جوان ذاتاً ترسویی است که موفق به کسب شجاعت می‌شود و بدین ترتیب، در چشم خود و دیگران اعتبار می‌یابد... درک پدیده جنگ در ذهن نویسنده جوان، که باعث می‌شود این پدیده را یکی از واقعیتهای زندگی بداند و نه در هاله‌ای از اتفاقات قهرمانانه بدان‌گونه که در رؤیاهایش می‌دید، سادگی حکایت، واقعیت هرنکته جزئی، و احساس انسانی نهفته در برخی ملاحظات، شاهکاری از این نوع رمان ساخته است.

نشان سرخ دلیری [The Red Badge of Courage] استیون کرین
نشان سرخ دلیری
[The Red Badge of Courage]. رمانی از استیون کرین (1) (1871-1900)، نویسنده آمریکایی، که در 1895 انتشار یافت. در این کتاب، ‌نویسنده جوان که هنوز خود به طور مستقیم با جنگ آشنایی نداشت، از ماجراهای یک گروه داوطلب حکایت می‌کند که در جنگهای داخلی آمریکا به خدمت گرفته شده‌اند. قهرمان اصلی داستان جوان ذاتاً ترسویی است که موفق به کسب شجاعت می‌شود و بدین ترتیب، در چشم خود و دیگران اعتبار می‌یابد. نشان سرخ دلیری، اگرچه زنده و دقیق نوشته شده است، سبک آن عاری از تکلف نیست. اما توصیف عمداً پیراسته کرین از صحنه نبرد گاهی کار او را به توصیف استاندال (2) در صومعه پارم نزدیک می‌کند. درک پدیده جنگ در ذهن نویسنده جوان، که باعث می‌شود این پدیده را یکی از واقعیتهای زندگی بداند و نه در هاله‌ای از اتفاقات قهرمانانه بدان‌گونه که در رؤیاهایش می‌دید، سادگی حکایت، واقعیت هرنکته جزئی، و احساس انسانی نهفته در برخی ملاحظات، شاهکاری از این نوع رمان ساخته است که، به گفته کنراد (3)، در نوع خود از آثار کلاسیک ادبیات به شمار می‌رود، و حقیقتهای ابتدایی که کرین در این اثر کوچک مردانه چنان عریان بیان داشته است او را به منزله شارعی اصیل به خواننده می‌نمایاند.

صفیه اصفیا (روحی) . فرهنگ آثار. سروش

1.Stephen Crane 2.Stendhal 3.Conrad

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...