رد زخم جنگ بر چهره زنان | جام جم


خانم اسلاونکا دراکولیچ [Slavenka Drakulic]، در ایران بیشتر با کتاب «کمونیسم رفت؛ ما ماندیم و حتی خندیدیم» شناخته شده است. آثار او در جهان بیشتر به‌خاطر پرداختن به مسائل اروپای زیر یوغ کمونیسم مشهور است چراکه وی خبرنگاری زیسته در کشورهای بلوک شرق اروپاست و این مسائل را از نزدیک لمس کرده است. کتاب «انگار آن‌جا نیستم» [.As if I am not there : a novel about the Balka] رمان ارزشمند خانم نویسنده، با ترجمه خوب و روان حدیث حسینی از طرف نشر سده منتشر شده است.

خلاصه رمان انگار آن‌جا نیستم» [.As if I am not there : a novel about the Balka]  اسلاونکا دراکولیچ [Slavenka Drakulic]

این رمان ‌به‌شدت زنانه، زندگی یکی از معلم‌های زن دهکده‌ای در بوسنی را در دوران جنگ روایت می‌کند؛ روایتی که به سرگذشت زنان در طول جنگ‌ می‌پردازد. داستانی از تجاوز، تحقیر، اردوگاه‌های اسرای جنگی و تلاش برای زنده ماندن در میان تباهی و بی‌عدالتی. جنگ بوسنی بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ درجمهوری بوسنی و هرزگوین (یکی از جمهوری‌های یوگسلاوی سابق) رخ داد. علت اصلی آن اختلافات قومی ومذهبی بین سه گروه اصلی (بوسنیایی‌های مسلمان، صرب‌های ارتدوکس و کروات‌های کاتولیک) بود و آن را می‌توان از خونبارترین جنگ‌های چند دهه اخیر ذکر کرد.

خاطرم هست وقتی بچه بودم و در زمان نبود دنیای گسترده اینترنت، پدر و مادرم پای اخبار تلویزیون می‌نشستند و مبهوت و مغموم تصاویر و فیلم‌هایی را که از این جنگ در تلویزیون پخش می‌شد، می‌دیدند. این جنگ با محاصره شهرها، کشتار جمعی (نسل‌کشی سربرنیتسا) و آوارگی میلیون‌ها نفر همراه بود که سرانجام در سال ۱۹۹۵ با توافق صلح دیتون پایان یافت. شخصیت اصلی، با نام مستعار «اس» معلمی جوان است که در دهکده‌ای در بوسنی زندگی می‌کند. داستان با حمله سربازان آغاز می‌شود و او را به اردوگاه اسیران منتقل می‌کنند؛ جایی که با تجربه‌های وحشتناک تجاوز، تحقیر، گرسنگی، کشتار همراه با شکنجه مردان و زنان در شرایطی غیرانسانی و غمگین مواجه می‌شود.

روایت رمان به‌خاطر پرداخت به این موضوع تلخ و غمگین، بسیار تأثیرگذار و اندوهبار است که البته به‌شخصه معتقدم باید این روایت‌های تلخ اما بر پایه واقعیت را خواند که با ذات شرارت نوع بشر آشنا شد. جنگ‌ها برای مردها بوی خون و باروت و آوارگی می‌دهد و برای زن‌ها علاوه بر بوی خون و باروت و آوارگی، ترس از تجاوز و حقارت و شرم و شکنجه‌های پس از آن را هم دارد. این کتاب دقیقا دست روی همین قسمت از جنگ‌ها گذاشته؛ سرگذشت زنان به اسیری گرفته‌شده؛ زنانی که خیلی عادی دارند در آشپزخانه‌های‌شان آشپزی می‌کنند یا مشغول بچه‌داری و امور روزمره‌اند و ناگهان در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر پر از افراد دشمن می‌شود.

راوی کتاب(اس) یک روز صبح مشغول درست کردن قهوه روزانه‌اش است که سربازها وارد آپارتمانش می‌شوند و در کمال خونسردی او را از خانه‌اش بیرون می‌کنند و بعد همراه دیگر زنان روستا سوار اتوبوس و راهی اردوگاه‌های جنگی می‌شوند. سرنوشتی شوم در انتظار زنان جوان و دخترکان نوجوان است که ابتدا هیچ‌کدام باور نمی‌کنند ولی کم‌کم تلخی‌ها از راه می‌رسد.اسم تمامی زن‌های رمان با حروف الفبای انگلیسی است. راوی که «اس» است و بقیه هم «جی»، «ای»، «دی» و... . انگار نویسنده خواسته با روش اسم نگذاشتن برای شخصیت‌ها هم هویت شخصیت‌ها پنهان بماند و هم با ایجاد نوعی شرم و حیای نمادین، تلخی و حیای تحقیرهایی را که در حق این زنان شده نمایان و برجسته کند.

در سراسر روایت «اس» خشونت و تحقیر و نوعی سرشدگی جاری است. او همراه دیگر زنان اردوگاه همچون عروسک‌هایی بی‌روح و بی‌جان مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند و فقط نظاره‌گرند. گرچه بعدها که به‌طریقی از اردوگاه رهایی می‌یابند، تأثیر آن تحقیرها در روان ورویه زندگی اجتماعی‌شان بروز پیدامی‌کند.انگار دشمن ازسلاح تجاوز برای ویران کردن پایه‌های زندگی یک کشور استفاده کرده است. شکست روحیه و جسم زنان، تخریب و تحقیر نسل آینده را به وجود می‌آورد. حتی بچه‌هایی که بچه‌های خود این دشمنان در بطن زنان هستند، نوعی بی‌هویتی را بر دوش خواهند کشید. دشمن بر پیکر زنان زخم‌هایی ایجاد می‌کند که حتی بعد از فروکش کردن آتش جنگ همچنان تازه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...