کتاب «حلقه‌های زحل» [Ringe des Saturn یا The rings of Saturn] اثر و.گ. زیبالت [W. G. Sebald] با ترجمه پویا رفویی منتشر شد.

حلقه‌های زحل» [Ringe des Saturn یا The rings of Saturn] اثر و.گ. زیبالت [W. G. Sebald

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «حلقه‌های زحل» یکی از شاهکارهای وینفرید گئورک زیبالت، نویسنده، شاعر و محقق آلمانی است که در ورتاخ باواریا به‌دنیا آمد و در میانسالی بر اثر سکته قلبی پشت فرمان اتومبیل، تصادف کرد و درگذشت. بسیاری از منتقدان ادبی او را یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان دوران می‌دانستند که جایزه نوبل ادبیات حق‌اش بوده؛ اما در زمان حیات از آن محروم مانده است.

درباره روایت این کتاب باید گفت که راوی این اثر در آغاز و پایان سفری است که از یک بعد مراجعه‌ای است به جهان زندگان و در بعد دیگر مراجعتی است به جهان نوشتار. راوی سفرش را آغاز می‌کند. مناطق خالی از سکنه و متروکه «ایست‌آنگلیا» را با پای‌پیاده و از مسیری پرپیچ و خم به قصد خلق متنی ادبی و یافتن دستمایه‌ای برای نوشتن طی می‌کند. ناگفته نماند که راوی خود نیز دچار خلا است. از یک سال پیش‌تر فلج شده است و شبیه به کرم ابریشمی که به پیله رفته باشد، ناگزیر از آن است که با «تنیدن» از خود موجود تازه‌ای بسازد. او فکر می‌کند می‌نویسد اما هیچ چیز مشخص نیست. در واقع تمام «حلقه‌های زحل» عبارت از متنی است که به دلیل وضعیت جسمی و ذهنی راوی به نگارش درنیامده است.

نویسنده درباره این کتاب بارها به مناسبت‌های مختلف گوشزد کرده است که «حلقه‌های زحل» فصل‌بندی ندارد و اگر ده‌ پاره‌ کتاب را به چشم «فصل» بخوانیم، تقریبا چیز زیادی از کتاب دستگیرمان نمی‌شود.

پویا رفویی در موخره‌ای که بر این کتاب نوشته، درباره سبک داستان‌پردازی او می‌نویسد: «شگرد داستان‌پردازی زیبالت را ملهم از «حافظه‌ی غیرارادی» پروست دانسته‌اند. تلقی زیبالت از «حافظه غیرارادی» مبتنی بر فرضیه یا ادعایی است که پروست نخستین بار در علیه سنت بوبو مطرح کرد. پروست معتقد بود که در عرصه‌ روایت هوش و حافظه کاری را پیش نمی‌ّبرد. نویسنده‌ای که با رجوع به محفوظات یا با تکیه بر استعداد ذهنی‌اش بنویسد، راه به جایی نمی‌برد.»

و همچنین تاکید می‌کند که زیبالت کم‌وبیش در همه رمان‌هایش از شگرد «گریز زدن» بهره می‌گیرد و در این اثر نیز شاهد چنین شگردی در نگارش اثر هستیم.

«حلقه‌های زحل» در ظاهر امر، بیش از رمان به سفرنامه شبیه است. راوی آن در تاریخ 22 آگوست 1992 در شعاع نورویچ تا شرق انگلستان سفری را آغاز می‌کند که هیچ چیز آن داستانی نیست. داستان زیبالتی از تامل در فراموشی نشات می‌گیرد. روفویی معتقد است: راوی زیبالت گذشته‌ای به یاد نمی‌آورد، بلکه حافظه‌ای را ابداع می‌کند تا از انضمام آن به مکان‌ها و اشخاص، توپوگرافی داستانی نوظهوری پدید بیاورد.

سوزان سانتاگ، نویسنده و نظریه‌پرداز آمریکایی درباره این کتاب می‌گوید: « آیا هنوز عظمت ادبی ممکن است؟ نظر به قهقرای بی‌امانِ شوقِ به ادبیات، و سلطه قرین با دَم‌سردی، چرب‌زبانی، و قساوت بی‌رحم مضامین داستانی متعارف، اکنون کارستان ادبیات شریف در چه نمود می‌یابد؟ یکی از معدود پاسخ‌های در اختیار مخاطبان، آثار زیبالت است.»

پویا رفویی ترجمه این کتاب را زیر نظر صالح حسینی، مترجم شناخته شده کشور انجام داده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«چه قیامتی کرده بود دم و تاریکی، وقتی سر ظهر، بعد از استراحتی در ساحل، از دانویچ‌هیت که تک افتاده مشرف به دریاست، رفتم بالا. تاریخ آنکه چطور آن خطه‌ی مالیخولیایی به این روز درآمد، گذشته از طبیعت خاک و تاثیر آب‌وهوای دریا، پیوند تنگاتنگی، به مراتب سرنوشت‌سازتر، با پیوستگی و پیشروی انهدام جنگل‌های انبوهی دارد که ظرف دورانی از سده‌ها و بلکه هزاره‌ها، بعد واپسین عصر یخبندان، در سرتاسر جزیره‌های بریتانیا گسترش یافت.»

رمان «حلقه‌های زحل»، اثر و. گ. زیبالت با ترجمه پویا رفویی در 308 صفحه، شمارگان 550 نسخه و به بهای 55 هزار تومان از سوی انتشارات ناهید منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...