ترجمه آرش سرکوهی | شرق
«عاشقیت در قاهره» رمان تازهای است از امیرحسن چهلتن که اخیرا در کشورهای آلمانیزبان منتشر شده است. این رمان دو سال پس از انتشار «محفل عاشقان ادب» که جایزه بینالمللی ادبیات را نصیب چهلتن کرد، منتشر میشود. این اثر هشتمین رمانی است که از این نویسنده به کتابفروشیهای کشورهای آلمانیزبان رسیده است و به همین خاطر چهلتن برای رونمایی از آن میهمان بیستودومین دوره از فستیوال بینالمللی ادبیات در برلین است تا سپس در یک تور کتابخوانی در شهرهای مختلف آلمان و سوئیس شرکت کند که داستانخوانی در بنیاد هاینریش بل، کتابخانهای در برلین و خانه ویلی برانت در لوبک از جمله آنهاست. این رمان درباره دیپلمات میانسالی است که دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در یک مأموریت دشوار در جهان آشفته عرب گرفتار عشقی ناممکن میشود و با گرتهبرداری از یک دفتر خاطرات نوشته شده است.
مترجم این رمان، یوتا هیملرایش است که علاوه بر «محفل عاشقان ادب»، ترجمه «سپیدهدم ایرانی» و «طوطی سمج» را نیز بر عهده داشته است. او همچنین مترجم مقالات چهلتن به زبان آلمانی و برای نشریات بینالمللی است. رمان «عاشقیت در قاهره» در ۳۸۰ صفحه و با جلد گالینگور توسط انتشارات «سی. ها. بک» ناشر همیشگی آثار چهلتن در آلمان به چاپ رسیده است.
امیرحسن چهلتن باز هم داستانهای تاریخی خود را ادامه میدهد اما اینبار در جهان عرب؛ بههمراه سفیری چندچهره با مأموریتی مبهم و دشوار.
آنوقتها بسیار اتفاق میافتاد که روزنامههای سرگرمکننده در آلمان غربی برای نسل مادربزرگهای ما وقایع و مشکلات زناشویی محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران را با آب و تاب در گزارشاتی مفصل روایت کنند.
توجه این رسانهها بهخصوص زمانی به شاه ایران جلب شد که ثریا اسفندیاری بختیاری، زنی نیمهایرانی و نیمهآلمانی، در سال 1951 با محمدرضا شاه پیمان ازدواج بست و آنگونه که این روزنامهها نوشتند خیلی زود به عشق بزرگ زندگی شاه بدل شد. پس از آنکه محمدرضا شاه به دلیل ناباروری ثریا از او جدا شد، توجه مخاطبان آلمانی به فرح دیبا، زن جدید شاه و مادر ولیعهد معطوف شد اما ثریا بهعنوان «شاهزاده غمگین» همچنان در این روزنامهها حضور داشت تا سرانجام در قبرستانی در مونیخ به آرامش ابدی رسید.
اما چه کسی نخستین زن شاه را به یاد دارد؟ فوزیه، خواهر پریروی پادشاه فاسد مصر، ملک فاروق، در سال 1939 با محمدرضا که آن زمان هنوز ولیعهد بود، ازوداج کرد تا روابط میان ایران و مصر مستحکم شود. اما فوزیه چندان اقبالی برای به دنیا آوردن پسری که صاحب تاج و تخت ایران باشد، نداشت؛ او دختری به دنیا آورد. سرانجام در سال 1945 محمدرضا شاه را ترک کرد و به مصر بازگشت. انتظار او برای نهاییشدن طلاقش از شاه ایران سه سال به طول انجامید.
داشتن اطلاعاتی از این قبیل، که معمولا در روزنامههای سرگرمکننده منتشر میشوند، خواندن رمان جدید امیرحسن چهلتن، «عاشقیت در قاهره» را جذابتر میکند. موضوعی که نویسنده احتمالا از آن خشنود است. نام و محل وقوع رمان، سرآغاز تازهای در آثار چهلتن، نویسنده 66 ساله ایرانی است که پس از سالها زندگی در نقاط مختلف غرب چند سالی است که دوباره به ایران بازگشته است. کشوری که بیشتر کتابهای چهلتن در آن یا اجازه چاپ ندارند یا با سانسور منتشر میشوند. چهلتن تاکنون در رمانهایش به مستندنگاری ادبی وقایع مهم تاریخی ایران، از قرن 18 میلادی تا انقلاب اسلامی و تا به امروز توجه نشان داده و در بسیاری از آثارش از زوایای مختلف و روایاتی چندوجهی و رنگارنگ به تهران، آنهم در بزنگاههای مختلف تاریخیاش پرداخته است. اما چهلتن در آخرین رمان خود به سراغ قاهره، کلانشهر عربی میرود. در دورهای که گرچه تاریخی به حساب میآید اما به زمان کنونی بسیار نزدیک است؛ آنهم در زمانی که روابط پیچیده ایران و مصر یک بار دیگر وارد مرحلهای سخت و حساس شده است.
عشق بربادرفته: مدافع برتری فرهنگی و معنوی شرق
ماجرا این است که در پاییز سال 1947 یک دیپلمات ایرانی با نام «سفیر» مأموریت فوری و مهم خود را در قاهره آغاز میکند: او باید از یک طرف فوزیه سرکش را به بازگشت به ایران ترغیب کند و از طرف دیگر باید پیکر بیجان رضا شاه را، که در آفریقای جنوبی درگذشته بود و جنازهاش در مسجدی در قاهره به امانت نگهداری میشد، همراه برخی جواهرات به تهران بازگرداند. مأموریت دیگر او ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی پس از چهار سال قطع رابطه است. اما او در این مأموریت با گرفتاریهای دیگری هم روبهروست: حادشدن بحران فلسطین و اپیدمی وبا در قاهره. این اپیدمی البته سرانجام، گرچه به کندی، اما فروکش میکند.
عملیکردن مأموریتهای سفیر، بهجز سومی، سخت و شاید ناممکن است اما این وظایف تمام وقتِ سفیر را نمیگیرند. سفیر، مردی پنجاه ساله، میان مذاکرات و نامهنگاریهای فراوان، قرارهای مخفی و میهمانیهای پرشکوه پروژهای عاطفی و جنسی را نیز دنبال میکند. پروژهای که سرچشمه آن به پانزده سال پیش بازمیگردد. سفیر در آن زمان در پاریس با یک دانشجوی آمریکایی آشنا میشود که در زمینه زبان سانسکریت پژوهش میکند. نهتنها زیبایی این دختر، که عقاید او نیز توجه سفیر را سخت جلب میکند. دانشجوی آمریکایی مدافع سرسخت برتری فرهنگی و معنوی شرق است. سفیر که تمایل کمرنگی به دنیای غرب و ارزشهای غربی دارد در بحثها با دختر آمریکایی مخالفت میکند اما چیزی که او را بیش از این تفاوت نظر ناراحت میکند، رابطه این «غزال زیباروی» با یک مرد مسن و بدچهره هندی است. تقدیر این است که زیباروی آمریکایی و شوهر هندی او همزمان با سفیر در قاهره باشند. رابطه سفیر و زن آمریکایی دور تازهای پیدا میکند و سفیر دل زن را، که اکنون چهل ساله است اما چیزی از زیبایی و هوش و ذکاوت خود را از دست نداده و البته دختری هم دارد، به دست میآورد. سفیرِ «دونژوان صفت» در این رابطه مخفی درگیر احساساتی میشود که او را بیشتر و بیشتر آشفتهخیال میکند.
امیرحسن چهلتن در «عاشقیت در قاهره» مانند رمانهای پیشین خود در بستر گفتوگوها، بحثها و گشت و گذارها در خیابانهای شهر گنجینه روایات گوناگونی را گنجانده است که بهآرامی به خواننده بصیرت و دانش میدهند. درباره مناقشات و پسزمینههای تاریخی، بحثهای سیاسی و فلسفی، رابطه اسلام و یهودیت و همچنین درباره بخشی از دنیا که از نظر فرهنگی بسیار غنی است و منابع طبیعی فراوانی دارد.
چهلتن در رمان خود بهطور ماهرانهای از ترفندی ادبی بهره میبرد: سفیر شخصیتی است که خواننده علاقهای به او ندارد. مردی بهغایت نژادپرست، بینهایت ازخودراضی، با شکم برآمدهای که باد و بروتش را بهخوبی به نمایش میگذارد. او صاحب خصوصیات ناپسندی است که لابد برای هر دیپلماتی در کشورهایی با بافت پیچیده مهماند. چهلتن از طریق این ترفند موفق میشود چند شخصیت زن قوی و با اعتماد به نفس را به مصاف این شخصیت بفرستد. چهلتن با حفظ فاصلهای آیرونیک و دوگانه قهرمان خود را در قاهره میچرخاند و از اینکه خواننده با علاقه داستانهای سفیر را از دفتر کارش تا کاخ شاه مصر و خانه امن معشوقهاش دنبال کند و در افکار او، گفتوگوهایش و ماجراهای عشقیاش شریک شود، به توفیق میرسد.
ماجرا از همین قرار است که حس میکنی مانند سفیر در دوری باطل گرفتار شدهای و قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. در چنین وضعیتی سفیر باید به هر جهت محل مأموریت خود را تغییر دهد و خواننده ناگزیر است با پایانیافتن مأموریت سفیر به کتاب تازهای روی آورد. پایان کتاب بهناچار روایت تاریخ را ناتمام رها میکند، اما داستان تاریخ جهان پس از وقایع کتاب راه معمول خود را ادامه میدهد.
منتشرشده در روزنامه «سوددویچه سایتونگ»