پوتین همان روسیه است | هفت صبح
این روزها همزمان با ماجرای حمله روسیه به اوکراین، تحولات ناشی از این جنگ سرتیتر اخبار دنیاست، بسیاری این جنگ را آغازگر تقسیمبندیهای جدیدی در دنیا میدانند و به همین دلیل نقش پوتین در این اتفاقات بیش از پیش در دنیا مطرح شده است. اما پوتین کیست، خاستگاه او از کجاست و چطور به چنین قدرتی رسیده که هر از گاهی روسیه به دستور او به کشوری حمله میکند و تبعات جبرانناپذیر جنگ را ایجاد میکند اما همچنان در راس قدرت وجود دارد و مردم روسیه هم از او حمایت میکنند؟
کتاب «دموکراسی پوتین» [Putin's totalitarian democracy : ideology, myth, and violence in the twenty-first century] که به تازگی منتشر شده پاسخهای زیادی برای این پرسشها دارد. کتاب «دموکراسی پوتین؛ ایدئولوژی، افسانه و خشونت در قرن بیست و یکم»، اثر ولادیمیر تیسمانانو و کیت سی. لانگدن [Kate C. Langdon and Vladimir Tismăneanu] با ترجمه سودابه قیصری و از سوی نشر کتاب پارسه منتشر شده است. قیصری در لایوی که در یکی از صفحات مجازی درباره این کتاب صحبت میکرد درباره دلیل انتخاب این کتاب گفت: «موضوع روسیه یکی از موضوعاتی است که همیشه برای من جالب بوده است.
شباهتهایی که بین موضوع روسیه و دیگر کشورهای خاورمیانه وجود دارد طبعا موضوع را مهم میکند. تنها مسئله اوکراین هم نیست، روسیه قبلا هم به اوکراین حمله کرده است. به گرجستان و چچن حمله کرده ودر جنگ با سوریه دخالت کرده است. همه اینها مسئله روسیه و پوتین را برای من جالب کرد و نکته دیگر اینکه درباره دیکتاتورهای مختلف در ایران کتاب چاپ شده اما به پوتین خیلی کم پرداخته شده است. در بین جستوجوهایم به تیسمانانو برخورد کردم و دیدم ایشان متولد رومانی است و خودش در کشور کمونیستی بزرگ شده میتواند گزینه خوبی باشد.»
وی در پاسخ به این سوال که دلیل اینکه پوتین از حمایت مردم روسیه برخوردار است چیست، نیز توضیح داد: «موضوعی که کتاب به آن میپردازد همین است، سالها تزارها در روسیه حکومت کردند، بعد از انقلاب هم سالها کمونیستها با پلیسیترین و مخوفترین سیستم حکومت کردند و شبیه همان تزارها بودند، اما این بار سیستم خداناباور بود. باز هم روسها تحمل کردند تا زمانی که به دوره گورباچف رسید و خودشان از درون پاشیده شدند. حالا بعد از آن اتفاق سالهاست پوتین بر آنها حکومت میکند. این برای من کنجکاوی برانگیز بود که چه شده این مردم سالها با دیکتاتوری کنار میآیند.»
وی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «ریشه این قضیه پوتین نیست. کتاب اتفاقا میخواهد بگوید حتی اگر پوتین نباشد یا بمیرد این ایدئولوژی که نویسنده نامش را پوتینیسم گذاشته خواهد ماند. بررسی میکند که چرا و چند عامل را برای آن میآورد. یکی اینکه مرزهای وسیعی که روسیه دارد همیشه باعث ناامنی در آن کشور بوده است. به ویژه پس از حمله مغولها و حمله فرانسه بناپارت، که در حافظه تاریخی مردم روس همیشه یک حس ناامنی شدید را برایشان ایجاد کرده است.
این توهم امنیت باعث شده هم تزارها هم شوروی و هم پوتین روی آن انگشت بگذارند. این بیثباتی چیزی است که پوتین خیلی آن را تقویت میکند. سوال کتاب این است که چرا مردم مرتبا به چیزی رای میدهند که آزادیهای سیاسی و فردی را از آنها گرفته و چندوقت یکبار بچههایشان را به جنگ میفرستند و همچنان از آن حمایت می کنند. قبل از حمله کریمه محبوبیت پوتین ۶۰درصد بوده و بعد از حمله محبوبیتش ۸۰ درصد میشود.»
قیصری در بخش دیگری از این گفتوگو درباره شخصیت پوتین توضیح داد و گفت: «پوتین از بچگی مشکلات زیادی داشته است. پدرش در جنگ معلول شده بود، خودش به نسبت روسها که اندام درشتی دارند، کوتاه قد و ریز جثه است، او سعی کرده بچه قلدر مدرسه باشد و همیشه همه را کتک میزده است. بعدها عضو کا.گ.ب میشود و ورزشهای رزمی را دنبال میکند. بعدها اورا به عنوان مامور مخفی به آلمان شرقی میفرستند و اتفاقات آنجا خیلی مهم است.
آنجا او شاهد فروریختن امپراطوری آلمان شرقی بود. با همه تلاشی که شوروی کرد دیوار برلین فروریخت و پوتین شاهد قیام مردم بود. آنقدر مدارک سری و پرونده در کوره سوزانده بودند که کوره منفجر شد! این پوتین را شوکه کرد و فهمید نباید بگذارد این اتفاق در روسیه بیفتد و این بود که همیشه مردم کشورش را در یک حس ناامنی نگه داشت.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «کتاب ما از قالب و سوال قدیمی فاصله میگیرد. شخص پوتین را ظرف ایدئولوژیک در نظر میگیرد که به واسطه یکسری باورهای فرهنگی عمیق و ریشه دار در بنگاه روسیه شکل گرفته و این واقعیت را نشان میدهد که مشکلات روسیه به رهبری پوتین محدود نمیشود. ما با رویکرد معمول مرتبط با پدیده پوتین موافق نیستیم ترجیح میدهیم از واژه پوتینیسم در کتابمان استفاده کنیم به جای تمرکز بر شخص پوتین و بر آمدنش از گمنامی و ابهام از او تمرکززدایی کرده و در عوض بر واکنش عموم تحرک اجتماعی و روندهای تاریخی که خود پوتین تسلیم آنها شده تمرکز میکنیم.
این تصمیم را گرفتیم زیرا شهروندان روس به طرزی غریب مدام تایید خود را نثار پوتین میکنند حتی وقتی آزادیهایشان را محدود و اقتصادشان را راکد میکند و دوستان و عزیزانشان را به جنگ میفرستد تا زندگیشان را به قوه برای تجاوزات غیرضروری بینالمللی ایثار کنند به همین دلیل پوتینیسم بیش از هر زمانی قابل توجه است.
به عبارت دیگر عناصر فرهنگی و اجتماعی پیرامون موفقیت پوتین بیش از دستاوردها یا شخصیت واقعی خودش اهمیت دارد برعکس دیدگاه مثبت دگراندیش روس ولادیمیر کارا- مورزا که «پوتین روسیه نیست» ما قویا تاکید میکنیم که در واقع پوتین معرف روسیه است. بخشی به سبب شأن او به عنوان محصول تاریخ و جامعه روسیه و بخشی به سبب شأن او به عنوان کسی که از میل گسترده تودهها برای شکوه و افتخار ملی در برابر حقارت بهرهبرداری کرده است.
به شکلی تعیین کننده این رمزگشایی نشان میدهد که بیرون کردن پوتین از دفتر ریاست جمهوری برای تضمین آزادی روسیه کافی نیست. روسها تنها به پوتین باور ندارند آنها به ایدئولوژی جامعتر باور دارند که بر حسب اتفاق پوتین هم به آن باور دارد و خودش مظهر آن است. نقش پوتین مشروط است و با مرگ او (یا خارج شدن از همه صندلیهای قدرت هرچند تصور چنین سناریویی بسیار سخت است) خاتمه مییابد از سوی دیگر اعمال جنایتکارانه و یا تهاجمی انجام شده توسط دولت روسیه و به درخواست پوتین چیزی است که به احتمال زیاد همچنان مورد پسند مردم روسیه قرار خواهد گرفت، چه تحت حاکمیت پوتین زندگی کنند یا رهبر دیگری که بتوانند تاییدش کنند.»
................ تجربهی زندگی دوباره ...............