توصیفی از واقعیت پنهان زندگی روزمره | اعتماد


«یک روز مناسب برای شنای قورباغه» سومین مجموعه داستان و چهارمین کتاب رضا زنگی‌آبادی، نویسنده کرمانی است که به تازگی منتشر شده است. این کتاب شامل 9 داستان کوتاه است که جز داستان «رعنا وقتی که خواب است» و «خواب خوش اسب‌ها» همگی در بازه زمانی سال 90 تا 92 نوشته شده‌اند. بالطبع درونمایه و شیوه روایت این 9 داستان نیز با وجود تفاوت موضوعی‌شان متاثر از شرایط اجتماعی همین دوره و رسوخ آن در ناخودآگاه نویسنده است. داستان‌هایی با فضای تلخ و سیاه که همگی توصیفی از واقعیت تلخ پنهان شده در لایه زیرین زندگی روزمره ارایه می‎‌دهند. واقعیتی که جایی مانند داستان «خواب خوش اسب‌ها» و «دریاها دورند» در جزییات و فضای زندگی شهری ما ریشه دوانده و جایی مانند داستان «مرگ موقت مادربزرگ» و «یک روز مناسب برای شنای قورباغه» آنقدر عریان است که نیازی به آشکار کردن ندارد.

یک روز مناسب برای شنای قورباغه رضا زنگی‌آبادی

در داستان «خواب خوش اسب‌ها» که به لحاظ فضا یکی از متفاوت‌ترین داستان‌های این مجموعه است نویسنده فضای جمعی چند جوان در آپارتمانی در تهران را با ذکر اِلمان‌هایی از موسیقی و شعر مورد توجه این نسل، توصیف می‌کند. داستان از زبان دختر جوانی به نام عسل، با توصیفاتی از فضای ذهنی او در گذشته و امروز روایت می‌شود. در جایی از داستان نویسنده در توصیف دلتنگی و تنهایی عسل در کنار دوستانش می‌نویسد: «اشک گونه‌هایم را خیس کرده، سرمایی دوباره می‌دود توی تنم. دلم اسب می‌خواهد؛ گله‌یی اسب به طرفم می‌تازند. می‌دوم تو خواب یک اسب. اسب‌ها خواب می‌بینند؟ شب‌ها می‌خوابند؟ اصلا چه‌جوری می‌خوابند؟ سوال‌ها توی کله‌ام بزرگ می‌شوند؛ خیلی بزرگ. کله‌ام می‌خواهد بترکد. مامانم نیست به سوال‌های مسخره‌ام جواب بدهد. دلم مامانم را می‌خواهد. دلم می‌خواهد مامان با اسم خودم صدایم کند؛ آخرین بار کی معصومه صدایم کرده بود؟»

در داستان «دریاها دورند» نویسنده ماجرای زنی شهرستانی را روایت می‌کند که در قطار کیف و موبایلش را دزدیده‌اند و حالا او وامانده و تنها در غوغای تهران مجبور است راهی برای انجام کارهایش پیدا کند. نویسنده در این داستان با افکار و خیالات زن و مشکلاتی که با آنها دست و پنجه نرم می‌کند همراه می‌شود.

و اما داستان «یک روز مناسب برای شنای قورباغه» که نام کتاب برگرفته از آن است ماجرای خانواده‌یی با اصالت و صاحب‌نام را بیان می‌کند که در پی ازدواج تنها دختر خانواده‎، پدرشان دچار مریضی عجیب می‌شود. پدر در واکنش به ازدواج دختر دردانه‌اش میل عجیبی به گدایی کردن در خیابان پیدا می‌کند. او هر روز برای گدایی کردن به بازار می‌رود تا همه مردم شهر او را ببینند. خانواده هر راه‌حلی، از مراجعه به روانشناس گرفته تا زندانی کردن او را امتحان می‌کنند اما هیچ چیز جلودار او نیست. این مریضی تا جایی زندگی خانوادگی‌شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد که آرزوی مرگ پدر را می‌کنند. نویسنده در این داستان ماجرای مشکلاتی که به‌خاطر این مریضی برای خانواده پیش می‌آید را آنقدر سرد و عریان بیان می‌کند که مخاطب به‌سادگی با تبعات آن همراه می‌شود و این حجم بی‌رحمی و خشونت را در برابر پدر می‌پذیرد و طبیعی تلقی می‌کند.

در داستان «مرگ موقت مادربزرگ» نیز شاهد تکرار همین ذهنیت و رویدادها هستیم. نویسنده در این داستان ماجرای خانواده‌یی را می‌نویسد که در پی تصمیم مادربزرگ‌شان برای زندگی با آنها آنقدر آزار می‌بینند که هر روز آرزوی مرگش را می‌کنند. نویسنده در این داستان نیز به خوبی تاثیر شرایط بر رفتارهای انسانی را نشان می‌دهد. اینکه شرایط تا چه حد می‌تواند انسان را وادار به رفتارهای بی‌رحمانه‌ در برابر نزدیکانش کند.

در داستان «رعنا وقتی که خواب است» نویسنده تا حدی از فضای تلخ داستان‌های دیگر فاصله گرفته و ماجرای عشقی خام و نو‌جوانانه را بیان می‌کند. این داستان روایتی است عاشقانه از تجربه علاقه پنهانی پسری نوجوان به زنی که چندین سال از او بزرگ‌تر است. داستان با این جمله آغاز می‌شود: «شش ماه و بیست روز دیگر پانزده ساله می‌شوم اما هنوز درخت پرتقال ندیده‌ام.»

نویسنده در این داستان توصیفاتی جزیی از جنس احساسات و کنجکاوی‌های افراد در این سنین ارایه می‌دهد. در بخشی از داستان آمده: «صدای قلبم آنقدر بلند است که گمان می‌کنم رعنا آن را می‌شنود. شقیقه‌هایم دل دل می‌کنند. اگر به اتاقم پناه نبرم به مرگ می‌رسم. داخل اتاق آرام‌تر می‌شوم؛ بوی رعنا را با خودم آورده‌ام.»

به طور کلی نویسنده در این 9 داستان توجه‌ ویژه‌یی به مسائل روان‌شناختی و ذهنی داشته است. او در هریک از این داستان‌ها تاثیر ناخودآگاه ذهنی بر رفتارهای خشونت‌آمیز انسانی در زندگی روزمره را نشان داده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...