دولا بوئسی در کتاب «گفتاری در بندگی خودخواسته» می‌نویسد:
«بر سر دوراهی میان بنده ماندن و آزاد زیستن، خود مردمند که آزادگی را پس می‌زنند و بندگی پیشه می‌کنند. مردم خود به این ذلت تن درمی‌دهند و در طلب آن هم می‌دوند. بیشتر باید دردآور باشد تا شگفت‌انگیز که می‌بینیم کرور کرور آدم بینوایانه بندگی می‌کنند و یوغ بر گردن دارند. نه اینکه زورمندتری وادارشان کرده باشد بلکه گویی تنها به شنیدن نام یکی افسون و جادو شده‌اند، یکی که نباید از قدرتش بترسند، چرا که تنهاست، و نشاید که به شایستگی او دل ببندند، چرا که با ایشان درنده‌خوی و ددمنش است.» (صفحه ۲۷)

بی بی پیک

شاید در نگاه اول رمان کوتاه «بی بی پیک» اثر لودمیلا اولیتسکایا[Lyudmila Ulitskaya] نویسنده معاصر روس یک رمان خانوادگی به نظر رسد؛ اما با کمی دقت متوجه خواهیم شد که داستان کاملا سیاسی است. داستانِ سه نسل از زنان روس که همگی زیر یک سقف و زیر نظر و سلطه‌ی زنی نود ساله به نام «مور» زندگی می‌کنند:
- «آنا» دختر این زن که چشم پزشک است اما خودش سالهاست کور شده است و نمی‌تواند واقعیت را ببیند.
- «کاتیا» دختر آنا و نوه‌ی مور که ازدواجی کورکورانه داشته و حاصل آن دو فرزند است.
و «لناچکا» دختر کاتیا که که سردرگم وارد یک رابطه‌ی عاشقانه‌شده است.

مور که در جوانی با مردهای زیادی خوابیده و چندین بار هم ازدواج کرده است نقش دیکتاتوری هوس‌ران را بازی می‌کند که با فرهنگسازی نادرستش باعث شده است سه نسل بعد از خودش هم رابطه‌هایی اشتباه و نافرجام با مردها داشته باشند.
همواره جای یک مرد مطمئن در این خانوده خالی بوده، همه مور را مقصر این داستان می‌دانند با اینکه مقصر اصلی خودشان هستند.

در اواسط داستان با ورود یک مرد(مارک شوهر سابق آنا) ماجرا تغییر می‌کند؛ او به ظاهر یک فرشته‌ی نجات است به گونه ای که حتی با عجوزه‌ی پیر قصه(مور یا بی بی پیک که خود مارک این لقب را به او داده است) رفتاری می‌کند که او را شرمزده و گاهی پشیمان می‌کند.
مارک در یونان زندگی می‌کند و تصمیم گرفته بعد از سال‌ها بازگردد و دوباره خانوده اش را به دست آورد (او حتی از وجود نوه‌هایش بی‌خبر بوده) و آنها را به یونان نزد خودش ببرد و همه به جز مور از این بابت خوشحال هستند.

لحظه‌ی تراژیک داستان آن زمان اتفاق می‌افتد که آنا می‌خواهد برای اولین بار به مادرش(دیکتاتور داستان) «نه» بگوید و کل خانواده راهی یونان شوند؛ اما از شدت استرس و هیجان، در راه آمدن به خانه قلبش می‌ایستد و می‌میرد!
این تکانده‌ترین درسی است که اولیستکایا به ما می‌دهد. و من آن را «لحظه دیر شدن» می‌نامم.

گاهی آنقدر یک ترس، یک باور، یا یک تردید در ما رشد می‌کند و قوی می‌شود که در همان لحظه که می‌خواهیم مقابلش بایستیم دخلامان را می‌آورد.

نوولای «بی بی پیک» که نامش از یک داستان معروف پوشکین گرفته شده است؛ توسط نشر چشمه و در مجموعه برج بابل در ۷۰ صفحه به چاپ رسیده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...