برش‌هایی از زندگی | سازندگی


خوانندگانی که با آثار امیررضا بیگدلی آشنا هستند می‌دانند که او با توجه به توانایی‌های نوشتن و داشتن دانش لازم در این محدوده، نویسنده بسیار متواضعی است. آثار او دارای نثری روان و جملاتی ساده است؛ حسی که در آثار او وجود دارد یک حس آشنا و خودمانی است، دلیلش هم این است که مخاطب با این داستان‌ها به‌راحتی احساس خودمانی‌بودن می‌کند و با آن اُخت می‌شود، داستان برای مخاطب اهلی می‌شود، به‌طوری‌که انگار یک دوست یا آشنای قدیمی کنارت نشسته و دارد با تو صحبت می‌کند، و این امتیاز خیلی بزرگی است.

خلاصه کتاب معرفی ما چهار نفر بودیم امیر رضا بیگدلی

بیگدلی در داستان‌هایش بیشتر به مسائل بسیار ساده و روزمره می‌پردازد، همانطور که در هشتمین و تازه‌ترین کتابش «ما چهار نفر بودیم» (مجموعه هشت داستان کوتاه، نشر ترنگ) می‌توان دید. در داستان اول مجموعه «سه کیلو اضافه وزن» می‌بینیم که مرد و زنی هستند که خودشان را وزن می‌کنند، وقتی مرد با ترازویی که بیرون است خودش را وزن می‌کند، می‌فهمد که ترازوی خانه خراب است و سه کیلو کمتر نشان می‌دهد، این را به خانواده انتقال می‌دهد و همین موجب می‌شود که همسرش متوجه شود که سه کیلو اضافه وزن دارد. این یک مساله ساده و پیش‌پاافتاده‌ای است، اما نکته‌ مهم و اساسی این است که بعضی مسائلی که در زندگی روزمره‌ ما وجود دارد و به‌ظاهر بسیار ساده‌اند و در نگاه اول چیزهای پیش‌پاافتاده محسوب می‌شوند، اما می‌بینیم که در اصل، اینها تاروپودی هستند که زندگی و شخصیت ما را تشکیل می‌دهند.

نوشته‌های امیررضا بیگدلی ناخودآگاه خواننده را یاد نوشته‌های ریموند کارور می‌اندازد؛ کارور نیز در آثارش به موضوعات بسیار ساده می‌پردازد، مثلا یک موضوع ساده بین یک خانواده یا چهار نفر دوست که نشسته‌اند و دارند باهم حرف می‌زنند. این‌ها ظاهری ساده دارند و اهمیت‌شان به‌نظر نمی‌آید. در داستان‌های بیگدلی همین مسائل ساده با نگاهی روانشناسانه و نهایتا با دیدی هستی‌شناسانه نشان داده می‌شوند و برخلاف ظاهرشان اصلا سطحی نیستند و می‌توان آنها را از دیگاه روانشناسی، فلسفی و هستی‌شناسی مورد بررسی قرار داد.

داستان «شجره نامه» را از داستان‌های درخشان کتاب است که ساعت‌ها ذهن و روان خواننده را به خود می‌گیرد و به فکر وامی‌دارد که: ما واقعا که هستیم و چکار می‌کنیم؟ آدم‌های اطراف ما که هستند؟ بودن یا نبودن ما چه فرقی می‌کند؟ یا بودن و نبودن اطرافیان؟ این داستان انسان را با خودش می‌برد به ابعاد هستی‌شناسانه و سبب می‌شود که انسان با خودش کلنجار برود.

یکی از مهارت‌های بیگدلی در این مجموعه، این است که آخرِ هیچ کدام از داستان‌ها نتیجه‌گیری ندارد و در تمام داستان‌ها که حاوی ترس، مرگ، تنهایی، واخوردگی و شکست است، از طرف نویسنده نتیجه هرگز بیان و ظاهر نمی‌شود، اگرچه ظاهرا وقتی می‌بینیم داستانی چنین موضوعی را دربرمی‌گیرد انتظار داریم انتهای داستان ناامیدی یا غم باشد، مانند خیلی از داستان‌هایی که در حیطه‌ «رئالیسم کثیف» نوشته می‌شود یا لااقل به یک سرانجام خوبی برسد، اما بیگدلی با مهارت خاص خود این کار را نمی‌کند و ما را در انتطار و بلاتکلیفی نگه می‌دارد، یعنی تکلیف مشخص نیست که آخرش امیدوار یا ناامید باید شد و پایان خوب یا بد آن را بر عهده خواننده می‌گذارد و همین سبب می‌شود وقتی داستان تمام شد، در ذهن شما باقی بماند و شما را رها نکند، با شما بماند و شما را به چالش بکشد، و این واقعا عالی هست!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...