یاسر نوروزی | شهروند
نویسندهای که یکی از کتابهایش در آستانه چاپ دوازدهم و دیگری چاپ نهم است؛ اتفاقی که برای آثار نویسندگان نسل جوان کمتر میافتد. یاسمن خلیلیفرد، متولد 1369 است و تاکنون چهار کتاب به چاپ رسانده. حالا هم که یکی از رمانهایش با صدای المیرا دهقانی (بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون)، بهتازگی از سوی «رادیو گوشه» عرضه شده. در این گفتوگو درباره علت چاپهای بالای کتابهایش گفتوگو کردهایم؛ همینطور فعالیت «رادیو گوشه»، شیوه روایت خانم دهقانی و کیفیت کتابهای صوتی در ایران.
متولد چه سالی هستید؟
۳۱ سالهام.
کدام شهر؟
در تهران متولد و بزرگ شدهام.
چه رشتهای خواندهاید؟
کارشناسیارشد کارگردانی سینما از دانشگاه هنر تهران.
«انگار خودم نیستم» چاپ هفتم هشتم است. بله؟
بله، کتاب «انگار خودم نیستم» چاپ هشتمش بهزودی تمام میشود و به چاپ نهم میرسد.
به سلامتی. چطور به این تعداد چاپ بالا رسید؟ مضمون رمان دخیل بود؟ تبلیغات دخیل بود؟ ناشر باعث شد؟ نوع نوشتن شما بود؟ ماجرا چه بود؟
فکر نمیکنم هیچیک از اینها به تنهایی برای فروش یک کتاب کافی باشد. ببینید، من شخصا برای کتابهایم خیلی زحمت میکشم. این زحمت هم حین نوشتن کتابها اتفاق میافتد، هم در مراحل پس از انتشار. تبلیغات هم قطعا به تنهایی کافی نیست، چون اگر اثر پتانسیل دیده و خوانده شدن را نداشته باشد، حتی با تبلیغات هم به جایی نمیرسد. من با مخاطبانم در فضای مجازی همواره در ارتباط و پاسخگویشان هستم و نهایتا گمان میکنم تبلیغ دهانبهدهان میان مخاطبانی که کتاب را خواندهاند، میتواند بهترین راه برای فروش یک کتاب باشد.
بله، اغلب ناشران هم میگویند همچنان مهمترین دلیل فروش، تبلیغات شفاهی خود مردم است. «یادت نرود که…» الان چاپ چندم است؟
«یادت نرود که…» نخستین بار پاییز سال ۹۴ منتشر شد و چاپ دوازدهمش در راه است.
پس باید گفت هر کتابی که مینویسید، چندین چاپ را به همراه دارد و این در بازار فعلی کتاب، موفقیت خوبی برای شماست. درباره مضمون رمان «یادت نرود که…» میگویید؟
این رمان، اولین رمان من است که در سن خیلی کم نگارشش را به پایان رساندم. رمانی است که میتوان آن را در زمره آثار ادبیات مهاجرت طبقهبندی کرد. این رمان مضمونی عاشقانه دارد و داستان مردی را روایت میکند که پس از 15 سال از پاریس به ایران بازمیگردد و با اشخاصی مواجه میشود که در گذشتهاش نقش پررنگی داشتهاند، اما مهمترین آنها زنی است که عاشقش بوده و حالا شرایط زندگی هر دوی آنها بسیار پیچیدهتر از گذشته است.
بهتازگی خانم المیرا دهقانی (بازیگر سینما و تلویزیون)، این رمان را در «رادیو گوشه» خوانده است. اول درباره «رادیو گوشه» توضیح مختصری بدهید تا بعد بروم سراغ سوالات دیگری که دارم.
«رادیو گوشه» در واقع زیرمجموعه نشر «چشمه» و ناشر کتابهای صوتی است؛ عموما کتابهای خود نشر «چشمه» را منتشر میکند، اما اخیرا با چند ناشر دیگر هم همکاری داشته.
خانم دهقانی چقدر توانسته بود با کتاب ارتباط برقرار کند؟ نظر خودش چه بود؟
از ویژگیهای بسیار مثبت «رادیو گوشه» که من همواره به آن اشاره کردهام، دخیلکردن نویسنده در پروژه صوتیسازی کتابش است. «رادیو گوشه» از من خواست که چند گزینه را برای خواندن کتابم پیشنهاد بدهم و المیرا دهقانی یکی از اولین و اصلیترین گزینههای پیشنهادی من بود. وقتی با او صحبت کردم درگیر بازی همزمان در چند پروژه بود، اما کتاب را خیلی سریع خواند و نظرش راجع به آن بسیار مثبت و مساعد بود و گفت دوست دارد در صوتیسازی آن با ما همکاری کند.
حالا سوال اصلی اینجاست که کتابهای صوتی در افزایش مخاطبان واقعا موثر است؟ میدانید چرا این سوال را میپرسم. چون بعضی از دوستان بازیگر و سلبریتی، واقعا راویان خوبی برای کتابها بودهاند، ولی خیلی از آنها هم ضعیف بودهاند. یعنی اصلا بلد نیستند کتاب بخوانند! شما روایتهای صوتی بازیگران را گوش دادهاید؟ اگر گوش دادهاید، چقدر با این حرفم موافقاید؟
نکتهای که نمیتوان منکر آن شد استقبال زیادی است که اخیرا از کتابهای صوتی میشود، دلیلش هم این است که خیل انبوهی از افراد این روزها حوصله خواندن کتابها را ندارند. متاسفانه این اتفاق دردناکی است، اما اینکه دستکم همین افراد همان کتابها را به صورت شنیداری گوش میکنند جای شکر دارد؛ یعنی درواقع کتاب صوتی باعث میشود ارتباط این افراد با ادبیات قطع نشود. به همین دلیل به نظر من کتابهای صوتی قادرند آن بخشی از مخاطب را که چندان حوصله خواندن کتاب کاغذی را ندارد، به سمت خود جذب کنند. از طرفی هم برخی از کتابخوانان قهار یا خوره ادبیات بعد از خواندن نسخه کاغذی کنجکاو میشوند نسخه صوتی را هم گوش دهند تا ببینند چطور از آب درآمده و… بنابراین خواهناخواه این پلتفرم مخاطبان خاصی دارد. اما در رابطه با بخش دوم سوالت باید بگویم با تو موافقم. این قضیه مثل خود سینماست. همانطور که بازیگری در ایفای نقش ممکن است عالی باشد و بازیگری دیگر ضعیف در خواندن کتاب، درآوردن حسها، اکتها، حفظ مکثها، سکوتها و… هم برخی از بازیگران ممکن است بسیار حرفهای عمل کنند و گروهی دیگر فقط بخوانند و رد شوند. بگذار در رابطه با تجربه خودم با المیرا بگویم: المیرا دهقانی بهشدت بادقت و وسواس عمل میکرد. من در بیشتر جلسات ضبط کتابمان در دفتر نشر «چشمه» حضور داشتم و شاهد انرژیای بودم که برای کار میگذاشت. المیرا برای تکتک کاراکترها هویت مستقل و پیرو آن لحن، تن صدا و اکت خاص طراحی میکرد و اگر دقت کرده باشی با اینکه راوی یک نفر است، اما مخاطب بهراحتی با شنیدن کتاب میتواند کاراکترها را از یکدیگر تشخیص دهد.
بله، بنده بخشهایی از روایت خانم دهقانی را شنیدم و در سطح خوبی بود. خودم هم هیچوقت نظری منفی راجع به روایتهای صوتی بازیگران ننوشتم، چراکه احساس میکردم کارشان در کل به نفع فرهنگ مطالعه است. ضمن اینکه بعضی از آنها هم راویان خوبی بودهاند. اما سوالم اینجاست این نوع روایتهای صوتی و در کل کتابهای صوتی، واقعا باعث افزایش مخاطب میشود؟
بله، به نظر من این اتفاق میتواند در شرایط بهخصوصی بیفتد؛ خصوصا اگر بازیگران چهره کتابها را بخوانند. نمیتوان منکر این واقعیت شد که هر ستاره سینما یا تلویزیون طرفدارانی دارد که شاید بهطور عادی چندان هم کتابخوان نباشند، اما به خاطر بازیگر محبوبشان هم که شده آن کتاب را میخرند و گوش میکنند و احتمالا عدهای از آنها که با اینگونه از کتابها آشنا شده و ارتباط برقرار میکنند، ممکن است به طرفداران این کتابها تبدیل شوند و از آن پس کتابهای صوتی بیشتری را گوش کنند.
پس اجازه بدهید مصداقی بپرسم؛ از وقتی خانم دهقانی کتاب شما را خواندهاند، فروش کتاب شما بهتر شده؟ تاثیری داشته؟
ببینید، فروش نسخه صوتی ما خیلی خوب بود و چون بهطور کلی «یادت نرود که…» کتاب پرفروشی است، نمیتوانم دقیقا بگویم آیا صوتیشدن کمکی به این اتفاق کرده است یا نه، اما احتمال میرود که با توجه به گذشت بیش از 6 سال از انتشار کتاب، به بازار آمدن نسخه صوتی کمکی به فروش بیشتر نسخه کاغذی هم بکند.
به عنوان سوال آخر، کتاب هم در دست چاپ دارید؟
بله، کتاب جدیدم با نام «بنفش مایل به لیمویی» به زودی از نشر ققنوس منتشر میشود.