آخر زمان | آرمان ملی


شرلی جکسون [Shirley Jackson] شناخته‌شده‌ترین داستانش یعنی «لاتاری» را وقتی 32 ساله بود، در سال 1948 نوشت (او در بعدازظهر هشتم آگوست 1965 وقتی چهل‌وهشت سال داشت، مطابق معمول هر روز، از پلکان خانه‌اش بالا ‌رفت تا دقایقی چشم برهم بگذارد، اما خواب او را با خودش به جهان دیگر بُرد تا دیگر هرگز چشم‌هایش رو به دنیای «گوتیک آمریکایی» باز نشود) داستان کوتاهی که نام او را پس از هفت دهه به عنوان یکی از برجسته‌ترین نویسنده‌های ژانر گوتیک در ادبیات جهان جاودانه کرده است. پس از «لاتاری» او رمان‌های مهمی نوشت: «ما همیشه در قصر زندگی کرده‌ایم» و «ساعت آفتابی» [the sundial] که هر دو با ترجمه محمدرضا شکارسری از سوی نشر کتابسرای تندیس منتشر شده است.

شرلی جکسون [Shirley Jackson] ساعت آفتابی» [the sundial]

«ساعت آفتابی» در سال 1958 منتشر شد؛ اثری کلاسیک، کمیک، فانتزی از نویسنده نام‌آشنای ژانر وحشت و کمیک. شرلی جکسون در این رمان خانواده هالوران را که در عمارتی دوردست در نیوانگلند زندگی می‌کنند به تصویر می‌کشد. سه نسل در این عمارت زندگی کرده‌اند. لیونل هالوران می‌میرد. همسرش باور دارد که کسی او را از پله‌ها پرت کرده است. فنی خواهر لیونل نیز پیشگویی می‌کند که به‌زودی همه‌چیز در این جهان از هم می‌پاشد. ساکنان عمارت هالوران می‌پذیرند که در آستانه امری هولناک هستند. دوازده آدم تنها ساکن در این خانه بزرگ و مخوف در انتظار پایان جهان، خانه‌نشین شده‌اند. آنها باور دارند که همه‌جا از بین خواهد رفت، مگر خانه آنها. این ساکنان جنون‌زده کتاب‌های کتابخانه را آتش می‌زنند تا جای بیشتری در خانه برای آنها باشد.

رمانی کاملا بر عناصر گروتسک، خوفناک، کمیک بنا شده و دیالوگ از عناصر اصلی پیش‌برنده داستان است. تعامل پیچیده بین کاراکترهای داستان در قالب دیالوگ‌های فراوان، مخصوصا میان زنان داستان بسیار قوی پیش رفته است. به طور کل، پلات داستان پرپیچ‌وخم «ساعت آفتابی» اصطلاحا سورویوالیست‌گونه (سورویوالیست‌‌ها (Survivalists) که به پرِپِرز (Preppers) نیز شهرت دارند، درواقع همان‌‌هایی هستند که معتقدند در آینده اتفاقات تلخی روی خواهد داد و باید از همین حالا به فکر راه چاره‌ ای بود.) است. افکار سورویوالیستی نویسنده و کاراکترها باعث می‌شود برای تسلط بر امور یک عمارت، سر از پا نشناسند و رقابت کنند. سورویوالیست‌ها همیشه آماده آخرزمان هستند.

آقای هالوران مالک اصلی عمارت که همان ابتدای رمان از مرگش مطلع می‌شویم، آنقدر ثروتمند بود که تصمیم گرفت جهان منحصربه‌خویش را بسازد. جهانی محصور در یک عمارت خاص. او این جهان را با دکوراسیون و چیدمان خاص برای خانواده بزرگ خود ساخت. در باغ خانه یک ساعت بزرگ آفتابی به نحوی نامتقارن قرار داده شد که چشم هر بیننده‌ای را آزار می‌داد مخصوصا با آن نوشته‌ای که بر خود داشت: «این جهان چیست؟» که این جمله برگرفته از داستان مشهور «یک شوالیه» اولین داستان «حکایت‌های کنتربری» اثر کلاسیک قرن چهارده میلادی نوشته جفری چاسر است که به فروپاشی نظام اشرافی آدم‌های عصاقورت داده توسط یک شوالیه تمرکز دارد.

«چه زمانی باید زندگی کنیم، اگر الان نه؟!» این جمله با حروف سیاه‌رنگ گوتیک که روی آن طلاکاری شده بر فرار پنجره‌ای در لابی پله‌های اصلی عمارت نقاشی شده است.

جریانی گروتسک و خوفناک سراسر متن را در دست گرفته است و شرلی جکسون با جزئیات دقیق به توصیف دقیق عمارت و چیدمان عجیبش و امور عجیب و ترسناک زندگی هالوران‌ها می‌پردازد. البته این امر گروتسک ادبی در بیشتر آثار شرلی جکسون پیدا است. پروتاگونیست‌های زن رمان‌های شرلی جکسون به‌خصوص این رمان تنش‌زا هستند و روحیات عجیبی دارند.

به طور کل کاراکترهای رمان‌های جکسون در عمارت‌های خاص و بیشتر در ایالات شرقی زندگی می‌کنند که این امر بنا بر باور منتقدان ادبی الهام‌گرفته از زندگی خود نویسنده است که با همسر و فرزندانش و حیوان خانگی‌شان در عمارتی در نیوانگلند زندگی می‌کرد.

تکنیک و کیفیت داستان‌نویسی شرلی جسکون در داستان کوتاه «لاتاری» در این رمان مجددا به کار گرفته شده است؛ روایتی است فراتر از مکان و زمان و آکنده از سمبولیسم، و اشارات پررمزوراز، و در برابر هر نوع تعبیر و تفسیری آزاد و گشوده است. آنطور که شیکاگو تریبون این رمان را «سرگرم‌کننده، مجذوب‌کننده و آزاردهنده» توصیف می‌کند. شرلی جکسون در «ساعت آفتابی» دنیایی خلق می‌کند که مسائل پیش‌پاافتاده و مسائل پیچیده، چیزهای عادی و چیزهای اسرارآمیز، و روشنایی و تاریکی هستی، به شکلی فراموش‌نشدنی درهم می‌آمیزند. شما دلتان می‌خواهد بارها و بارها از این دنیای سحرآمیز کتاب‌های او دیدن کنید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...