ابوالفضل اللهدادی، مترجم زبان فرانسه که با کتاب «باغهای تسلا» [The Gardens of Consolation (Les jardins de consolation)] نوشته پریسا رضا به عنوان شایسته تقدیر جایزه ابوالحسن نجفی معرفی شده است، در گفتوگو با ایسنا درباره این کتاب اظهار کرد: داستان «باغهای تسلا» از به قدرت رسیدن رضاشاه پهلوی شروع میشود و تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه دارد؛ کتاب داستان آقا و خانم روستایی به نامهای طلا و سردار است که از قمصر به سمت تهران میآیند و در حومه تهران ساکن شده و ناخواسته با اتفاقهای تاریخیای که در این بازه زمانی رخ میدهد، همراه میشوند.
به گفته مترجم، «باغهای تسلا» داستان سرراستی دارد، راحت جلو میرود، شاعرانه و قصهگوست. او درباره اینکه پرداختن به تاریخ نزدیک به روزگار ما، میتواند برای مخاطب امروز جذابیت داشته باشد، گفت: بله. البته دلیل دیگر جذابیت رمان این است که تاریخ را از ورای قصه دو نفر میبینیم که مستقیم و غیرمستقیم با اتفاقات سیاسی و اجتماعی درگیر میشوند؛ مستقیم زمانی که رضاشاه داشتن شناسنامه را اجباری میکند. در آنجا میبینیم اسمها و فامیلیها از کجا آمده و سنوسال آدمها چطور تعیین میشد. غیرمستقیم هم ماجرای پسرشان است که به یک حزب طرفدار مصدق پیوسته و از قبل این ماجرا آسیبهایی میبیند.
اللهدادی در ادامه درباره پریسا رضا، نویسنده ایرانیتبار رمان و تجربه ترجمه از نویسنده ایرانی، توضیح داد: خب این موضوع تجربه تازهای بود؛ تاحالا از نویسنده ایرانیتبار کتاب ترجمه نکرده بودم. خانم رضا از ۱۷ سالگی در فرانسه ساکن است، در آنجا درس خوانده و تشکیل خانواده داده است. ترجمه از نویسنده ایرانیتبار هم نکته مثبت داشت و هم مسئولیت مرا بیشتر میکرد؛ نکته مثبت این بود که هرگاه در متن فرانسه دچار مشکل میشدم و یا سوالی داشتم به ایشان دسترسی داشتم و میتوانستم راحت صحبت کنم. از طرفی مسئولیتم بیشتر میشد زیرا نویسنده فارسیزبان است، فارسی را بلد است اما نمیتواند به فارسی بنویسد.
او با بیان اینکه «باغهای تسلا» کتاب مهمی است، اظهار کرد: این رمان جایزههای مهمی برده و در مجموعه اصلی انتشارات گالیمار چاپ شده است. من با کتاب «اعترافات یک آنارشیست» با خانم رضا آشنا شده بودم اما کتاب را که خواندم خیلی به دلم ننشست. ولی زمانی که «باغهای تسلا» را خواندنم، کتاب را خیلی دوست داشتم به همین دلیل زمانی که نشر برج ترجمه کتاب را پیشنهاد داد، پذیرفتم و بعد از گرفتن کپیرایت اثر آن را ترجمه کردم. بعد هم کتاب «عطر معصومیت» را از خانم رضا ترجمه کردم که وقایعش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شروع میشود و تا انقلاب ۱۳۵۷ ادامه دارد.
اللهدادی سپس تجربه جالب دیگری از ترجمه کتاب مطرح کرد و گفت: بعد از اتمام ترجمه، کتاب را برای خانم رضا فرستادم. ایشان ترجمه را دوست داشت. زمانی که با هم صحبت میکردیم، اتفاق جالبی را برایم تعریف کرد که از دلنشینترین خاطرات من از انتشار کتاب است. خانم رضا گفت: «زمانی که ترجمه را میخواندم گاه به بخشهایی میرسیدم و های های اشک میریختم. زمانی که دخترم حال مرا دید، تعجب کرد و گفت «مگر این کتاب را خودت ننوشتهای، پس این حال برای چیست؟» به او گفتم زمانی که کتابهای من به فارسی ترجمه میشود، یک هویت جدید پیدا میکند و به اوج خود میرسد. با ترجمه فارسی این شخصیتها برایم زنده میشود.» اینکه نویسندهای که کتابش جایزه برده و انتشارات گالیمار آن را چاپ کرده، ترجمه را میخواند، برایم احساس خوشایندی داشت و به اصطلاح خستگی کار از تن من در رفت. «عطر معصومیت» هم همینطور بود. کتاب را دوست دارم و امیدوارم فرصتی دست دهد تا کتاب منتشر شود.
این مترجم درباره معیارهای انتخاب کتابها برای ترجمه گفت: یکسری از انتخابها اینگونه است که اگر کتابی جایزه ببرد، مترجمان سراغ ترجمه آن میروند و شاید فلسفه خاصی پشت این ماجرا نباشد که این کتاب را به این دلیل خاص ترجمه میکنم. آنها به این توجه میکنند که کتاب جایزه برده و یا پرفروش شده است بنابراین اگر در ایران ترجمه شود هم پرفروش میشود. مترجمانی هم هستند که کتابهایی را انتخاب میکنند که فلسفه دارند. مثلا کتاب «باغهای تسلا» به نظرم حرفی میزند که به درد ایران امروز میخورد. میخواهد بگوید پستی و بلندیهایی را که داریم تجربه میکنیم، گذشتگان ما هم تجربه کردهاند.
این مترجم ادامه داد: جدا از اینکه دوست دارم متن کتابهایی که انتخاب میکنم، چالش جدیدی برایم باشد و مرا به چالش بکشد، با متن سروکله بزنم و به زحمت بیفتم موضوع کتاب هم برایم اهمیت دارد، اینکه حرفی را بزند که به درد امروز جامعه و تاریخ ما بخورد، کتابی نباشد که یک بار خوانده شود بعد هم به کناری برود؛ بلکه در طول زمان بماند و در طول ماه و سال و هفتهها بتوان به آن مراجعه کرد. تلاشم این بوده اما اینکه چقدر موفق بودهام، بستگی به نظر مخاطبان دارد.
او درباره ترجمههای تکراری از یک کتاب نیز گفت: اولین چیزی که هر کسی به آن فکر میکند، امرار معاش است بنابراین مترجم دست بر روی کتابی میگذارد که به نظرش میتواند پرفروش شده و گرهای از مشکلاتش باز شود و نمیشود به این موضوع خرده گرفت. اما گاه از یک کتاب، چند ترجمه با کیفیتهای مختلف منتشر میشود، قطعا کیفیت یکی بهتر از بقیه است و خواننده به آن اقبال پیدا میکند و آن را میخواند و بقیه از بازار کتاب خارج میشوند، کاری نمیشود کرد زیرا ما عضو کنوانسیون برن نیستم و هرکسی میتواند تصمیم بگیرد کتابی را ترجمه کند. اگر زمانی شرایط رعایت کپیرایت فراهم شود، این مشکلات را نخواهیم داشت.
او خاطرنشان کرد: تنها کاری که مترجمان حرفهای میتوانند انجام دهند این است که اگر مطلع شدند کتابی را که دارند ترجمه میکنند، کس دیگری دارد ترجمه میکند، کنار بکشند تا تعداد ترجمهها کمتر شود وگرنه این آشفتهبازار وجود خواهد داشت و ادامه دارد.
اللهدادی همچنین درباره وضعیت ترجمه از زبان فرانسه در مقایسه با انگلیسی، گفت: زبان انگلیسی نسبت به زبانهای دیگر در کشور ما رایجتر است و طبیعی است که خیلی از آثار ترجمه از آن زبان باشد. به نظرم در کنار ادبیات انگلیسی، ادبیات فرانسه خیلی خوب دارد ترجمه میشود. اگر مترجمان سراغ متون انگلیسی میروند به خاطر فراگیری زبان انگلیسی است وگرنه مترجمان کارهای خوب و باکیفیتی از آثار فرانسه درمیآورند و تقریبا کتابهایی که مطابق با ضوابط نشر ماست، ترجمه میشود. اتفاقا ادبیات فرانسه از ادبیاتهایی است که در ایران خیلی اقبال دارد و خوانده میشود.
او درباره تأثیر جوایز بر ترجمهها نیز گفت: در کشور ما جایزه کتاب سال و جایزه ابوالحسن نجفی به ادبیات ترجمه میپردازند که جایزه کتاب سال عملا فقط نامزد اعلام میکند؛ اگر برگزیدهای ندارد چرا نامزد اعلام میکنند؟ فلسفهاش چیست؟ آیا فقط میخواهند بگویند در کتاب سال چنین چیزی وجود دارد و به ادبیات کشورهای دیگر هم توجه میشود؟ اگر قرار نیست برگزیده داشته باشد اعلام نامزد چه سودی برای چه کسی دارد؟ آیا یک نمایش و تبلیغاتی است که فهرست نامزدها طولانیتر شده و عرصه خالی نباشد؟
اللهدادی افزود: جایزه ابوالحسن نجفی نیز برای مترجمان و ناشران مهم است اما فکر میکنم بعد از هفت دوره باید این جایزه آسیبشناسی شود تا اگر ایرادی وجود دارد، آن ایرادها را رفع کنند و شک و شبههای به آن راه پیدا نکند و این جایزه به سمتی برود که اگر فهرست نامزدهای جایزه اعلام میشود، خوانندگان بدون هیچ تردیدی آثار را فارغ از اینکه برگزیده شوند یا نه، بخوانند. درواقع مخاطب مطمئن شود از نظر فارسی کتاب پاکیزه است و مترجم غلط و برداشت اشتباه از متن ندارد. البته این کار نیاز به کار گسترده دارد. زمانی که برنده جایزه گنکور اعلام میشود تیراژ کتاب به چندصدهزار نسخه میرسد و عملا زندگی نویسنده متحول میشود. باید ببینیم جایزه نجفی چقدر بر فروش کتاب تأثیر دارد. فکر میکنم برگزارکنندگان اطلاعی نداشته باشند، بد نیست اگر دبیرخانه این کار را انجام نمیدهد، خبرنگاران فعال آن را انجام دهند.
او در پایان اظهار امیدواری کرد جوایز بیشتری در عرصه ادبیات ما و ادبیات ترجمه شروع به کار کنند که بدون حاشیه، بدون شبهه و در سلامت کامل برگزار شوند که سود جوایز را در کل ادبیات، نشر و مخاطبان خواهند برد.