همه ما در محیط کار و زندگی با اختلافات و بگومگوهای زیادی روبرو می‌شویم، کتاب «دست یاریگر» [A helping hand : mediation with nonviolent communication] به ما کمک می‌کند تا در این مواقع پادرمیانی کنیم و با فرایند میانجیگری به سوی آشتی گام برداریم. لیو لارسون [Liv Larsson] که سالهاست در مدارس، خانواده‌ها و سازمانها میانجیگری می‌کند، تمام تجربیات خود را در این کتاب به نگارش درآورده است.

دست یاریگر» [A helping hand : mediation with nonviolent communication] لیو لارسون [Liv Larsson]

او در گام نخست میانجیگری را فرایندی تعریف می‌کند که در آن شخص ثالثی به طرفین اختلاف کمک می‌کند از زاویه‌ی دیگری به اختلافشان نگاه کنند، فراتر از اختلافشان بنگرند، آن را به چشم فرصتی برای رشد ببینند و به اتفاق هم به توافقی برسند در این باره که می‌خواهند در آینده چه ارتباطی با هم داشته باشند. به بیان ساده، میانجیگری یعنی تسهیل گفت‌وگو. کار میانجی این است که به طرفین اختلاف کمک کند به شیوه‌ای با هم گفت‌وگو کنند که منجر به درک و اتصال متقابل شود، به‌جای اینکه مثل سابق طوری با هم حرف بزنند که مقاومت و مقابله به وجود می‌آورد. یکی از اهداف رایج میانجیگری ترمیم روابطی است که عذاب‌آور شده و اعتماد متقابل را برای طرفین دشوار کرده است. میانجیگری مخصوصا در مواردی ارزشمند است که با اختلاف‌های شدید در روابطی که برایمان مهم است سروکار داریم (مثلا اختلاف بین اعضای خانواده، دوستان، همسایه‌ها یا همکاران).

کتاب با نگاهی کلی به میانجیگری آغاز می‌شود (فصل‌های ۱ و ۲) و دربردارنده‌ی برخی مباحث نظری است درباره‌ی طبیعت انسان، و همچنین مقوله‌هایی چون اختلاف و عدالت. در فصل‌های ۳ و ۴ تأملاتی درمورد منفعل بودن، انتقام، بخشش و شرمساری آمده است. بعد از آن دو فصل اختصاص داده شده به اینکه از ارتباط بدون خشونت چطور می‌شود در میانجیگری استفاده کرد (فصل‌های ۵ و ۶). اغلب ما برای میانجیگری نیاز به تمرین داریم، بنابراین در فصل ۷ تمرین‌هایی آمده که ابزارهای مختلفی به دست خواننده می‌دهد که هنگام میانجیگری می‌تواند به کار ببرد. فصل ۸ هم به آماده کردن مقدمات میانجیگری می‌پردازد و اینکه چطور رسماً دست به کار میانجیگری شوید. سَبک میانجیگری که این کتاب عمدتاً به آن پرداخته سبکی بسیار مستقیم است. این سبک در برخی موقعیت‌ها و فرهنگ‌ها ممکن است بیش از حد مستقیم به نظر بیاید. در فصل ۹، شکل‌های دیگری از میانجیگری آمده که امید است در چنین موقعیت‌هایی مفید باشد. همان‌جا اشاراتی هم به مقوله‌هایی مثل «میانجیگری در زمینه‌ی بزهکاری» و «عدالت ترمیمی» شده است. در فصل ۱۰ مقوله‌ی میانجیگری میان کودکان تصویرسازی شده است.

از نگاه لارسون مهم‌ترین چیزی که طرف‌های درگیر در اختلاف قرار است ابراز کنند و شنیده شود این است که در درونشان چه می‌گذرد. آدمی که برآشفته است، خیلی بیشتر از اینکه کسی را بخواهد که بفهمد دقیقاً چه اتفاقی افتاده، مشتاق کسی است که احساس‌ها و نیازهایش را بفهمد. در ابتدای میانجیگری، طرفین معمولاً آن‌قدرها مایل نیستند احساس‌هایشان را بروز ‌دهند. بیشتر آماده‌اند «برای گرفتن حقشان مبارزه کنند» تا اینکه درونیاتشان را برای طرف مقابل آشکار کنند. وقتی کسی از خودش دفاع یا دیگری را سرزنش می‌کند، حل اختلاف دشوارتر می‌شود. پس میانجی، به‌منظور به حداقل رساندن این احتمال که کسی در لاک دفاعی فروبرود، به طرفین کمک می‌کند تا احساس‌ها و نیازهایشان را ابراز کنند.

و برای دستیابی به این امر مهم به عقیده لارسون باید اختلاف را به رسمیت بشناسیم، بنابر این دیگر اختلاف را به چشم چیزی نمی‌بینیم که هر طور شده باید از آن دوری کرد و اینکه تشخیص بدهیم اختلا‌ف امری طبیعی است و ممکن است غنابخش باشد محتمل‌تر خواهد شد. به رسمیت شناختن اختلاف به‌جای تلاش برای پنهان کردن آن، شکل‌گیری شرایطی را هم که منجر به باز شدن گره اختلاف تبدیل آن به پیوند و همکاری می‌شود محتمل‌تر خواهد کرد. نتیجه‌ی دیگر این نگرش رسیدگی به اختلافات در همان مراحل اولیه است. در مراحل اولیه، وقتی طرف‌های درگیر پذیرایی بیشتری برای شنیدن دیدگاه یکدیگر دارند، رسیدگی به اختلاف راحت‌تر است. در این مقطع همه‌ی طرف‌های درگیر می‌توانند فکرها و پیشنهادهای جدید و خلاقانه‌ای درمورد فرایند حل اختلاف مطرح کنند. این خلاقیت‌ها باعث می‌شود راحت‌تر غنابخشی اختلاف را ببینیم.

ده نکته کلیدی لارسون برای میانجیگری
۱. هدف شمای میانجی حمایت از ارتباط میان همه‌ی طرف‌هاست.
۲. گاهی به راه‌حلی که مطلوب همه باشد نمی‌رسید، اما دیدن وجود مشترک انسانی در یکدیگر می‌تواند مایه‌ی تعمیق اعتماد طرفین به یکدیگر شود.
۳. به‌جای گیر افتادن در بازی «تقصیر کیست» بر انسانیت همه‌ی طرف‌ها تأکید کنید.
۴. بروز احساس‌ها گاهی مقوله‌ی حساسی است، مخصوصاً در ابتدای میانجیگری. شمای میانجی می‌توانید بنا را بر تمرکز بر نیازها بگذارید و کلماتی را که معرف احساس‌ها هستند کنار بگذارید.
۵. گوش دادن به یکدیگر ممکن است برای طرفین بسیار دشوار باشد. برای کمک به آنها، چیزهایی را که می‌شنوید به بیان دیگری بازگو کنید.
۶. از تمرکز بر «انصاف» یا «عدالت» بپرهیزید. در عوض بر نیازها تمرکز کنید.
۷. «نه» همیشه یعنی «آری» به چیزی دیگر.
۸. به‌جای عمل فوری بر اهداف درازمدت تمرکز داشته باشید.
۹. ارتباط با احساس‌ها و نیازهای خودتان در درک واکنش‌هایتان کمکتان می‌کند، همین‌طور اینکه پذیراتر و بی‌طرف باشید.
۱۰. میانجیگری در واقعیت ممکن است پر از اتفاق‌های نامنتظر و بسیار بی‌قاعده‌تر از هر الگویی باشد که به فکر می‌رسد.

کتاب دست یاریگر، میانجیگری به روش ارتباط بدون خشونت نوشته لیو لارسون با ترجمه پیام یزدانی را نشر اختران در ۲۷۲ صفحه و با قیمت ۱۶۰هزار تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...