فراموششدگان | ایبنا
«تاریخ بلوچستان در ایران معاصر تاریخ مردمان ستم کشیدهای است که بارها در معرض قتل و غارت و ستمگری قرار گرفتهاند ستمی که از درون خود نظام سلسله مراتبی برمیخاسته و با دستاندازیها و تجاوزهای نیروهای بیرون از این نظام به اوج میرسیده است.» آنچه بازگو شد بخشی از مقدمه کتاب «قشربندی اجتماعی در بلوچستان؛ از دوره قاجاریه تا پس از انقلاب ۱۳۵۷» تالیف داریوش مبارکی سومین مجموعه پژوهشهای اجتماعی درباره ایران بود که زیر نظر و با مقدمه حسن محدثی گیلوایی از سوی نشر نی منتشر شده است.

کتاب در پی ریشهیابی قشربندی اجتماعی در بلوچستان و بررسی تغییر و تحولات آن است. ورود دولت مدرن و وقوع انقلاب ۱۳۵۷ از جمله رویدادهای سیاسی مهم در تاریخ معاصر ایران است که هر کدام تاثیری ملموس و قابل توجه بر قشربندی اجتماعی بلوچستان گذاشتهاند.
فصلهای هشتگانه
کتاب مشتمل بر هشت فصل است. فصل نخست به کلیات بحث یعنی به طرح مساله، گفتار درباره روش و پیشینه پژوهش اختصاص دارد. در فصل دوم به مبانی نظری پژوهش اشاره شده است. در این فصل درباره دیدگاههای جامعهشناسان کلاسیک و مدرن درباره قشربندی اجتماعی بحث شده و در نهایت مدعای نظری مولف مطرح شده است.
فصل سوم به بررسی اجتماعی-تاریخی بلوچستان اختصاص دارد و درباره بلوچ و بلوچستان بحثهایی انجام شده است تا خواننده پیش از ورود به بحث اصلی، شناختی از منطقه مورد پژوهش داشته باشد. فصل چهارم درباره قشربندی بلوچستان در دوره قاجار است.
مولف پیش از آغاز بحث درباره دوره قاجار نظام قشربندی در بلوچستان را ریشهیابی کرده و درباره حضور و نمود باورهای ناظر زات در حماسهها و ضربالمثلها بحث شده است. فصل پنجم به قشربندی بلوچستان در دوره پهلوی اشاره شده است. در این فصل به اقدامات دولت مدرن در بلوچستان پرداخته و در نهایت درباره تاثیر اقدامات دولت مدرن بر قشربندی بلوچستان سخن گفته شده است.
فصل ششم به وضعیت دین در بلوچستان اختصاص دارد؛ دین در بلوچستان پس از ورود دولت مدرن، متاثر از اوضاع منطقهای، دچار تغییرات بنیادی و ایدئولوژیک میشود و نویسنده کوشیده درباره این تغییرات بحث کند و تغییرات قشربندی در این گروه منزلتی را بررسی کند.
فصل هفتم به قشربندی بلوچستان پس از انقلاب ۱۳۵۷ اختصاص دارد. در این فصل سیاستهای دولت انقلابی و تاثیر این سیاستها را بر قشربندی بلوچستان بررسی کرده است. فصل نهایی کتاب به نتیجهگیری اختصاص دارد.
فتح بابی برای پژوهشهای جامعهشناسی بلوچستان
به گفته مولف، کتاب حاصل هشت سال درگیری ذهنی و چهار سال پژوهش مستمر درباره قشربندی بلوچستان است. او امیدوار است این موضوع فتح بابی برای پژوهشهای دیگر باشد و کارهای بیشتری در حوزه جامعهشناسی بلوچستان صورت گیرد. نویسنده در بسیاری موارد به جای تحلیلهای کلی و غیرزمینهمند کوشیده سخنان و مدعای خود را با مصادیق مطرح کند.
نگارنده این کتاب که نوه یکی از خانهای مهم سیستان و بلوچستان و دانشآموخته جامعهشناسی است بهخوبی با سلسلهمراتب اجتماعی این منطقه آشناست و با آن زیسته است. او در پی پاسخ به همین پرسشها، قشربندی اجتماعی بلوچستان را در سه دوره قاجاریه، پهلوی و پس از انقلاب ۱۳۵۷ واکاوی کرده است.
در میان بازماندگان خوانین استان سیستان و بلوچستان، تاریخ همواره به دو دوره شکوه و افول تقسیم میشود. دوره شکوه مربوط به دوران قوام نظام قشربندی اجتماعی است و دوره افول به دوران درهم شکستن نظم و ساختار قشربندی اجتماعی اشاره دارد. در این میان، بازماندگانِ خوانین همواره در تمنای بازگشت به دوران شکوهمند. از سویی زیستن با افرادی از اقشار پایین بلوچستان و مشاهده استمرارِ در حاشیهبودگیِ آنها در درازنای تاریخ همواره این پرسش رنجآور را مطرح کرده است که «چرا باید چنین باشد؟ زمینهها و عوامل شکلگیری نظام قشربندی کدامند؟ و چه عواملی در استمرار این در حاشیهبودگی و فقدان فضاسازی مناسب برای کنشگری اقشار پایین مؤثر بودهاند؟»
برونرفت جوامع از نابرابری طبقاتی
نویسنده کتاب، پژوهش درباره «قشربندی اجتماعی در بلوچستان ایران» را از سه بُعد دارای اهمیت میداند و میگوید: نخست اینکه قشربندی اجتماعی در طول تاریخ مورد توجه نظریهپردازان اجتماعی به طور عام و جامعهشناسان به طور خاص بوده است. اگر چه افلاطون فیلسوف در جامعهنگری خود بحث طبقهبندی اجتماعی را مشروعیت میبخشد و یا دیویس و مور، در مقام جامعهشناس، قشربندی را برای جامعه مفید و دارای کارکرد میدانند، بیشتر این اندیشمندان همواره در پی ارائه راهکار برای برونرفت جوامع از نابرابری طبقاتی و قشربندی اجتماعی بودهاند.
دوم، این پژوهش ما را با نظام شبهکاستی قشربندی اجتماعی در بلوچستان ایران آشنا میکنند و پیامدهای رویدادهایی چون ورود دولت مدرن و در ادامه وقوع انقلاب ۱۳۵۷ را بررسی میکند که بنیانها این نظام را ابتدا به لرزه درآورد و نهایتاً باعث فروپاشی آن از حیث عینی شد.
سوم این پژوهش سرآغازی است که جامعهشناسان به همه اجتماعات ایرانی توجه نشان دهند و آنها را مطالعه کنند؛ به این معنا که آسیبشناسی مسائل اجتماعی در کشور نباید به پایتخت و شهرهای بزرگ محدود شود و به مشکلات مناطق حاشیهای ایران، که اتفاقاً مشکلات و آسیبهای اجتماعی عدیدهای دارند، پرداخته شود. با این رویکرد رسالت جامعهشناسی که همانا شناخت جهان اجتماعی است به همه کشورها معطوف میشود.

بلوچستان حاشیهای و پدیده سفرهگستری و مدیونسازی
حسن محدثیگیلوایی در مقدمه کتاب به بلوچستان پس از انقلاب نیز اشاره میکند و مینویسد: «بعد از انقلاب بلوچستان سرزمینی حاشیهای باقی ماند وضعیت کنونی بلوچستان نمایانگر این است که تمام ادعاهایی که پس از این واقعه در باب مرکز زدایی و توسعه متوازن و پایدار مطرح شد در حد شعار باقی مانده و عملیاتی نشده است. لذا مردم منطقه هنوز دچار انواع محرومیتهایند. پس از چهار دهه از گذشت انقلاب هنوز نام بلوچ و بلوچستان از مجرای موضوعاتی چون تروریسم و قاچاق، بی آبی و فقر در اخبار کشور به میان میآید و همه اینها از توسعه نیافتگی و محرومیت چند جانبه مردم بلوچ حکایت دارد.
وی در بخش دیگر کتابش به تاریخ بلوچستان در تاریخ ایران معاصر میپردازد و میگوید: «تاریخ بلوچستان در ایران معاصر تاریخ مردمان ستم کشیدهای است که بارها در معرض قتل و غارت و ستمگری قرار گرفتهاند ستمی که از درون خود نظام سلسله مراتبی بر میخاسته و با دستاندازیها و تجاوزهای نیروهای بیرون از این نظام به اوج میرسیده است. اکنون نیز صاحبان ثروت از فقر بخش قابل توجهی از جمعیت این منطقه بهره میبرند و از آنان در جهت مقاصد خویش استفاده میکنند.
آنان با سفره گستری در انواع موقعیتهای سیاسی و اجتماعی به حمایت از برخی نیروهای اجتماعی بر میخیزند و از رهگذر مدیون ساختن این نیروها موقعیت اقتصادی اجتماعی و سیاسی خود را ارتقا میبخشند و بدین ترتیب، به اشکال جدید نابرابری در بلوچستان دامن میزنند مقامات دینی و سیاسی و کنشگران سیاسی اجتماعی، به دلیل نیازی که به سفرهمندی دارند به این صاحبان ثروت روی میآورند و نوعی روابط مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی بین این نیروها پدید میآید که در نتیجه آن منافع آنان تأمین میشود و نفوذشان در منطقه تقویت میشود و در مقابل نیروهایی اجتماعی که خواهان تحول در نظام اجتماعی و حذف شرایط نابرابر اجتماعی سیاسی و اقتصادیاند باز هم در حاشیه جامعه باقی میمانند.»
و آنگاه به تحصیل کردگان دانشگاهی در بلوچستان نیز اشاره میکند و مینویسند: «متأسفانه سنخ تحصیل کردگان دانشگاهی در بلوچستان از جمله سنخهایی اجتماعی است که از عصر پهلوی تا کنون هنوز نتوانسته است به رشد چشمگیری نائل شود و در بهبود شرایط اقتصادی اجتماعی منطقه نقشی مؤثر ایفا کند و مشارکت چشمگیری در حیات اجتماعی آن داشته باشد.»
قشربندی اجتماعی بلوچستان و هندوستان
داریوش مبارکی قشربندی اجتماعی را این چنین توضیح میدهد: «قشربندی اجتماعی اصطلاحی است که برای توصیف نابرابری در جوامع انسانی به کار میرود. ساختار قشربندی در بلوچستان حدفاصلی میان قشربندی اجتماعی ایرانِ پیش از اسلام (مشخصاً قشربندی دوره ساسانی) و قشربندی اجتماعی هندوستان است، با این تفاوت که مدل قشربندی در بلوچستان، برخلاف دو مدل مذکور بر پایه دین شکل و قوام نگرفته است و شکلگیری آن برگرفته از زمینه و بافتار محلی و مبتنی بر اوضاع جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی منطقه بوده است. به همین سبب برخلاف مدعای بسیاری از پژوهشگران که ساختار قشربندی بلوچستان را کاستی دانستهاند، آن را شبهکاستی نامیدیم، به این معنا که قشربندی اجتماعی بلوچستان منبسطتر از قشربندی هندوستان است. با توجه به تفاوت در شیوه معیشت (کشاورزی، دامداری، تجارت و اقتصاد دریایی) و شیوه سکونت (یکجانشینی، کوچگری) مردم بلوچستان، از انواع مختلف قشربندیی در بلوچستان و تفاوتهای آنها و همچنین پیوستگی و ارتباط آنها با یکدیگر بحث کردهایم.»
او در این کتاب در پی دو هدف عمده بوده است: «ریشهیابی قشربندی اجتماعی در بلوچستان و استخراج فرمهای مختلف قشربندی با توجه به شیوههای مختلف معیشت و به تصویر کشیدن آن. نشان دادن دگرگونی و تحولات قشربندی پس از اعمال تجدد آمرانه در دوره پهلوی، و پس از انقلاب. در گذر زمان، اقدامات قهرآمیز به تغییراتی در قشربندی انجامید. تغییر و دگرگونی در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آرامآرام فرم قشربندی را دستخوش دگرگونی کرده و شالوده نظام قشربندی پیشین از هم فروپاشید.»
قوت گرفتن تفکر اتحادیههای قبیلهای در میان بلوچها
مبارکی در این پژوهش پس از ارائه چارچوب نظری سه مدعا را مطرح کرده است: «براساس ادعای نخست، دوران قاجار دوران ثبات بود که در این دوره تغییری در فرم قشربندی رخ نداد؛ طبق ادعای دوم، دوران پهلوی دوره اصلاحات در قشربندی بود که به رغم تغییرات قابل توجه، تغییرات بنیادین در قشربندی رخ نداد؛ براساس ادعای سوم، دوران انقلاب و پس از آن دوره تغییرات اساسی در قشربندی است که به دگرگونی در فرم قشربندی ختم شد.»
همچنین نویسنده به یکی از ویژگیهای بلوچها اشاره میکند و میگوید: «یکی از ویژگیهای بلوچها و احتمالاً جوامع دیگر در دوران پیشامدرن استقلالطلب بودن آنها بود تا از سرزمین خویش در برابر دیگران محافظت کنند. این ویژگی باعث شد در برابر ورود حکومتهای مختلف به منطقه خود و زندگی زیر سلطه آنها مقاومت کنند. حکومتهای قدرتمند ایرانی که در جهت حفظ تمامیت ارضی میکشویدند، مایل بودند مناطق پیرامونیای چون بلوچستان را ینز تحت سلطه خود درآورند و آنها را به اطاعت و فرمانبرداری وادارند. حمله حکام مختلف در ادوار مختلف به بلوچستان و وارد شدن تلفات انسانی زیاد به آنها باعث شد تفکر ایجاد اتحادیههای قبیلهای در میان آنها قوت گیرد.»
سومین مجموعه پژوهشهای اجتماعی درباره ایران با نام «قشربندی اجتماعی در بلوچستان؛ از دوره قاجاریه تا پس از انقلاب ۱۳۵۷» تالیف داریوش مبارکی در ۳۱۷ صفحه و قیمت ۳۶۰ هزار تومان بود از سوی نشر نی منتشر شده است. این کتاب زیر نظر و با مقدمه حسن محدثی گیلوایی به چاپ رسیده است.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............