گفتمانی نو در هنر اسلامی | الف


شاید عجیب به نظر برسد، اما اگر به سده‌های دور بازگردیم و به سراغ کسانی برویم که امروزه آنها را هنرمندان اسلامی می‌نامیم و با آنان از هنر اسلامی سخن بگوییم، به هیچ وجه متوجه منظور ما نمی‌شوند. آنها نخواهند فهمید که هنر اسلامی به چه چیزهایی اطلاق می‌شود، حتی اگر آثارشان، امروزه، مصداق بارز هنر اسلامی باشد.

هنر پیرااسلامی صادق رشیدی؛

هنر اسلامی اصطلاحی متأخر است و به قرن نوزدهم باز می‌گردد. این حوزه مطالعاتی محصول کار غربیان و به‌ویژه مستشرقان است. اساسا در سنت اسلامی مطالعات مستقل در مورد هنر رایج و معمول نبوده است. یکی از دلایل این امر آن است که در سنت اسلامی، هنر هیچ‌گاه چیز مستقلی نبوده است و همیشه ذیل یک امر کلی دیگر قرار می‌گرفت و تابع آن واقع می‌شد. اما امروزه اوضاع به‌کلی دگرگون شده است؛ هم هنر اسلامی داریم و هم مطالعات هنر اسلامی. هنر اسلامی و مطالعات نظری در مورد آن دامنه گسترده‌ای پیدا کرده است و نتایج گوناگونی در بر داشته است. و امروزه خود آن به حدی از بالندگی رسیده است که مورد توجه واقع شده و موضوع تفکر قرار گرفته است. به همین دلیل مسائل متعددی در مورد آن مطرح می‌شود؛ پرسش‌هایی همچون: این مطالعات تا چه حد قابل قبول هستند؟ آیا به‌راستی چیزی مابه‌ازای هنر اسلامی داریم که متمایز از سایر انواع هنری باشد؟ چگونه می‌توان در مورد این پژوهش‌ها داوری کرد؟ آیا روش‌های دقیق و مشخصی وجود دارد؟ و پرسش‌های بسیار دیگری نیز هست که متاسفانه کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. «هنر پیرااسلامی» اثر صادق رشیدی با دغدغه چنین پرسش‌هایی نوشته شده و در تلاش است پاسخ‌های قابل قبول و نیز روش درست پاسخ‌دهی به این پرسش‌ها را مشخص کند.

به‌طور کلی دغدغه اصلی نویسنده دو مطلب است: اول این‌که گفتمان‌های مسلط در مطالعات هنر اسلامی را نقد کند و دوم این‌که رویکرد بهتری را جانشین گفتمان‌های مسلط سازد. به طور کلی دو گفتمان بزرگ و کلان در زمینه مطالعات هنر اسلامی وجود دارد: گفتمان توصیفی-تاریخی یا همان تاریخی‌گرایی، و گفتمان حکمی-عرفانی که متعلق به سنت‌گرایان است. نویسنده هر دو گفتمان را دارای اشکالات جدی می‌داند. به‌طور خلاصه، در هر دو گفتمان‌، خیلی چیزها که باید حتما لحاظ می‌شد، نادیده گرفته شده است و خیلی چیزها که نباید دخیل باشد، جای داده شده است. چیزهایی که نادیده گرفته شده‌اند به‌طور کلی عبارتند از: فقدان مطالعات گفتمانی، عدم توجه به مناسبات بینامتنی و بینافرهنگی، عدم استفاده از روش‌های دقیق و مشخص و عدم استفاده از مطالعات میان‌رشته‌ای.

همه انواع گفتمان تاریخی محصول غربیان است. گفتمان سنت‌گرایان نیز اغلب محصول مسلمانان اروپایی-آمریکایی است. البته هر کدام از این گفتمان‌ها شامل انواع گوناگونی است. نویسنده ده گفتمان تاریخی‌گرایی را برمی‌شمرد و همه آن‌ها را نقد می‌کند، اگرچه دو مورد را نسبت به سایر موارد بهتر می‌داند. اما نقد سنت‌گرایی نیز به‌طور مفصل انجام می‌شود؛ زیرا نویسنده آن را یک گفتمان بسیار پراشکال می‌داند که در جامعه ما روزبه‌روز بیشتر رواج پیدا می‌کند.

از نظر نویسنده اشکالات سنت‌گرایان عبارتند از: کلی‌گویی، ساختن جهانی آرمانی و خیالی از هنر اسلامی، عدم بررسی‌های مصداقی، عدم توجه به ریشه‌های تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ذوقی و شخصی بودن، نداشتن معیار علمی برای نقد و بررسی، تحمیل نگاه‌های صوفیانه به هنرها، گزینش‌های بدون ملاک، قدسی دانستن گذشته، ضدیت با علم و تاریخ و مدرنیته، نگاه‌های افراطی، ربط‌های غیرمنطقی، غفلت از تأثیر قدرت و حکومت در هنر، نادیده گرفتن عوامل غیراسلامی و جریان‌های هنری و فرهنگی پیش از اسلام. البته نویسنده بر این باور نیست که این گفتمان مطلقا باطل است و باید کلا کنار گذاشته شود، بلکه نکات مفیدی نیز دارد اما سنت‌گرایان به این امر راضی نیستند و ادعا می‌کنند که بهترین و درست‌ترین گفتمان در زمینه هنر اسلامی هستند، در حالی که آنان به قدری دور از واقعیت هنرها سخن گفته‌اند که گویی در مورد هنری سخن می‌گویند که هنوز به وجود نیامده یا کشف نشده است.

در واقع آن‌چه که هنر اسلامی نامیده می‌شود شامل هنر اقوام و فرهنگ‌های بسیار متنوع است که مهمترین آن‌ها عبارتند از: ایرانی، عربی، ترکی، عثمانی، هندی، مغربی، آفریقایی و اروپای شرقی. لذا هنر در ملل اسلامی در یک فرآیند تعامل و آمیزش بینافرهنگی صورت‌های بسیار گوناگونی به خود گرفته است که، برای مثال، هنر ایرانی-اسلامی تنها یکی از آن‌ها به‌شمار می‌آید. بنابراین، باید اذعان کرد که اصطلاح هنر اسلامی رهزن است و همه این تفاوت‌های بسیار گسترده و متنوع را نادیده می‌گیرد. هر دو گفتمان مسلط هم این تنوع را نادیده می‌گیرند. جعل اصطلاح هنر اسلامی از سوی غربیان از همان ابتدا بی‌اساس بوده و نتیجه آن پوشاندن بسیاری از تفاوت‌ها و تنوع‌های هنری در جهان اسلام است. به علاوه، این اصطلاح نه تعریف روشنی دارد و نه موضع نظری آن مشخص است. اساسا وجود هنر اسلامی به صورتی ناب و متمایز از هنر سایر ملل به هیچ وجه قابل قبول نیست. همچنین اصطلاح هنر اسلامی از جهت دیگری نیز بسیار گمراه کننده است؛ زیرا این مطلب را تداعی می‌کند که این هنر فقط متأثر از اسلام است، در حالی‌که رابطه این هنر با دین اسلام رابطه واضح و مشخصی نیست و اساسا ارتباط ضعیف و پیچیده‌ای میان این دو وجود دارد. آن‌چه که هنر اسلامی نامیده می‌شود واجد خصلتی اجتماعی و گفتمانی است و به همین دلیل باید با روش‌های گفتمانی با آن مواجه شد.

برای رسیدن به یک گفتمان بهتر نیز لازم است که از دو چیز استفاده کنیم؛ رویکردهای تحلیل گفتمان و نشانه‌شناسی. دیدگاه گفتمانی در مورد مطالعات هنر اسلامی، آثار مربوطه را در ارتباط با انسان، زمان، مکان، تاریخ، فرهنگ و ایدئولوژِی زمانه قرار می‌دهد تا بتوان به شناخت دقیق‌تری نسبت به سرشت این نوع هنر دست یافت و فرآیند شکل‌گیری گفتمان را تبیین کرد. لذا باید رویکرد گفتمانی داشت و با روش‌ها و ابزارهای تحلیل گفتمان سراغ این هنر رفت که مهمترین آن‌ها نشانه‌شناسی است. به همین منظور به هر کدام از تحلیل گفتمان و نشانه‌شناسی یک فصل اختصاص داده شده است. نویسنده در باب هر کدام از این دو حوزه رویکردهای مربوطه را مطرح و نقد و بررسی می‌کند و در نهایت موضع خود را مشخص می‌سازد. سپس با در دست داشتن آن، در فصلی جداگانه گفتمان هنر پیرااسلامی را، به عنوان گزینه بهتر، معرفی می‌کند و منظور خود را توضیح می‌دهد. اما به‌طور خلاصه، مزایای هنر پیرااسلامی نسبت به سایر گفتمان‌ها این موارد است: رهایی از کلی‌گویی، پرهیز از گذشته‌محوری، پوشش‌دادن میراث هنری گذشتگان و دستاوردهای هنرمندان معاصر جهان اسلام، توجه به جنبه‌های اسلامی و غیراسلامی هنر ملل مسلمان. نویسنده در پایان نیز روش‌شناسی پیشنهادی خود را در این زمینه ارائه می‌کند که شامل ده مرحله کلی است.

امروزه آثار بسیاری در زمینه هنر اسلامی وجود دارد، اما علاوه بر غلبه ایدئولوژی، غالب آن‌ها دیگر واقعا کلیشه‌ای شده‌اند، به حدی که پیشاپیش می‌توان حدس زد که چه می‌خواهند بگویند و نتیجه آن‌ها چیست. اما این اثر یک پژوهش کاملا متفاوت است؛ یک پژوهش جدی و علمی است که کمتر نظیری برای آن می‌توان یافت. کسانی که به هر دلیلی با هنر اسلامی سروکار دارند، نباید این کتاب را نادیده بگیرند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...