از جنگ برگشته | درنگ


امیرپرویز پویان، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق، جزوه‌ای دارد با عنوان «ضرورت مبارزه‌ی مسلحانه و رد تئوری بقا». او در این جزوه مبارزه‌ی سیاسی صرف را معادل انفعال می‌گیرد و راه چاره را در مبارزه‌ی مسلحانه می‌بیند؛ فدا کردن جان و بیداری خلق: «از مرگ نيز نيرومندتر برخواستی/ و با حنجره‌ی دوست‌داشتنی‌ات خواندی/ آوازهای سرخ و بلندت را/ روی فلات خفته در بند: برپا برهنگان، برپا گرسنگان، برپا ستمکشان».

جنگ خصوصی چریک‌های سال‌خورده سعیده امین زاده

مشهور است که عمر متوسط یک چریک شش ماه است، حالا اگر همان که «از مرگ نیرومندتر برخواسته»، زنده ماند و انقلاب و درگیری‌های بعدش را دید، باز هم زنده ماند و اصلاً خواست شبیه دیگران زندگی کند، باید قیمت این مانند مردم بودن را پرداخت کند. می‌توانی نام و لباس و لحنت را جعل کنی، اما با تصویر محو خاطره چه می‌کنی؟

رمان «جنگ خصوصی چریک‌های سالخورده» حکایت پیر شدن «آرمان» است، در دورانی که آدم‌ها برای بقا به هر دری می‌زنند؛ ناتورالیسم، علیه ایده‌آلیسم. چهار دهه پس از انقلاب زمان بازنگری است، طرفه آنکه متر و معیار همان است که مبارزین از آن نفرت داشتند: «هزینه-فایده». قرار بود به اینجا برسیم و می‌ارزید به این‌همه عذاب؟

سعیده امین‌زاده در رمان تازه‌اش سراغ دوران بازنشستگی چریک‌ها رفته است. مگر چریک‌ها هم بازنشسته می‌شوند؟ در تعریف این شغل حرفی که ربطی به آینده داشته باشد نیامده، ادامه‌ی زندگی یک چریک تنها به دو صورت «ایستادن» و «بریدن» میسر است. بریدن در هر صورت رقت‌بار است، حتی برای کسانی که با آن‌ها می‌جنگی.

پیش از انقلاب رئیس زندان قزل قلعه فردی بود مشهور به استوار ساقی. او زندانیان مقاوم را دوست داشت و با مبارزین سست‌عنصر خشن بود. دو طرف روبه‌روی هم ایستاده بودند، اما ارزش‌هایشان یکی بود؛ زمانه‌ی ایستادن بود و یقین. شک، مرحله‌ی بعد از یقین است و حاصل دریافت‌های تازه از دنیا. یقین یعنی «حق بودن» و شک یعنی «حق دادن». این دو معنی فرسنگ‌ها از هم دورند. امین‌زاده آدم‌های دوره‌ی یقین را به زمانه‌ی شک کشانده و به تماشای بودنشان در این دنیای ناشناخته نشسته است.

«اگر تو رضا باشی و تحمل بازی را هم نداشته باشی، توی این فرصت کوتاه فقط می‌خواهم بهت بگویم که پدر و مادرت چند سال چشمشان به در خشکید از دوری‌ات. خواهرهایت را همین پارسال توی لندن دیدم. شماره تلفن و آدرسشان را دارم. حالا هم رفقا را می‌توانم بیاورم سراغت که آن‌ها دیگر این‌طور با تو به‌نرمی تا نمی‌کنند. هنوز دیسیپلین تشکیلاتی‌شان به‌جاست و روش‌های حرفه‌ای حرف‌کشیدنشان به‌راه. می‌دانی از وقتی بریدی از تشکیلات، از دستت حسابی شکارند؟در کمین‌اند حالا. از آن طرف هم این داستان می‌تواند برای امنیتی‌ها جالب باشد. ممکن است بخواهند بیشتر درباره‌ی کسی بدانند که توی یک میدان بمب می‌گذارد و فرار می‌کند و اثرش حالا این‌طور و با این داستان پیدا می‌شود...»

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...