقع او می‌خواهد به دختران جوان و زنان در مورد اعتماد به مردان هشدار بدهد.

شارل پرو در ۱۶ می‌۱۷۰۳ در سن ۷۵ سالگی درگذشت و نام خود را جاودانه کرد. داستان‌های او هنوز هم در غالب اُپرا، باله، نمایشنامه و فیلم بازگو می‌شوند.

قدس

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...