رمان یک نویسنده کویتی پس از چهار سال و ۶ ماه ممنوعیت انتشار، سرانجام از سوی اداره ممیزی و بررسی کتاب وزارت فرهنگ کویت مجاز شناخته شد.

به گزارش مهر، سعود السنعوسی رمان نویس سرشناس کویتی با اقامه دعوی علیه وزیر فرهنگ و اداره ممیزی از ممانعت این وزارتخانه از انتشار رمان «موش‌های مادرم حصه» در کویت شکایت کرد. دادگاه کویت پس از بررسی شکایت و شنیدن اظهارات نویسنده و وکیل مدافع طی حکمی از آزادی اندیشه و نوگرایی رمان مذکور حمایت و متن آن را مخالف ارزش‌های اجتماعی و آداب و رسوم مردمی ندانسته و ممنوعیت انتشار رمان را لغو کرد و از وزارت فرهنگ خواست مجوز لازم را صادر کند.

السنعوسی از نمایندگان پارلمان خواست در مورد قانون مطبوعات تجدید نظر کرده و کمیته بازبینی و ممیزی وزارت فرهنگ و اعلام را تعطیل کنند زیرا آثار متعددی از نویسندگان جوان کویتی به علت سختگیری مفرط و تشدید ممیزی و سانسور کتاب و بازبینی هنوز منتشر نشده یا در خارج از کویت به چاپ می‌رسد و زمان سانسور اندیشه منقضی شده است. رمان «موش های مادرم حصه» به نمایشگاه کتاب کویت سال ۲۰۱۸ راه پیدا نکرد و به بهانه اینکه به مسائل فتنه‌های مذهبی و طایفه‌ای می‌پردازد از طرف دولت کویت ممنوع اعلام شد.

چهارمین رمان سعد السنعوسی، نویسنده کویتی با عنوان «کبوتر خانه» که همزمان با افتتاح نمایشگاه اخیر کتاب کویت منتشر شد، بالاترین فروش را از زمان انتشار در میان کتاب‌های عربی به خود اختصاص داده است. در این رمان خواننده با فضای متفاوتی از دیگر رمان‌های این نویسنده کویتی روبه‌رو می‌شود. قهرمان این داستان شخصی به نام «عرزال بن ارزق» است که از دوران کودکی از تلخی‌ها و مرارت‌های فقدان و تنهایی در سراسر زندگی خود رنج می‌برد. سعود السنعوسی با رمان پیشین خود با عنوان «ساقه بامبو» موفق به کسب ششمین جایزه بین المللی بوکر شد. آثار او به عنوان نخستین نویسنده کویتی که برنده بوکر عربی شده از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. رمان «ساقه بامبو» به زبان فارسی توسط عظیم طهماسبی و مریم اکبری ترجمه و منتشر شده است.

لازم به اشاره است که تعداد زیادی از نویسندگان کویتی به علت عدم صدور مجوز انتشار آثارشان ناچار هستند تالیفات خود را در بیروت یا قاهره منتشر و به کویت منتقل کنند. تشدید ممیزی و سانسور کتاب به علت افراط گرایی و فشار گروه‌های سلفی همواره موجب اعتراض نویسندگان جوان کویتی بوده است به گونه‌ای که حتی برخی کتب مجاز در کتابفروشی‌های سعودی مجوز انتشار و فروش در کویت ندارند. در حال حاضر تعداد کتب ممنوعه از سوی هیأت ممیزی و بازبینی وزارت فرهنگ و اعلام کویت از چهار هزار عنوان تجاوز کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...