حقیقت درون | الف
 

مو یان [Mo Yan] برنده‌ی نوبل ادبی 2012، نویسنده‌ای جنجالی در ادبیات چین است و بسیاری او را به سبب مسامحه در اعتراض به وضعیت روشنفکران چینی، نویسنده‌ای دولتی خوانده‌اند. هرچند بسیاری دیگر از صاحب‌نظران عرصه‌ی ادبیات و از جمله کمیته‌ی انتخاب نوبل ادبی، او را به دلیل پشتکار و مداومت در نوشتن در فضای آکنده از سانسور و اختناق ستوده‌اند. او که متولد 1955 است، یکی از متلاطم‌ترین دوره‌های تاریخی قرن بیستم را در چین تجربه کرده است. کودکی و نوجوانی او مصادف با انقلاب فرهنگی چین به رهبری مائو بود. فشارهای اقتصادی و بن‌بست‌های فرهنگی که مائو به یک‌باره در دهه‌ی 1960 بر کشور وارد کرد، این دوره را به یکی از تاریک‌ترین برهه‌های تسلط کمونیسم بدل کرده است. مو یان در خانواده‌ای فقیر بالید و اثرات خطاهای استراتژیک دولتمردان را در معاش و فرهنگ کشورش، با تمام وجود حس کرد. از این‌رو آثار او بیش از همه انعکاسِ این دوره از زندگی اوست. دوره‌ای که به اعتراف خود او، معلوم نبود وعده‌ی بعدی نان چگونه و چه زمانی به دست‌شان می‌رسد. کتاب «تغییر» [Change یا Bian] یکی از مجموعه خاطراتی است که او برای به تصویرکشیدن این بخش از زندگی‌اش نوشته‌ است.

مو یان [Mo Yan] تغییر» [Change یا Bian]

کتاب به بازه‌ی زمانی گسترده‌ای از سال 1969 تا 2009 اشاره می‌کند. مو یان در ابتدا تلاش می‌کند به روزهایی برگردد که ملت چین، کمی بحران را پشت سر گذاشته‌اند، هرچند ناگزیر به اواخر دهه‌ی شصت میلادی بازمی‌گردد؛ به دوره‌ای که اوج توفان را در دل خود جای داده است. راوی داستان او، به نقاط مختلف این چهار دهه سرک می‌کشد و از شاخص‌ترین وقایعی که چهره‌ی فرهنگی چین را دگرگون کرده است، داستان‌هایی روایت می‌کند. در آغاز، او پسربچه‌ای است که شاهد تفاوت وضعیت اقتصادی میان خود و فرزندان کسانی است که در حزب جایگاه ویژه‌ای دارند. آن‌ها به مدد تغذیه‌ی بهتر و شرایط مالی مساعدتر در مدرسه هم فعالیت‌های مقبول‌تری دارند. از همین رو هم از ارزش‌های حزب به شدت جانبداری می‌کنند و کوچک‌ترین مخالفتی را برنمی‌تابند. در این میان مو یان همیشه پسرکی جسور و بی‌محاباست که به عواقب بی‌مبالاتی درباره‌ی حزب توجهی ندارد و این بی‌احتیاطی همیشه مایه‌ی دردسرش می‌شود و بارها و بارها از مدرسه اخراج می‌شود.

برجسته‌ترین موتیفی که مو یان در این اثر بیوگرافیک بر آن متمرکز می‌شود، چهره است. این مفهوم اولین چیزی است که به ذهن مو یانِ کودک و نوجوان در برخورد با دیگران خطور می‌کند. آدم‌هایی با چهره‌ی آکنه‌ای، با صورت‌های چاق و لاغر، بینی‌های گوشتی و عقابی و تشابه با حیوانات مختلف در خاطر او نقش می‌بندند و به قصه‌های او شکل می‌دهند. صورت بعضی مانند معلم ریاضی‌اش به اسب آبی شباهت دارد و دست‌مایه‌ی طنازیِ مو یان می‌شود. او از تشابه میان تلفظ کلماتی که برای توصیف این چهره‌ها به‌کار می‌رود نیز برای تصویرپردازی‌اش بهره می‌گیرد. همین جست‌وجو و تخیل برای ترسیم هریک از این صورت‌هاست که او را شهره‌ی خاص و عام می‌کند و مایه‌ی طردش از اماکن عمومی می‌شود. اما مو یان سرسخت‌تر از آن است که با چوب طرد و تنبه سر خم کند. در واقع این چهره‌پردازی و تعمیم آن به قصه‌ها، تنها ابزار مبارزه و تاب‌آوریِ او در روزهای سنگین و تحمل‌ناپذیر فقر، گرسنگی و فشارهای مختلف اجتماعی بوده است.

اشاره به «چهره» در این کتاب البته مقصود دیگری هم دارد که مو یان از آن به‌عنوان استعاره‌ای برای فرهنگ چین استفاده می‌کند. فرهنگی که تحت سیاست‌های ضربتیِ مائو در حال تغییری اجباری و غیرمتوازن است. نمادهای فرهنگی و سنتی در بسیاری از مناطق باستانی از بین می‌روند و افرادی که فرهنگ‌ها و ادیان مختلف را نمایندگی می‌کنند به بهانه‌ی تبلیغ باورهای ضدکمونیستی در انظار تحقیر می‌شوند. حزب حتی به اعضای ارشد خود نیز در این‌باره رحم نمی‌کند و به دنبال کوچک‌ترین آثاری از تفاوت آرا در آن‌هاست تا به افکار عمومی ثابت کند که خودی و غیرخودی را در این تحول فرهنگی از دم یک تیغ می‌گذراند.

در کتاب «تغییر»، این چهره‌ی چین است که همچون صورت آدم‌های مدرسه‌ای که مو یان در آن تحصیل می‌کند و بارها از آن اخراج می‌شود و به آن بازمی‌گردد، در حال دگرگونی است. چهره‌ای که به سبب بی‌تدبیری و فقدانِ آینده‌نگری، ناهمگون و بدفُرم تغییر می‌کند. ماشین تحول فرهنگی بدون هیچ اغماضی از روی میلیون‌ها چهره عبور می‌کند و صورتی را می‌سازد که به زعم دولتمردان برای ساختن چین متحدِ مدرن لازم است. در این رهگذر این نسل کودکانی همچون مو یان است که راهی برای برون‌رفت از این بن‌بست می‌سازند. راهی که اگرچه بطئی و نامحسوس است و در طی چهار دهه ساخته می‌شود، اما منشأ تحولات فرهنگی بسیاری می‌شود که بارقه‌های به ثمر نشستن آن را در آستانه‌ی قرن بیست‌ویکم می‌توان مشاهده کرد: «خاطراتم ترکیبی از "منِ" آن روزهاست، پسری تنها که از مدرسه بیرونش انداخته‌اند، اما سر و صدای حیاط مدرسه او را دوباره به سمت خودش می‌کشد. پنهانی از از درِ بدون نگهبان رد شدم، در حالی که قلبم در دهانم بود، از راهروِ تاریک و درازی گذشتم و وارد چهاردیواری مرکزیِ مدرسه شدم؛ حیاطی که ساختمان‌ها احاطه‌اش کرده بودند.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...