چگونه می‌توان دل وودی آلن را به دست آورد | اعتماد


1- گفت‌وگو جذاب‌ترین ژانر در مطبوعات است. هم برای خواننده، هم برای گفت‌وگو‌کننده و هم برای گفت‌وگو شونده و وقتی کسی که مصاحبه می‌شود شخصیتی شیرین، معروف و جذاب باشد آن هم از نوع وودی آلن، دیگر جذاب‌ترین متن پیش روی خواننده قرار می‌گیرد. وودی آلن از آن آدم‌هایی است که همواره حرف جدید دارد و همواره آدم را غافلگیر می‌کند. این را از فیلم‌هایش تا نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌هایش می‌توان دریافت. اینکه وودی آلن حرف جدیدی در هر مصاحبه‌ یا فیلمش داشته باشد لزوما موید جالب بودن آن حرف نیست، مساله تازه بودنش است. از این روست که خواندن هر مصاحبه از وودی آلن یک وجه تازه از شخصیت این بازیگر، نویسنده و کارگردان را برای‌مان رو می‌کند.

اریک لکس [Eric Lax] بیوگرافی و گفت‌وگو با وودی آلن [Conversations with Woody Allen : his films, the movies, and moviemaking]

2- اریک لکس [Eric Lax]، شرح حال نویس و نویسنده امریکایی است که کتاب‌ها و مقالات بسیاری از او منتشر شده است. او کتاب درباره وودی‌آلن را، با نام اصلی یک بیوگرافی و گفت‌وگو با وودی آلن [Conversations with Woody Allen : his films, the movies, and moviemaking] که شامل 40 سال نشست و گفت‌وگو با وودی آلن است، در سال 2009 منتشر کرد. این درحالی است که از سال 1975 به کمدی علاقه‌مند شده بود و این علاقه‌اش منجر به نوشتن کتابی شد با نام خنده‌داربودن، وودی‌آلن و کمدی. بخشی از این کتاب زندگینامه وودی‌آلن بود و بخشی رساله‌ای جامع درباره کمدی. پس از آن لکس نامزد جایزه پن شد و هم‌اکنون به عنوان یک شرح‌حال نویس دقیق و قابل اعتنا مطرح است و عضو انجمن جهانی قلم و عضو هیات‌مدیره انجمن نقد کتاب لس آنجلس هم هست.

3- لکس در مقدمه کتاب خود آورده است: «معمولا کتاب‌هایی تحت عنوان «گفت‌وگو با...» مجموعه مصاحبه‌هایی هستند که طی هفته‌ها و ماه‌ها انجام می‌شوند و در نتیجه جدا از زمانی که صرف شده، حاصل کار، عکس‌های فوری‌ای است که طرز تفکر و احساسات موضوع مصاحبه را در مدت زمان معینی بازتاب می‌دهد. این کتاب اما آلبومی است که طی نیمی از زندگی وودی آلن گردآوری شده، از سال 1971 آغاز می‌شود و مانند عکاسی در زمان‌های مختلف، تصویر شفافی از تحول و تکامل او، از یک جوان تازه کار به یکی از مشهورترین فیلمسازان جهان و آنچه در این مسیر آموخته عرضه می‌کند. »

4- جریان شکل گرفتن کتاب لکس به اندازه شخصیت وودی آلن جالب است. لکس در مقدمه کتاب خود شرح می‌دهد که چگونه به ژانر کمدی جلب می‌شود و سفارش نوشتن مقاله در مورد آن را می‌پذیرد و اینکه دلش نمی‌آید تندوسریع و بزن دررویی، که لازمه کار در روزنامه است، را بپذیرد چون سوژه‌اش یعنی وودی آلن استعدادی «اصیل و غیرمتعارف» در کمدی است و از آنجا که «در روزنامه‌نگاری هم مانند کمدی، زمان مهم‌ترین عامل است» مطلبش دیر به روزنامه می‌رسد و مطلب کشته می‌شود، یعنی که چاپ نمی‌شود. اما این چاپ نشدن، «عدو شود سبب خیری» برای لکس است چون او در ازایش دل وودی آلن را به دست آورده است. آلن چند روز بعد به لکس زنگ می‌زند و می‌گوید متاسف است که مصاحبه چاپ نشده است چون «نقل قول‌هایم را در متن درست آورده‌ای و به طنزهایم احترام گذاشتی».

5- لکس بارها در این 40 سال پا به پای وودی آلن به همه جا رفته است. از پیاده‌روی در منهتن تا پاریس و نیواورلئان و لندن. در استند‌اپ کمدی‌هایش در کنار آلن بوده و در پشت صحنه فیلم‌هایش حضور داشته و هیچگاه هم تعجب نکرده که آلن یکی از خنده‌دارترین آدم‌های دنیا باشد. ولی وقتی با فیلم‌های جدی آلن هم روبه‌رو می‌شود از پافشاری آلن بر موضوعات جدی تعجب نمی‌کند. او کاملا درک می‌کند که «وودی کمدی را که بنیاد موفقیت او در تمام عمرش بوده تحقیر نمی‌کند بلکه درام را ترجیح می‌دهد. هیچ علاقه‌ای به بازی در نقش هملت ندارد او می‌خواهد خود هملت را بنویسد. » اگر چه در این میان کمدی‌های عاشقانه هم ساخته است. فیلم موزیکال هم ساخته است.

6- در این 40 سال لکس به‌خوبی وودی آلن را شناخته و بهتر از هر کس می‌داند که «وودی آلن درست برعکس شخصیت سینمایی‌اش که معمولا عصبی است و درگیر مشکلات، کاملا بر کار و زمانش احاطه دارد» و برای آنکه او را به مخاطب کتابش بهتر بشناساند به تعریف آلن از خودش بسنده می‌کند. آنجایی که آلن می‌گوید: « آدمی هستم جدی، کارگری با اصول، علاقه‌مند به نوشتن، علاقه‌مند به ادبیات و علاقه‌مند به سینما و تئاتر. من به اندازه شخصیت کمیک فیلم‌هایم دست‌و پا چلفتی نیستم. می‌دانم که زندگی‌ام یک رشته مشکلات خانمان‌برانداز نیست که از شدت مسخره بودن خنده‌دار باشد؛ زندگی من به مراتب کسالت‌بارتر است.»

7- در کتاب گفت‌وگو با وودی‌‌آلن از همه‌چیز و همه کس حرف است: از آدم‌هایی همچون لویی آرمسترانگ تا مارتین اسکورسیزی و جان اشتاین بک و اینگمار برگمن، آل پاچینو، مارسل پروست، ریچارد نیکسون، جان وین و... و از چیزهایی و فیلم‌هایی مانند اتللو، آنی‌هال، آنا کارنینا، تایتانیک و چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ترسد؟ هفت سامورایی و... گویی دایره‌المعارفی است از زبان وودی آلن.

8- جمع‌آوری و تدوین کتاب سه سال طول می‌کشد. کتاب برای ویرایش نهایی رفته است که وودی آلن به لکس زنگ می‌زند و می‌گوید: « داشتم در مورد موضوعی که اخیرا با هم صحبت می‌کردیم فکر می‌کردم و فکرهای جدیدتری دارم، علاقه‌مند هستی؟»... احتمالا لکس یاد سردبیر تایمز می‌افتد وقتی که مطلبش را 40 سال پیش دیرتر از موعد رسانده بود. اما این‌بار اوست که خط پایان بر وسواس‌های آلن می‌گذارد و جواب می‌دهد که دیگر فرصت نیست و اگر لکس این جواب را نمی‌داد شاید این کتاب تا الان نیز منتشر نمی‌شد.

9- کتاب اریک لکس شامل مقدمه او و به دنبال آن هشت بخش درباره وودی آلن با عناوین فکر اولیه، نوشتن، انتخاب بازیگر، بازیگران و بازیگری، فیلمبرداری، طراحی صحنه‌ها، مکان‌ها، کارگردانی، تدوین، انتخاب موسیقی برای فیلم و بالاخره بخشی با نام حرفه است. کتاب با دو فهرست نمایه تمام می‌شود.

10- در بخش حرفه لکس با این شاخ و آن شاخ پریدن وودی در می‌افتد. وودی که بازی می‌کند، می‌نویسد، می‌نوازد و... سوال آخر این بخش جالب است:
الکس: حالا که یک اپرا هم کار کرده‌ای، آیا رسانه دیگری هست که دلت بخواهد آزمایش کنی؟
وودی: چیز خاصی به نظرم نمی‌رسد. از تلویزیون از من پرسیده‌اند آیا ایده‌ای برای سریال دارم، که ندارم. اگر داشتم بدم نمی‌آمد درگیرش شوم. گاهی، لحظه‌ای فکر می‌کنم دلم می‌خواهد دوباره کمدی صحنه‌ای رودررو اجرا کنم، ولی شکر خدا از ذهنم سریع رد می‌شود.
الکس: چقدر سریع؟
وودی: به سرعت یک سکته قلبی.

11- گفت‌وگو با وودی آلن با ترجمه گلی امامی را نشر پنجره منتشر کرده است.

[این کتاب پیش از این با ترجمه مازیار عطاریه و توسط نشر شورآفرین منتشر شده بود.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...