این پایان‌ها هستند که آغازها را می‌سازند | ایبنا


همه ما در زندگی‌مان فقدان را تجربه می‌کنیم؛ فقدان عزیزی ازدست‌رفته، فقدان ازدست‌دادن چیزی و هرکدام از ما راهکاری برای کنارآمدن با این فقدان‌ها داریم. ما در فقدان عزیزانی که از میان‌مان رفته‌اند، به سوگ می‌نشینیم؛ غمی درونی که می‌تواند زندگی ما را از حالت عادی خارج کند. و سوگ چیزی است که در رمان «به‌سوی دریا» [Seaward] اثر سوزان کوپر [Susan Cooper] برای کالی و وسترلی رخ می‌دهد.

خلاصه رمان به‌سوی دریا» [Seaward] اثر سوزان کوپر [Susan Cooper]

وسترلی، مادرش را از دست می‌دهد و پیش از آن هم پدرش را از دست داده؛ کالی هم، پدر و مادرش را با فاصله کمی از دست می‌دهد و هر دو به‌خاطر سوگی که درون‌شان است، راهی سفری می‌شوند؛ سفری از میان دریچه‌ای به جهانی دیگر برای وسترلی و سفری در جست‌وجوی پدر و مادری که کالی نمی‌داند هنوز زنده‌اند یا نه، از میان آینه.

کالی و وسترلی در رمان «به‌سوی دریا» که نشر افق منتشر کرده است؛ سفر خود را از دو جای مختلف شروع می‌کنند و هر دو به کمک احتیاج دارند، به راهنمایانی از جنس آن جهانی. وسترلی، لوگان را ملاقات می‌کند و کالی، رایان را. هر دو راهی دریا هستند، جایی که می‌دانند عزیزان‌شان به آنجا رفته‌اند. آن‌ها در مسیر رسیدن به دریا همدیگر را ملاقات می‌کنند؛ اما در همین حین کسی در تعقیب آن‌هاست: بانو تارانیس. زنی که سردرگمی و سرگشتگی را برای هر دوی آن‌ها به ارمغان می‌آورد. کالی و وسترلی از دست او می‌گریزند و در این فرار، در حین ماجراجوهایی که در قلعه و زیرِ زمین دارند، بخشی از وجود خود را واکاوی می‌کنند.

یکی از مراحل کنارآمدن با سوگ، مراقبت از خود است. چیزی که کالی در هم‌نشینی با ماری از درون خود، به آن می‌رسد. می‌فهمد می‌تواند مواظب خودش و احساساتش باشد؛ اما این مرحله برای وسترلی رخ نخواهد داد. وسترلی علاوه‌بر غم ازدست‌دادن مادر، احساس گناهی درونی دارد. ای‌کاش‌هایی همیشه همراهش هستند که شاید می‌توانسته به طریقی، مانع کشته‌شدن مادرش شود. همین باعث می‌شود در جهان جدید، وسترلی همیشه احساس عدم امنیت داشته باشد و راه‌حلش تنها درخواست حمایت است.

وسترلی و کالی در جهانی عجیب به سفر خود ادامه می‌دهند تا به دریا برسند. از رودخانه‌ای خروشان عبور می‌کنند، چندین مرگ دیگر را تجربه می‌کنند و در صحرایی سوزان سرگردان می‌شوند؛ اما باز هم کمک از راه می‌رسد؛ کمکی از جنس راهنمایی که حس سردرگمی آن‌ها را از بین می‌برد و مسیر دریا را نشان‌شان می‌دهد و باز هم تجربه مرگ دیگری در برابرشان قرار می‌گیرد؛ اما در همین مسیر پر پیچ‌وخم و پر از ماجرا و غم، کالی و وسترلی به بلوغی جدید می‌رسند. حالا شناخت آن‌ها از جهان دوروبرشان بیشتر شده و همین کمک می‌کند که خود آن‌ها، سوگ‌شان و فقدان‌ها را بهتر بفهمند.

لوگان و تارانیس دو چهره از مرگ‌اند: گاهی رقیب و دشمن و گاهی دوست و خواهر و برادر. چهره‌هایی که از مرگ وجود دارد در کنار دریا برای کالی و وسترلی نمایان می‌شود. آن‌ها مردمان را می‌بینند و به ماهیت ملت لوگان پی می‌برند. رمز و رازهای دنیای جدید برایشان آشکار می‌شود. آدم‌ها را در برابر مرگ می‌بینند؛ در برابر پایانی که زندگی خود آدم‌ها، آن‌ها را ساخته است؛ آدم‌هایی خسته، آدم‌هایی که زندگی‌شان را تباه کرده‌اند و آدم‌هایی که در زندگی خوشحال بوده‌اند. تارانیس و لوگان، شکل مرگ هیچ‌کدام را مشخص نمی‌کنند؛ همه‌چیز در دست خود آدم‌هاست. اینکه لحظه‌به‌لحظه زنده‌بودن‌شان را چطور گذرانده باشند.

دریای پیشِ روی کالی و وسترلی، دریای زمان است؛ زمانی که می‌توانی در زندگی هر طور بخواهی ازش بهره ببری. در پایان داستان «به‌سوی دریا» باز هم انتخاب با خود وسترلی و کالی است. آن‌ها می‌توانند انتخاب کنند تا ابد شاد باشند اما در یکنواختی یا به دنیای قبلی خود برگردند و همه‌چیز را خودشان بسازند تا عشق واقعی را تجربه کنند که البته رنج هم همراه این تجربه‌های شیرین خواهد بود.

رمان «به‌سوی دریا» که نشر افق با ترجمه بیتا ابراهیمی منتشر کرده، داستان سوگ است؛ اما سوگی که آن را هیجان، ماجراجویی و نبرد می‌سازد و علاوه‌بر یک سفر بیرونی، قهرمانان را به سفری درونی هم می‌برد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...