طاهره مهری مالفجانی | ایبنا
علیرضا ملائی توانی گفت: رشته تاریخ مبتنی بر رویکرد پوزیتیویستی بوده است و عمده کسانی که در دانشگاههای ایران فعالیت میکردند، متاثر از استفادههای ابزاری سیاسی و ایدئولوژیک که از رشته تاریخ میشد یک نوع نگاه محافظهکارانه به رشته تاریخ و به تحقیقات تاریخی داشتند.
کتاب «چالشهای تاریخورزی در ایران» به همهچالشهای تاریخورزی در ایران معاصر نمیپردازد، زیرا شناسایی و فهم همه آنها نه ممکن است و نه در این مجال میگنجد. این اثر در واقع مقدمهای بر چالششناسی رشته تاریخ است. در این راه و اندیشیدن درباره چالشها و یافتن راههای چیرگی بر آنها یکی از رسالتهای کنونی رشته تارخ است که با ورود مسوولانه اندیشمندان این رشته و نیز نهادهای تاریخپژوهی و انجمنهای علمی در این میدان تحقق مییابد و زمینههای تغییر را به تدریج فراهم میکند.
دکتر علیرضا ملائی توانی، دانشآموخته رشته تاریخ دوره لیسانس را در دانشگاه تهران، فوق لیسانس را در دانشگاه فردوسی مشهد و دکتری را در دانشگاه شهید بهشتی گذرانده است. وی در حدود 11 سال عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه بود و از سال 91 تاکنون عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دارای مرتبه استاد تمامی است و حوزه تخصص و فعالیت وی تاریخ معاصر ایران، مسایل روششناختی و معرفتشناسی تاریخ و جریانهای فکری تاریخ معاصر است. با مولف کتاب «چالشهای تاریخورزی در ایران امروز» که در ژانر معرفتشناسی، روششناسی و مسالهشناسی نوشته شده است، به گفتوگو نشستهایم که ذر ادامه میخوانید:
لطفا درباره کتاب «چالشهای تاریخ ورزی در ایران امروز» اطلاعاتی ارائه بفرمایید.
کتاب «چالشهای تاریخورزی در ایران» کتابی است از سال 1384 به این سو شروع کردم و مطالعه درباره رشته تاریخ بوده است. نه درباره موضوعات تاریخ، نه درباره آثار مرتبط با رشته تاریخ بلکه خود رشته به عنوان یک پدیده مورد تامل من قرار داشته است و حاصل این مطالعه عبارت بوده است از انتشار چندین مقاله علمی پژوهشی که در نشریههای مختلف منتشر شده است از جمله انجمن ایرانی تاریخ و بعد در مجلههای دیگر این را ادامه دادم و در سال 94 و 95 به صورت جدیدتر بر روی این موضوع متمرکز شدم که نهایتا در سال 1399 این کار به ثمر رسید و در قالب یک اثر دو جلدی آماده انتشار شد. جلد نخست این اثر همین چالشهای تاریخورزی در ایران امروز است و یک مجلد مکمل دیگری دارد به نام یکصد سال آموزش تاریخ در نظام دانشگاهی ایران» این دو اثر مکمل هم هستند که یک نوع مطالعه پدیدارشناسانه و یک نوع مطالعه مسالهشناسانه در رشته تاریخ است. این دو اثر هر دو باید در سال 1400 منتشر میشدند اما به دلیل تغییراتی که در پژوهشگاه علوم انسانی رخ داد، اثر اول یعنی چالشهای تاریخورزی در ایران امروز منتشر شد در حد محدودی و کتاب یکصد سال آموزش تاریخ در نظام دانشگاهی ایران هنوز منتشر نشده، تمام کارهای آن انجام شده و آماده انتشار است.
در این کتاب چالشهای تاریخورزی در ایران امروز از چه منظرهایی مورد بررسی قرار گرفته است؟
اگر بخواهم این کتاب را معرفی کنم به نظر میرسد که چالشهای رشته تاریخ مثل هر یک از رشتههای بحثبرانگیز در ایران متعدد هستند. در این اثر من کوشیدهام یازده موضوع را در یازده فصل به بحث بگذارم که اینها به گمانم از مسالههای مهم هم در رشته تاریخ به طور اختصاصی و هم به طور عام در قلمرو علوم انسانی ایران است. نخستین فصل به بحث آزادیهای مدنی و رویکردهای تاریخنگاری ایرانی میپردازد که در اینجا آن مساله دشواریاب و نایاب در عرصه تفکر و علوم انسانی ایران و به طور کلی اساسا در فضای اجتماعی سیاسی ایران یعنی آزادی آکادمیک مورد بحث قرار گرفته و زیانهای ناشی از فقدان آزادیهای آکادمیک مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
فصل دوم این اثر به یک موضوع شایع و فراگیر در علوم انسانی و به ویژه رشته تاریخ میپردازد و آن موضوع بیکاری دانشآموختگان تاریخ است. در اینجا با یک سیر تاریخی از روند پدید آمدن مساله بیکاری و تبدیل شدن آن به یک چالش بزرگ مورد بررسی قرار گرفته است و من در اینجا عوامل و انگیزههای پدیداری آن را به بحث گذاشتهام. فصل سوم به عنوان مبانی معرفتی و جهتگیری مهارتی در تدوین برنامههای آموزشی رشته تاریخ است که در این فصل بر این مساله توجه شده که اساسا برنامهریزیهای رشته تاریخ از بدو تاسیس این رشته تا امروز بر چه مبانی فکری و معرفتی استوار بوده و تدوینکنندگان این برنامهها چه دغدغهها و آرمانهایی داشتند و چه سوداهایی در سر میپروراندند و این رشته را بر اساس چه نوع مبانی معرفتی و مبادی فکری استوار کردند که وضعیت امروز پدید آمده است و با یک گزارش تاریخی تحلیلی این موضوع مورد بحث قرار گرفته است.
فصل چهارم مهارتهای پژوهشی در رشته تاریخ را به بحث میگذارد و در آنجا بحثهای روششناسانه و بحثهای مرتبط با پژوهش تاریخی این رشته را از ابتدا تا امروز و در مقاطع مختلف مورد بحث قرار داده است که دلیل ضعف دانشجویان در پژوهشهای تاریخی چیست؟. فصل پنجم بحث آموزش تاریخ است که در اینجا از ضرورت تفکر درباره شیوههای تدریس تاریخ، بازنگری درباره شیوههای جاری، رویکردهای انتقادی به رویههای جاری آموزش تاریخ در ایران مورد بحث قرار گرفته و از فهم و یادگیری به عنوان اصول اساسی در آموزش تاکید شده و ضمن انتقاد از روشهای موجود از روشهای جایگزین و امروزیتر سخن رفته است. فصل ششم این اثر تحت عنوان تاریخنگاری نهادها، سازمانها، موسسهها و... سخن رفته که به نظر میآید یکی از بزرگترین ظرفیتهای اشتغالآفرین در رشته تاریخ میتواند باشد. اینجا ایدهای مطرح شده است نه موسسهها، نهادها و سازمانها به نوشتن تاریخ خود علاقهمند بودند و نه اساسا شناختی از این داشتند. از سوی دیگر دانشآموختگان رشته تاریخ نیز علاقهای نشان ندادند برای نوشتن ظرفیت و پتانسیل این قلمرو نشان ندادند و این دو قلمرو از هم جدا افتادند، امروز باید در این حوزه تامل جدی صورت بگیرد تا تجربههای این نهادها، راه رفته آنها، نقاط قوت و ضعفهایی که در کارشان هست بیان بشود تا مبنای برنامهریزیهای بهتر سازمانها در آینده باشد.
فصل هفتم در خصوص وضعیت بحران در رشته تاریخ بحث میکند، من در اینجا از بحران سیستمی سخن گفتم و بحرانی که در مورد مرگ یک رشته و آغاز طرح تازه یک رشته است. من معتقدم که بحران در برخی از ابعاد این رشته بروز کرده و ظهور دارد و الان ما با آن درگیر هستیم اما هنوز بحران سیستمی فراگیر که منجر به یک انقلاب علمی و تغییر پارادایمی بشود هنوز رخ نداده است و باید به برون رفت از این بحران کمک کرد یا پدید آمدن وضعیت بحران سیستمی که بتوانیم چاره دیگری بیندیشیم. فصل هشتم تحت عنوان نقد رویکردهای پوزیتیویستی به رشته تاریخ است. این پارادایم و جریان غالب در یکصد سال گذشته بوده است که آنها را به نقد گذاشتیم و از الگوهای جایگزین سخن به میان آمده است.
فصل نهم در مورد ستیز با گذشته زیانبار سخن میگوید و در آنجا گذشته زیانبار ما یعنی آن سنتها، باورها که نهادینه شدند و یکی از ایستارهای مهم در راه پیشرفت و ترقی ایران بوده است، به بحث گذاشتیم و راههای برون رفت از آن را هم مطرح کردیم. نکته بعدی فصل دهم نقد ایده تاریخ به خاطر تاریخ است. در چند دهه گذشته بحثهایی مطرح شده که ما به دلیل سوءاستفادههایی که از دانشهای مختلف خصوصا رشته تاریخ میشود، به ویژه از سوی قدرتمندان، به ویژه از سوی سیاستمداران، ایدئولوژیپردازان و حتی دینورزان. بیاییم استفاده سیاسی و ایدئولوژیپردازی و مذهبی از تاریخ را کنار بگذاریم و تاریخ را به خاطر خود دانش تاریخ بخوانیم. من در این کتاب این ایده را نقد کردم و آثار و تبعات وحشتآور ناشی از چنین تلقی را به بحث گذاشتم که به نظر میرسد واکنشهای زیادی را در محافل علمی برانگیخته است و همچنان برمیانگیزد. فصل آخر تاریخورزی در فضای عمومی است. کسانی که با رشته تاریخ سروکار دارند، خیلی علاقهمند نبودند که وارد فضاهای عمومی بشوند، فضاهای عمومی منظورم میدانهایی است که اغلب یا اکثریت جامعه که اندیشمند هستند وارد آن فضا میشوند و گفتوگو نمیکنند، من در خصوص زیانهای ناشی از این تلقی کار کردم و راه برونرفت از آن را مطرح کردم.
اصولا جهتگیری تاریخنگاری در ایران پس از تاسیس دانشگاه چگونه بوده است؟
چون در ایران به ویژه در دوره پهلوی ما شاهد تغییرات مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستیم، در تاریخنگاری ما هم تاثیرات خود را بر جای گذاشته و آثار و تبعات زیادی بر جای گذاشته است. به همین خاطر آن تاریخنگاری سنتی رسمی پیشامدرن ایران به طور کلی فرو میپاشد و ما دچار یک تغییرات پارادرمی میشویم که روشهای جدید، رویکردهای تازه به تاریخنگاری ما وارد میشود و عمده اینها هم تحت تاثیر تاریخنگاریهای جدیدی است که در اروپا و متاثر از گفتمان یا ایدههای پوزیتیویستی شکل گرفته است. به طورکلی جهتگیری رشته تاریخ مبتنی بر رویکرد پوزیتیویستی بوده است و عمده کسانی که در دانشگاههای ایران فعالیت میکردند، متاثر از استفادههای ابزاری سیاسی و ایدئولوژیک که از رشته تاریخ میشد یک نوع نگاه محافظهکارانه به رشته تاریخ و به تحقیقات تاریخی داشتند.
اساسا تاریخنگاریدر دورههای مختلف در ایران چگونه بوده است؟
در دوره پهلوی تلاش عمده این بود که تاریخنگاری رسمی تقویت بشود. در دوره جمهوری اسلامی هم به همین ترتیب است. بنابراین زمانی که حاکمیت متمرکزی بر ایران حکومت میکرده، میدان برای شکوفایی تاریخنگاری رسمی فراهم بوده است و تاریخنگاران غیررسمی، تاریخنگاران منتقد تاریخنگاری رسمی، تاریخنگاران متفکر، تاریخنگاران مستقل، تاریخنگاران آزاد و تاریخنگاران طرفدار آزادیهای آکادمیک و طرح خوانشها و روایتهای مختلف از تاریخ ایران معمولا در شرایط دشواری قرار میگرفتند. به استثنای دورانی که آزادیهای قلم و بیان در ایران وجود داشت. مثل شهریور 20 تا 32 یا سالهای اول پس از انقلاب، یا پس از انقلاب در دورههایی که فشار گفتمان تاریخنگاری رسمی کاهش پیدا میکرد، این رویکردها توسعه پیدا میکرد.
گرایش به جریانهای مختلف در دورههای گوناگون به چه صورتی بود؟
بنابراین جریان غالب همچنان تاریخنگاری سنتی است، البته دانشگاههای ما در مسیر ایجاد گفتمانهای رقیب تلاشهای زیادی کردند، کامیابیهای زیادی هم به دست آوردند اما حاکمیت با ابزار سانسور و ممیزی و مکانیزمهای دیگری که در اختیار داشته همواره در یکصد سال گذشته مانع از طرح روایتهای انتقادی درباره بسیاری از مسایل تاریخی میشده است و بسیاری از آنها عملا از قلمرو مطالعات تاریخی خارج میشدند، مثلا در دوره پهلوی تاریخنگاری مشروطه ایران به عنوان مهمترین جریان تاریخ ایران تا آن زمان همواره در حاشیه قرار داشته است و به استثنای یکسری مطالعاتی که در دهه 20 صورت گرفت، کار عمده و جدی درباره این جنبش صورت نگرفت. مثلا در دوره پهلوی جریانهای باستانگرایی متاثر از گفتمان حاکمیت رشد پیدا میکند و تاریخنگاری ایران باستان رونق میگیرد، پس از انقلاب تاریخ اسلام و تاریخ تشیع در هسته مرکزی مطالعات قرار میگیرد و بقیه قلمروها به حاشیه رانده میشوند.
به نظر شما این کشمکش تا کجا ادامه خواهد یافت؟
این کشمکش یک کشاکش گفتمانی، فکری، سیاسی و ایدئولوژیک است که فضای تاریخنگاری ما را تحت تاثیر قرار میدهند. تا زمانی که آزادیهای آکادمیک گسترش پیدا نکنند، آزادیهای مدنی، آزادیهای بیان و قلم رونق پیدا نکنند و همه متفکران و اندیشمندان نتوانند ایدهها و روایتها و تحلیلهای خود را از تاریخ ایران درباره موضوعات مختلف بیان کنند، طبیعتا این وضعیت پایدار خواهد بود، وضعیتی که تاکنون درگیر آن بوده و هستیم. امیدوارم با توجه به تاسیس نهادهای جدید در رشته تاریخ و تربیت انبوهی از متخصصان و علاقهمندان رشته تاریخ بتوان این فضا را تغییر داد.
کتاب «چالشهای تاریخورزی در ایران امروز» نوشته علیرضا ملائی توانی در 306 صفحه، شمارگان 300 نسخه و قیمت 74 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.
................ هر روز با کتاب ...............