عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشتهاند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم میشدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار میکردند
...
مهاجران افغانستانی در ایران نامگذاریهای متعددی میشوند و هر کدام از این نامها حامل باری از معنا و وضعیت حقوقی هستند... سیاست غیررسمی ایران در قبال اتباع افغانستانی بر مبنای نگه داشتن افراد در وضعیت تعلیق صورتبندی شده است؛ فضای خاکستری در میانهی پذیرش و طرد و قرار گرفتن در موقعیتی بیطبقه... دانشجویان افغانستانی پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در ایران در چند سناریو میگنجند: اشتغال در ایران، بازگشت به افغانستان، مهاجرت دوباره به کشوری دیگر و تقویت عصبیتهای قومیتی ملیتی
...
حکایت زنی است که از زنانگی خود میگریزد... قبلا یک بار ازدواج کرده و جدا شده و تابهحال به خواستگاریهای پیدرپی ریچارد پاسخ منفی داده است... مادرش ریچارد را، آخرین مرد زندگی خود میداند... برهمزدن لایههای عشق، مشابه تغییرات درونی زمین است. هرچه احساسات، آتشینتر باشد، همچون لایههای مذاب، گرایش به حرکت بیشتر و سریعتری دارد... تضاد ناشی از غرور، خودبینی و واقعگرایی در درون دیان، باعث تقابل او با اطرافیان خود میشود... دیان با کنایه از او میپرسد که آیا او نیز چون الینا، عاشق ریچارد است؟
...
تراژدی روایت انسانهایی است که به خواستههایشان نرسیدهاند، اما داستان همهی آنهایی که به خواستههایشان نرسیدهاند، تراژیک به نظر نمیآید... امکان دست نیافتن به خواستههامان را همیشه چونان سایهای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا میدارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشتهایم بدانیم از تجربیات نداشتهی خود میدانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباهکنندهی رضایتمندی است
...
انقلابیگریای که بر من پدیدار شد، حاوی صورتهای متفاوتی از تجربه گسیختگی و گسست از وضعیت موجود بود. به تناسب طیفهای مختلف انقلابیون این گسیختگی و گسست، شدت و معانی متفاوتی پیدا میکرد... این طیف از انقلابیون دیروز بدل به ساماندهندگان و حامیان نظم مستقر میشوند... بخش زیادی از مردان بهویژه طیفهای چپ، جنس زنانهتری از انقلابیگری را در پیش گرفتند و برعکس... انقلابیگری بهواقع هیچ نخواستن است
...
جهل به ماهیت درد باعث انواع نظریهپردازیها و حتی گمانهزنیها شده... دوگانهانگاری باعث شده آثار مربوط به درد غالباً یا صرفاً به جنبهی فیزیکی بدن بپردازند یا فقط به بعد ذهنی-روانی... درد حتی سویههای فرهنگی هم دارد و فرهنگهای مختلف در تجربهی درد و شدت و ضعف آن تأثیرگذارند... انسان فقط با درد خودش سروکار ندارد. او با درد دیگران هم مواجه میشود... سازوکار درمان نیز به همان اندازه اهمیت دارد؛ یعنی بررسی این مسئله که چگونه سازوکار درد متوقف میشود
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدیهای سیاسیاش بود. در میان این سیل تبعیدیها چهرههایی بودند سخت اثرگذار که ازجملهی آنها یکیشان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یکشبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم میشود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو بهدست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شدهاند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکاییها
...
اصلاحطلبی در سایهی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافلهی تجدد جهانی میدانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه داناتر و کاردانتر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامهی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود
...
در خانوادهای اصالتاً رشتی، تجارتپیشه و مشروطهخواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول میشود و بهطور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظامهای موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چونوچرای فردیت است و همه را یکرنگ و همشکل میخواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی میکند... نقد خود
...
تغییر آیین داده و احساس میکند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده است. با افراد دیگری که تغییر مذهب دادهاند ملاقات میکند و متوجه میشود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه مادی دارد نفرتانگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او میشناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا میکنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتابها چه میکنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده میکنیم
...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفشهای جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیشبینی سقوط بازار، بیدرنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستانسرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بیروحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستانسرایی موفق «میلیونها غریبه را قادر میکند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستانهای علمی-تخیلی بخوانند
...