مارتین مک‌اینس [Martin MacInnes] به خاطر نوشتن رمان «در معراج» [intense trip یا In Ascension] جایزه علمی تخیلی آرتور سی کلارک 2024 را دریافت کرد.

مارتین مک‌اینس [Martin MacInnes] در معراج» [intense trip یا In Ascension]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داوران از این رمان به عنوان سفری جدی توصیف کردند که از اعماق اقیانوس به سمت فضای خارج از ماورای جو حرکت می‌کند.

«در معراج»، سومین رمان مک اینس و درباره یک زیست‌شناس دریایی است که به تیمی می‌پیوندد که در حال کاوش در یک فضای جدید کشف‌شده در دل اقیانوس اطلس هستند.

آدام رابرتز منتقد گاردین از این کتاب به عنوان رمانی یاد کرد که مملو از جزییات فوق‌العاده است و هرگز حقیقت واقعی تجربه زیسته را فدای اسرار وسیع آن نمی‌کند و بر ژرفای واقعی زندگی تاکید دارد. وی افزود: هیچکس مانند مک اینس نتوانسته این فضا را ترسیم کند و این کتاب باشکوه بهترین کتاب او تاکنون است.

دیگر رقبای این کتاب در فهرست نهایی «همه ستاره‌های چین-گنگ» نوشته نانا کوامی آدجی-برنیاه، «دزد ده درصدی» نوشته لاوانیا لاکشمیناراین، «کوهستان در دل دریا» نوشته رینیلر، «کمی شکوه ناامیدکننده» نوشته امیلی تش و «کری فاه تحرک اجتماعی می‌یابد» نوشته ایزابل وایدنر بودند.

مک اینس پیش از این «زمین بی‌نهایت» را سال ۲۰۱۶ منتشر کرد و پس از آن با «جمع‌آوری شواهد» در سال ۲۰۲۰ وارد بازار کتاب شد. «در معراج» به فهرست اولیه جایزه بوکر ۲۰۲۳ راه یافته بود.

اندرو ام باتلر، نویسنده و رییس هیات داوران امسال از این کتاب به عنوان اثری یاد کرد که طبق سنت رمان‌های خود آرتو سی کلارک نوشته شده است.

این جایزه سال ۱۹۸۷ توسط کلارک نویسنده آثار علمی تخیلی که فیلمنامه «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» و نزدیک به ۱۰۰ رمان و داستان علمی تخیلی و غیرداستانی را نوشته بود، تاسیس شد. مارگارت اتوود با رمان «داستان ندیمه» اولین نویسنده‌ای بود که این جایزه را از آن خود کرد. «راه‌آهن زیرزمینی» نوشته کالسون وایتهد و «ایستگاه یازده» نوشته امیلی سن جان مندل از برندگان اخیر این جایزه هستند. سال پیش ند بومن جایزه را با رمان «ماهی لامپساکر سمی» برد که داستانش در دهه ۲۰۳۰ اتفاق می‌افتد.

جایزه مک اینس ۲۰۲۴ پوند است که نشان دهنده سال برنده شدن اوست. از سال ۲۰۰۱، مبلغ جایزه هر سال یک پوند افزایش یافته است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...