اقتدارگرایی ایرانی | آرمان امروز


آیا شاه‌سلطان حسین، نادرشاه افشار، آقامحمد خان قاجار و رضاشاه پهلوی می‌توانستند تاریخ ایران را تغییر دهند؟ آیا اقتدارگرایانِ ایرانی چیزی جدا از اقتدارگراییِ ایران بودند؟ به نظر می‌رسد کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی» اثر محمود سریع‌القلم تلاش کرده است تا چنین کند.

اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی» اثر تازه محمود سریع‌القلم

«اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی» اثر محمود سریع‌القلم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است که به تازگی از سوی نشر فرزان روز بازنشر(قبلی: گاندی) شده است. این کتاب با یک پیشگفتار، مقدمه، چهار فصل ذیلِ عناوینِ چارچوب نظری، رضا پهلوی: از رضاخان به رضا شاه، محمدرضا پهلوی: از ولیعهدی بیست‌ودو ساله تا شاه شاهان و نتیجه‌گیری، تلاش می‌کند، چنانچه در پشت جلد اثر می‌خوانیم، «از یک زاویه خاص به بررسی عملکرد دوران پهلوی پرداخته... و ]نشان دهد[ ... آنان... چگونه تصیم‌گیری می‌کردند و پیامدهایِ تصمیمات آنها چه بود.» از نظر مولف «رضاشاه و محمدرضاشاه سامان فکری و سیاسی خود را بنا کردند و به اوج قدرت رسیدند. اما کشوری که می‌خواهد مدرن شود و به بیش از اقتدارگرایی یک پادشاه نیاز دارد. حکمرانی محتاج یک سیستم است. این تحقیق ضمن تحلیل نظام مدیریت و تصمیم‌گیری پهلوی، به علل سقوط نظام حکومتی این دوره نیز می‌پردازد.»

نگارنده تلاش کرده است مقهوم اقتدارگرایی ایرانی را که پیشتر در خصوص قاجار مورد تامل قرار داده است، مفهومی حاکم در تاریخ معاصر ایران نشان دهد. این اقتدارگرایی در بُعد سیاسی بررسی شده و بیشتر ناظر بر آخرین سلطنت‌های این مرزوبوم مورد کاربست قرار گرفته است. پُربیراه نیست که ما ایرانیان بتوانیم خود را از این منظر مورد بررسی و تامل قرار دهیم. مسائل اساسیِ اثر چنانچه نگارنده در پیشگفتار متذکر شده است، ذیل این دو پرسش کلی می‌تواند قرار بگیرد، اما پیش از تحلیلِ هر واقعه سیاسی اجتماعی، می‌بایست پرسیده شود که «چرا ایرانیان به رستگاریِ جمعی فکر نمی‌کنند؟» (سیزده) و «چرا ایرانیان در قدرت، سیاست و حکمرانی دائما شکست می‌خورند؟» (دوازده).

دکتر سریع‌القلم تلاش کرده است سریع به آینده برسد. او این اثر را به ایرانی که در سال 1427 یعنی 25 سال بعد زندگی می‌کنند تقدیم کرده است درحالی‌که آنان بسیار پیشرفته هستند. این میل از یک استاد علوم سیاسی که هم ناظر بر شرایط کنونی کشور است و هم از لوازم آرزوهای خویش آگاه است کمی بعید به نظر می‌رسد. نوعی آرزواندیشی در آغاز کتاب، راه بر رویکردی می‌گشاید که کمی تنه به رومانتیسم می‌زند. چنانچه آمد، سریع‌القلم سریع می‌خواهد پرونده ایران را ذیل اقتدارگرایی صورت‌بندی کرده و آن را به واقعیات تاریخ ایران تطبیق دهد. قضاوت او در خصوص قاجار نیز مبتنی بود بر انتظارِ اخلاق و مهربانی از آقا محمدخان قاجار، در حدود 300 سال پیش. او علتِ اصلی شکست‌های پی‌درپیِ سیاسی و اجتماعی در ایران را در ذیلِ دو عامل اصلی تحلیل می‌کند، «یکم: فقدان نظام مدیریت شفاف اقتصادی، دوم: فقدان ساختار سیاسی شمول (Inclusive)» (هجده) عوامل دیگر از جمله «افکار مختلف، فرهنگ، جغرافیا و شخصیت» در ذیل این دو قرار می‌گیرند.

اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی محمود سریع‌القلم

اقدامی که به عنوان تسریع‌گرِ کارِ سریع‌القلم را پیش برده است، فروکاستِ تاریخِ ایران ذیلِ اقتدارگراییِ ایرانی به سلطان‌های حاکم دوران مورد اشاره بوده است؛ که گویی این دو فرد می‌توانستند صفتِ رایج و غالب تاریخ ایران را تغییر دهند. او می‌نویسد «این تحقیق در رابطه با دوران تاریخ دوران پهلوی نیست... این کتاب از یک زاویه خاصی به بررسی عملکرد پهلوی پرداخته است: نظام مدیریت، تصمیم‌سازی و پی‌آمدهای آنها» به بیان دیگر، نگارنده در پی آن است که با مطالعه نحوه حکومت دو شاه و درواقع نظام مدیریتی آنان به تحلیل اقتدارگرایی ایرانی بپردازد و او برای این کار نوعی نسبتِ این‌همانی بین دو این ناهمان برقرار کرده است؛ پیشرفت و نظام حکومتی مورد انتخاب حاکمان. او فرض کرده است که «اگر کشوری بخواهد پیشرفت کند، نظام تصمیم‌گیری آن» باید به گونه‌ای خاص باشد. این درحالی است که نمی‌تواند از قضا، جدا از تاریخ، بستر‌های لازم سیاسی و اجتماعی، خصوصیات فرهنگی و در یک کلام نگاهی واقعی‌بینانه، به پیشرفت دست یافت. با همه آنچه گفته شد، اثر حاضر، اثری درخور درباره اقتدارگرایی ایرانی است که در دوره‌های مختلف به اَشکالِ گوناگون ظهور و بروز پیدا کرده، به‌ویژه از مشروطه به این سو، که انسانِ آزادی‌خواهِ ایرانی در مسیرِ رسیدن به یک دموکراسیِ تمام‌عیار، هماره با یاس و شکست مواجه شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...