ما می‌نویسیم، چون مجبوریم كه بنویسیم | شرق


اگرچه بیش از پانزده سال از مرگ هوشنگ گلشیری می‌گذرد و تاكنون نویسندگان و منتقدان مختلفی به آثار او پرداخته‌اند، اما هنوز بسیاری از وجوه جهان داستانی او نقد و بررسی نشده‌اند و نقاط نادیده زیادی در آثار او باقی مانده است. مدتی است كه كتابی با عنوان «جادوی جن‌كشی» نوشته قهرمان شیری در نشر بوتیمار منتشر شده كه به بررسی داستان‌های هوشنگ گلشیری پرداخته است. در این كتاب، خلاصه‌ای از آثار گلشیری در كنار نقد و بررسی و شناختنامه‌ای از او به چاپ رسیده است. «جادوی جن كشی» در نه فصل كلی نوشته شده و عناوین این فصل‌ها عبارتند از: «شرح احوال»، «باورداشت‌های اندیشگانی»، «سنت‌گذاری»، «گذار از سنت»، «شگردهای نوقدمایی»، «دلالت‌های ضمنی در پس‌زمینه‌ روایت»، «تاثیرپذیری‌ها»، «از منظر منتقدان» و «گلشیری و داستان‌نویسان دیگر». فصل اول كتاب شرح مفصلی از زندگی گلشیری به دست داده و زندگی‌نامه او به نقل از مصاحبه‌ها، مقالات و مقدمه كتاب‌های گلشیری و نیز خاطرات دیگران از او آمده است. در شرح احوال گلشیری به بخش‌های مختلف زندگی و فعالیت‌های او پرداخته شده و نویسنده كوشیده تا تصویر كاملی از او به‌دست دهد. در انتهای این فصل سالشمار زندگی گلشیری به همراه فهرست آثار او منتشر شده است.

جادوی جن‌كشی قهرمان شیری

فصل دوم كتاب با نام «باورداشت‌های اندیشگانی»، به «چرایی نوشتن» گلشیری می‌پردازد و در این‌جا نیز به بسیاری از گفته‌ها و نوشته‌های خود گلشیری استناد شده است. در بخشی از این فصل درباره هدف گلشیری از نوشتن داستان آمده: «پس از فائق آمدن بر پرسش‌های اولیه در باب چرایی نوشتن، و وارد شدن به مرحله الزام و استمرار در كار، انگیزه‌ها و اهداف نیز البته به مراتب بالاتری ارتقا می‌یابند. آن‌گاه است كه مقصد نهایی، خود را فراروی شیوه‌ها و رویه‌های متداول قرار دادن و اندیشیدن به آفرینش‌ها و نگرش‌های نادر و نو یافته، پیشه نویسنده می‌شود. یعنی عدول از هنجار و آشنایی‌زدایی در معنای اخص كلام؛ نو كردن مداوم نگرش‌ها و روش‌ها، و تخطی از تمام خط و خطوط پیشین و در یك كلام، صیرورت بر فراز شاهكارها».

در فصل بعدی كتاب كه «سنت‌گذاری» نام دارد، به مهم‌ترین وجوه شیوه نوشتن گلشیری پرداخته شده است. در اینجا، محور حساسیت‌های گلشیری در داستان‌نویسی، «ابداع‌گری در شكل و شیوه روایت‌گری و كشف صورت‌های بیانی جدید» معرفی شده و همچنین به «سیره پروسواس» گلشیری «به سیر و سلوك در سرزمین‌های نامكشوف» اشاره شده است. در این بخش با نگاهی به آثار مختلف گلشیری، نخست دوره‌های نویسندگی او مورد بررسی قرار گرفته و بعد به چند سرفصل مهم در شیوه داستان‌نویسی گلشیری پرداخته شده است. موضوع‌هایی مثل نثرنویسی، استثناگزینی در نگرش و نگارش، شالوده‌شكنی در روایت، بیان نتیجه در آغاز، جان‌بخشی به اشیاء و دریافت نوآورانه از ادبیات قدیم از جمله سرفصل‌هایی است كه در این فصل به آنها اشاره شده است. «گذار از سنت» عنوان فصل دیگر كتاب است و آن‌طور كه از عنوان آن هم برمی‌آید، به گریز از كلیشه‌پردازی و كوشش برای دست‌یابی به امكانات تكنیكی جدیدتر و برتر در كارهای گلشیری مربوط است. گلشیری از چهره‌های شاخص فرم‌گرایی در ادبیات داستانی ایران است و این فصل بر این وی‍ژگی كار او متمركز است. بر این اساس، این فصل به این موضوعات در آثار گلشیری توجه دارد: زاویه‌های دید، حدیث نفس، زمان، نمایشی كردن روایت، شخصیت‌پردازی، بافت دوری و پایان‌بندی باز و...

«شگردهای نوقدمایی» عنوان فصلی دیگر از كتاب است و در آن بیشتر به شگرد داستان در داستان در آثار گلشیری توجه شده است. در فصل دلالت‌های ضمنی در پس‌زمینه روایت، به برخی نمادهای به‌كار‌رفته در آثار گلشیری پرداخته شده است. در فصل تاثیرپذیری‌ها، به نویسندگان و آثاری كه گلشیری از آنها تاثیر پذیرفته اشاره شده و البته تاكید شده كه گلشیری هیچ‌گاه تبعیت و تابعیتی صرف نداشته و هر تاثیری كه از نویسنده‌ای گرفته در نهایت از صافی ذهن خود او گذر كرده و به چیزی دیگر بدل شده است. در فصل از منظر منتقدان، به نقد برخی از آثار گلشیری پرداخته شده و چهار اثر او مدنظر این فصل است: «شازده احتجاب»، «كریستین و كید»، «بره‌ی گم‌شده راعی» و «آینه‌های دردار». فصل پایانی كتاب نیز به گلشیری و داستان‌نویسان دیگر مربوط است و كتاب در این فصل به نوع نگاه و شیوه نقد گلشیری بر آثار دیگر نویسندگان یا هنرمندان پرداخته است: «گلشیری در نقدهای خود- ادبی، سینمایی، سیاسی- روشی مشابه با جلال آل‌احمد داشت، تند و تیز و بی‌ملاحظه و زیركانه؛ و گاه نیز به سختی بدبینانه و ستیزه‌گرانه. به گونه‌ای كه اغلب به سادگی این تصور را در ذهن مخاطب تصویر می‌كرد كه تنها داستان‌نویس بزرگی كه در میان هم‌سالان خود آثار مطلوب و ماندگاری پدید آورده خود اوست و در بین نسل گذشته نیز تا حدودی صادق هدایت...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...