«ابتکار گورخر خالخالی» [Le Bazar du zèbre à pois] اثر رافائل ژیوردانو [Raphaëlle Giordano] توسط نشر کتاب پارسه منتشر شد.

ابتکار گورخر خالخالی» [Le Bazar du zèbre à pois] رافائل ژیوردانو [Raphaëlle Giordano

به گزارش کتاب نیوز، رافائل ژیوردارنو (1974- ) یک رمان نویس فرانسوی است و نسخه اصلی این کتاب امسال توسط انتشارات پلون منتشر شده است.

ایزابل مورن درباره این کتاب گفته است:
ورود مخترعی اعجوبه به شهری کوچک، به برخورد میان دو جهان منجر می شود. منطق و نظم از یک سو و خلاقیت و حساسیت از سوی دیگر نویسنده در اینجا میپرسد آیا باید این دو جهان را مقابل یکدیگر قرارداد؟ رافائل ژیور دانو در رمان جدیدش از خوانندگان دعوت می کند حد و مرزهای خود را بشکنند تا بهبود یابند... مانند گورخر.

همچنین ناشر در معرفی خود از این کتاب در پشت جلد آن آورده است:

رافائل زیوردانو در رمان جدیدش به هر کدام از ما هدیه ای زیبا و ارزشمند پیشکش می کند. میل به جسارت و زندگی را بیشتر زیستن.
او به ما میگوید همه مان استعدادهایی داریم. حتی استعدادهای در پستو مانده و تکینگی داریم و معدود انسان هایی که در میان یاران موافق، جایگاهشان را در زندگی پیدا کرده اند. فقط تکینگی شان را تصدیق و باور کرده اند. این گونه همه چیز ممکن می شود. زیرا شانس در دورنما و همراه همیشگی ماست.
این رمان نمایشی است از شخصیت های رنگارنگ پرشور و حساس، تله ها و شگفتی ها، اختراعات جادویی و شاعرانه، ناملایمات زندگی و عشق، هنر رهایی از موانع و رهایی از ترس با جرات و جسارت، رمان جدید ژیوردانو از ما میخواهد زندگی را زنده تر زندگی کنیم و فلسفه ابتکاری گورخر را چراغ راهمان کنیم : جسارت سری

«ابتکار گورخر خالخالی» اثر رافائل ژیوردانو با ترجمه شبنم درویش در قطع رقعی و جلد نرم، در 317 صفحه و با قیمت 69500 تومان منتشر شده و در کتابفروشی ها در دسترس علاقمندان است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...