وقتی کنسول بریتانیا را جای سفیر آمریکا می‌دزدند | الف


گراهام گرین ، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و روزنامه‌نگار انگلیسی قرن بیستم در طی حدود هفتاد سال کار حرفه‌ای خود، 28 رمان، 3 سفرنامه، 4 مجموعه داستان کوتاه و 8 نمایش‌نامه و بسیاری آثار ادبی و ژورنالیستی دیگر در قالب‌ها و ژانرهای متنوع نوشته است. اما گرین را بیش از هر چیز، رمان‌نویس می‌نامند؛ رمان‌نویسی که در جغرافیای رمانش غرق می‌شود و تاریخ سیاسی و اجتماعی اثرش را همچون مورخی چیره‌دست می‌شناسد. برخی از آثار متأخر او عبارتند از: عالیجناب کیشوت (۱۹۸۲)، مرد دهم (1985) و باخت پنهان (۱۹۸۸).

کنسول افتخاری [The Honorary Consul] گراهام گرین

رمان«کنسول افتخاری» [The Honorary Consul] حول محور «ماچیسمو» (machismo) شکل گرفته است؛ نوعی از فرهنگ مردسالارانه که در باور جمعی و تجربه‌ی زیسته‌ی انسان‌های جوامع اسپانیایی‌زبان آمریکای لاتین حضوری تاریخی و عمیق دارد که شاید بتوان آن را اصلی‌ترین ره‌آورد اسپانیایی‌ها برای مردمان ساده‌ی سرزمین‌های دور دانست. به همین دلیل هم هست که این واژه در سرتاسر رمان طولانی گرین، با حروف برجسته و پررنگ نوشته شده است. این درون‌مایه‌ی اصلی و محوری نه‌تنها در جای جای داستان به صراحت تکرار می‌شود بلکه در طراحی و تشخص بخشیدن به سایر عناصر داستانی نیز نقشی بسیار کلیدی دارد. برای مثال، کل داستان بر اساس چند شخصیت محوری و پررنگ که همگی مرد هستند، شکل گرفته است: دکتر ادواردو پلار؛ پزشکی انگلیسی-پاراگوئه‌ای، چارلی میسون فورتنوم؛ کنسول افتخاری انگلستان در آرژانتین، دکتر خورخه خولیو ساآودرا؛ نویسنده‌ای معروف، پرطرفدار اما اسیر کلیشه‌های آمریکای لاتینی و پدر لئون ریواس؛ کشیشی متأهل، شورشی و بسیار درون‌گرا. 

«کنسول افتخاری» در شهری در کنار رودخانه‌ی پارانا در آرژانتین روایت می‌شود. شهری که نه‌تنها مکان وقوع روایت که خود نوعی راوی و یکی از شخصیت‌های اصلی طرح داستان نیز هست. نویسنده پیش از شروع رمان توضیح می‌دهد که نام این شهر را نمی‌نویسد تا آزادی عمل بیشتری در طراحی شهر و موقعیت خیابان‌ها داشته باشد. شهر بی‌نام اما حضوری بسیار اساسی در شکل‌گیری پلات رمان دارد. از سویی جزییات آب و هوا، بندرگاه و رودخانه، مغازه‌ها و باشگاه‌ها، خیابان‌ها و سنگ‌فرش‌ها، ساختمان‌های سبک کلونیال اسپانیایی و مناظر قاب گرفته شده از پشت پنجره‌ها در جای جای شهر، همچون طراحی صحنه‌های فیلمی واقع‌گرا توصیف شده‌اند و از سویی دیگر می‌توان دید که شهر بی‌نام تنها ظرفی برای وقوع ماجراهای داستان نیست بلکه با تاریخچه‌ی سیاسی و اجتماعی‌اش شکل‌دهنده‌ی بسیاری از آن‌ها نیز هست. این شهر هرچند با بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین، فاصله‌ی زیادی دارد اما دارای آن قدری از اهمیت و اعتبار سیاسی هست که سفیر ایالات متحده‌ی آمریکا در آن قرار ملاقاتی دیپلماتیک داشته باشد و آن قدری اهمیت تاریخی و باستانی دارد که سفیر یک روز از سفر دور و درازش به آرژانتین را به دیدن خرابه‌های باستانی اطراف این شهر اختصاص بدهد.

پیچیدگی‌های طرح پلات این رمانِ بسیار پرماجرا، بر طنزی ساده و سرراست استوار است: گروه شورشی کوچکی به سرکردگی پدر لئون ریواس و متشکل از چند زندانی فراری از زندان آسانسیون، پایتخت پاراگوئه، با همراهی چند همکار محلی آرژانتینی و همسر پدر ریواس برای مطرح کردن برخی از درخواست‌های مدنی و سیاسی‌شان که بیشتر آن‌ها نیز آزادکردن زندانیان سیاسی در پاراگوئه است، برای دزدیدن سفیر ایالات متحده‌ی آمریکا نقشه‌ می‌ریزند اما افراد ساده‌لوح این گروه شورشی، به جای گروگانی ارزشمند و پرقدرت، به اشتباه، چارلی فورتنوم، کنسول افتخاری بی‌اهمیت و فراموش‌شده‌ی انگلستان در شهری دور از پایتخت در آرژانتین را می‌دزدند. کنسولی که در نهایت هیچ کدام از مقامات و دستگاه‌های عریض و طویل سیاسی انگلستان، ایالات متحده‌ی آمریکا و حتی آرژاتین حاضر نیست برای آزادی او هزینه‌ای سیاسی بپردازد. حتی اگر این هزینه بسیار سبک و در حد آزاد کردن چند زندانی سیاسی فراموش‌شده که سال‌ها پیش به زندان افتاده‌اند، باشد. و تمام این داستان تودرتو، گاه تراژیک و گاه بسیار خلاقانه، حول این نکته‌ی طنزآمیز ساده شکل می‌گیرد که در کشوری اسپانیایی‌زبان، تعداد بسیار کمی از افراد ممکن است انگلیسی صحبت کنند و هر کسی که انگلیسی صحبت کند به صورت بالقوه می‌تواند آمریکایی باشد.

رمان «کنسول افتخاری» در سال‌های دهه‌ی1970 می‌گذرد. هر چند ماجرای محوری رمان، دزدیده شدن کنسول افتخاری انگلستان به جای سفیر ایالات متحده‌ی آمریکا، بیش از چند روز طول نمی‌کشد اما فلاش‌بک‌های راوی هر بار که با ذهن یکی از شخصیت‌های اصلی همراه می‌شود، چند دهه قبل از آن را نیز پوشش می‌دهد. حسی که در تمام این سال‌ها در ذهن و روح مردم آمریکای لاتین در مورد ایالات متحده جریان دارد، در جایی از زبان دکتر پلار به صراحت نقل می‌شود: «سفیر جدید می‌خواهد تأثیر خوبی بگذارد. هنر و تاریخ. دیگر کسی به او ظن توسعه‌طلبی نمی‌برد. می‌خواهد توجهی عالمانه، و نه تاجرانه، به ایالت ما نشان دهد. رئیس دارایی هم با وجود آنکه اندکی انگلیسی حرف می‌زند، دعوت نشده است. در غیر این صورت ممکن بود ظن برده شود که پای وامی در کار است.»

«کنسول افتخاری» نیز مانند بسیاری دیگر از آثار گراهام گرین هم برای منتقدان و هم برای عامه‌ی مردم جذابیت‌های داستانی بسیاری داشته است. درون‌مایه‌ی قوی، پلات داستانی پرکشش، شخصیت‌پردازی‌های دقیق، طراحی صحنه‌های مبتنی بر جزئیات و بسیاری ویژگی‌های دیگر این اثر، باعث شدند تا به سال 1983 بر اساس آن فیلمی به همین نام با کارگردانی جان مکنزی ساخته شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...