دومین چاپ کتاب «یکی بود که خودش نبود» [Lamberto, Lamberto, Lamberto یا C,era due volte il barone lamberto] اثر جانی رُداری [Gianni Rodari] و ترجمه غلامرضا امامی توسط نشر هوپا منتشر شد.

«یکی بود که خودش نبود» [Lamberto, Lamberto, Lamberto یا C,era due volte il barone lamberto] اثر جانی رُداری [Gianni Rodari]

به گزارش خبرنگار مهر، نشر هوپا دومین چاپ «یکی بود که خودش نبود» اثر جانی رُداری و ترجمه غلامرضا امامی را با شمارگان هزار نسخه، ۱۶۸ صفحه و بهای ۹۹ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب سال ۱۳۹۸ با شمارگان دوهزار نسخه و بهای ۳۵ هزار تومان منتشر شده بود. این کتاب در زبان اصلی با تصویرگری خاویر سابالا، طراح و تصویرساز مشهور فرانسوی منتشر شده بود و ترجمه فارسی نیز با این تصویرسازی‌ها همراه است. انتشارات هوپا کپی رایت کلیه آثار جانی رُداری را برای ترجمه فارسی خریداری کرده است.

«یکی بود که خودش نبود» درباره پیرمردی ایتالیایی به نام بارون لامبرتو است که ۹۳ سال دارد و بسیار ثروتمند است. او که با ۲۴ بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند، همراه پیشخدمت باوفایش در جزیره «سن جولیو» روزگار می‌گذراند. بارون که در آستانه مرگ قرار دارد و به دنبال جاودانگی است به یک‌باره جوان و شاداب می‌شود. راهزنان برای به دست آوردن ثروت او، بارون را گروگان می‌گیرند اما هر کاری می‌کنند او جوان‌تر و شاداب‌تر از روز قبل می‌شود، چه رازی در میان است آیا بارون را جادو کرده‌اند؟

جانی رُداری، نویسنده سرشناس ایتالیایی است که به سال ۱۹۲۰ به دنیا آمد. او به سال ۱۹۳۹ وارد دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه میلان وارد شد، اما سال بعد جنگ شروع شد و او دانشگاه را رها کرد و به معلمی پرداخت. رداری آرزو داشت که برای بچه‌ها قصه بگوید و با پوشیدن ردای معلمی به این آرزویش رسید.

پس از پایان جنگ جهانی دوم این نویسنده و قصه‌گوی سرشناس معلمی را رها نکرد. به مدیریت روزنامه پرداخت و همچنین از سال ۱۹۵۰ مجله‌ای هفتگی را برای کودکان راه اندازی کرد و در همین حین داستان‌های متعددی برای کودکان نوشت. او تنها نویسنده ایتالیایی است که جایزه بین المللی هانس کریستین اندرسن یا همان نوبل ادبیات کودکان (به سال ۱۹۷۰) دریافت کرد. داستان‌های رداری آمیزه‌ای است از رویا، طنز، کشف حقیقت، خیال و اندیشه.

خود او در یکی از گفت‌وگوهای مطبوعاتی‌اش چنین اشاره کرده بود: «قصه مکانی برای تمامی خیال‌هاست. قصه می‌تواند کلیدهایی را برای ورود به حقیقت از راه‌های جدید بدهد. قصه می‌تواند به کودکان برای شناخت جهان یاری رساند.»

ژداری در آوریل ۱۹۸۰ درگذشت، در حالی که میراثی غنی از خود برجای گذاشته بود. عناوین شماری دیگر از کتاب‌های ترجمه شده او به فارسی از این قرار است: «داستان‌های ماشین تحریر»، «داستان‌هایی برای سرگرمی»، «دختری که نمی‌خواست بزرگ شود»، «همه چیز با یک تمساح شروع شد»، «جلسومینو در سرزمین دروغ‌گوها» و...

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...