کاوش در گذشته | ایران


مفاهیم روانکاوانه از زمان مطرح شدن این نظریه در اوایل قرن بیستم تا به امروز، هم در شیوه فهم ادبیات (نقد ادبی) تأثیر گذاشته‌اند و هم در آفرینش متون ادبی. بسیاری از نویسندگان، شاعران، نمایشنامه‌نویسان و فیلمنامه‌نویسان با تأثیرپذیری مستقیم از این مفاهیم، آثار خود را به کاوش در تاریک‌ترین حوزه‌های حیات روانی انسان معطوف کرده‌اند.

گالری امیال بشری محسن فرجی

محسن فرجی که دانش‌آموخته روان‌شناسی است، در چهارمین مجموعه داستانش با عنوان «گالری امیال بشری»، پنج داستان کوتاه درباره تروماهای آدم‌هایی نوشته که از بند گذشته رها نشده‌اند و گذر زمان هم نتوانسته مرهمی بر زخم‌های کهنه‌شان باشد. تروماهایی که هر چند تلاش می‌کنند در پستوخانه ذهن بایگانی شوند اما ناگهان با حادثه‌ای برمی‌گردند و ذهن و زندگی راویان یا نزدیکان‌شان را به تسخیر درمی‌آورند. داستان‌های «امیال گالری بشری» در بستر رخدادهای اجتماعی و سیاسی دوره معاصر ایران از دهه 60 تا سال‌های اخیر جریان دارند. نویسنده با نگاهی موشکافانه به زندگی روزمره، روابط انسانی و خاطرات گذشته، تجربه‌های زیسته شخصیت‌ها را در بستر شهر و خانواده روایت می‌کند.

داستان‌ها با زبانی دقیق و جزئی‌نگر، به لایه‌های پنهان احساسات و امیال انسان‌ها سرک می‌کشند و تصویری از فراز و نشیب‌های عاطفی و اجتماعی ارائه می‌دهند. روایت‌ها از زاویه دید اول‌شخص شکل می‌گیرند و خواننده را به درون ذهن شخصیت‌ها می‌برند؛ جایی که حسرت‌ها، شکست‌ها و امیدها در هم تنیده‌اند. شخصیت‌ها در مواجهه با شهر، خانواده، عشق‌های قدیمی و فقدان عزیزان، به بازنگری در زندگی خود می‌پردازند و گاه در دل روایت، اعتراف‌هایی هولناک از تجربه‌های زیسته‌شان بیان می‌شود. فرجی با پرداختن به جزئیات روابط انسانی، تأثیر خاطرات و زخم‌های گذشته را بر زندگی امروز شخصیت‌ها برجسته می‌کند و نشان می‌دهد چگونه امیال، حسرت‌ها و ترس‌ها می‌توانند تا سال‌ها بر ذهن و رفتار انسان سایه بیندازند. در این میان، شهر و محله نیز به‌عنوان شخصیت‌هایی زنده و تأثیرگذار در روایت‌ها حضور دارند و فضای داستان‌ها را شکل می‌دهند. پایان‌بندی هر داستان، اغلب باز و تأمل‌برانگیز است و خواننده را به اندیشیدن درباره معنای زندگی، بخشش، رهایی و مواجهه با گذشته دعوت می‌کند.

نویسنده با تمرکز بر جزئیات روزمره و خاطرات گذشته، تلاش کرده تا تصویری ملموس از زیست ایرانی در دهه‌های اخیر ارائه دهد. «گالری امیال بشری» داستان آدم‌هایی از جنس زمانه ماست؛ آدم‌هایی سرگردان بین گذشته و امروز، بین امیدواری و نومیدی و بین ترس‌خوردگی و دلیری. در پنج داستان «گالری امیال بشری» تلخی این روزگار هم جریان دارد با این همه پایان آنها رو به روشنایی و امید است و روایت سرخوشانه نویسنده باعث شده که فضای داستان‌های کتاب چندان عبوس و تیره نباشد.

روانکاوی شخصیت‌های داستان
الگوی روانکاوانه ساختار ذهن می‌تواند چهارچوب نظری کارآمدی برای تبیین کشمکش در روابط شخصیت‌های پنج داستان «گالری امیال بشری» باشد. به این ترتیب که شخصیت‌های این مجموعه را برحسب نحوه رفتارشان می‌توان بازنمودی از «نهاد/ Id»، «خود/ Ego» و «فراخود/ Superego» محسوب کرد. راویان داستان‌های «گالری امیال بشری» گویی روی کاناپه اتاق درمان دراز کشیده‌اند و روانکاو با تکنیک «تداعی آزاد/ free association» خاطرات گذشته آنها را فرا می‌خواند و این خاطرات را از سطح «ناخودآگاه» ذهن به «خودآگاه» می‌آورد. بر اساس نظریه فروید، روان‌رنجوری نتیجه توفیق نیافتن بیمار در سرکوب کامل خاطرات اضطراب‌آور و تکانه‌های آرزومندانه است و بیمار مبتلا به هیستری «خود» ضعیف و شکننده‌ای دارد.

بنا بر نظریه فروید «فراخود» که بخش عمده‌ای از آن در ضمیر ناخودآگاه قرار دارد، مانع از آن می‌شود که «نهاد» از راه‌های ناپسند غرایز فرد را ارضا کند. در پیکار وقفه‌ناپذیری که بین «نهاد» (تجسم امیال لذت‌طلبانه فرد) و «فراخود» (تجسم وجدان اجتماعی) صورت می‌گیرد، «خود» می‌کوشد با در نظر گرفتن واقعیت و برقراری نوعی توازن، هم امیال فرد را تا حدی محقق سازد و هم الزام‌های اجتماعی و اخلاقی را رعایت کند.

بر اساس نظر فروید می‌توان گفت فرد به میزانی که «خود» قوی‌تری داشته باشد، از شخصیت سالم‌تر و به‌هنجارتری برخوردار است. در داستان «خیابان روانمهر»، راوی داستان اگر چه در ابتدا تحت سیطره «فراخود» است و با آنکه از روابط گذشته فرد مورد علاقه‌اش خبر دارد اما با او ازدواج می‌کند، با این حال کم و بیش از سایه این گذشته خلاصی ندارد و مبتلا به هیستری (تروما) است. همسرش را می‌توان دارای «خود» قوی‌تری دانست و کارفرمای سابق همسرش (ناشر)، تحت فرمان «نهاد» متراکم و متورم است. در داستان «خیابان طرح آبیاری» هم شخصیت راوی بیشتر تحت سیطره «فراخود» و درگیر ترومای نوجوانی مکتوم‌ مانده است و برادرش «خود» بارزتری دارد و دوستان دوران نوجوانی راوی (شاگرد مکانیکی‌ها) که او را مورد آزار قرار داده‌اند، تحت سیطره کامل «نهاد» بوده‌اند.

در داستان «دارآباد» هم راوی «خود» متزلزل و شکننده‌ای دارد که گاهی تمایل دارد به سمت «نهاد» چرخش پیدا کند، اما برای این چرخش از جسارت کافی برخوردار نیست و اشاره مکرر به مصرف قرص آسنترا هم برای تأکید بر ترس و تزلزل شخصیت راوی است. دوست پدرش (خنجری) تحت سیطره «نهاد» است. راوی داستان «آستارا» (داستان چهارم) هم دارای «خود» قوی‌تری است و همسر راوی به سبب ترومای مرگ دخترشان «خود» شکننده‌ای دارد، روشنک (دوست تلگرامی راوی) و پیرمرد آستارایی هم نمایندگان «فراخود» هستند. در داستان «برگ جهان» (داستان پنجم) پسر راوی «خود» قوی دارد و «خود» راوی شکننده است.

سفر قهرمان
از دیگر خصوصیات مجموعه ‌داستان «گالری امیال بشری» پررنگ بودن نقش سفر در داستان‌ها و قرار گرفتن آن در ژانر «داستان‌های جاده‌ای» است. گاه این سفر در دل شهر اتفاق می‌افتد، مثل داستان «خیابان ایرانمهر» که جغرافیای حرکتی زن و مرد قصه در خیابان‌های شهر تهران است یا داستان «خیابان طرح آبیاری» که در آن، دو برادر، سفری ادیسه‌وار را در این خیابان قزوین با هم طی می‌کنند. گاه هم این سفر به اطراف شهر است، مانند داستان‌های «دارآباد» و «برگ جهان» که در اولی دو مرد، یکی جوان و دیگری سالخورده، سفری را از دامنه دارآباد تا بلندای آن با هم طی می‌کنند و در دومی، پدر و پسری از تهران راهی روستای برگ جهان در لواسان می‌شوند. با ذکر این نکته که در این سفرهای درون‌شهری یا برون‌شهری، اصل بر طی کردن یک مسیر نیست، بلکه این راه‌ها و عبور از آنها قهرمانان هر داستان را به شناختی تازه از خود یا طرف مقابل‌شان می‌رساند یا طی این سفرها و اتفاقاتی که در دل آنها رخ می‌دهد، نگاه مخاطب به قهرمانان داستان عوض می‌شود و به درک و شناخت تازه‌ای از آنها می‌رسد و اغلب نقاط عطف در مسیر این سفرها رخ می‌دهد.

به عنوان مثال در داستان «خیابان روانمهر» راوی در مسیر و درون تاکسی است که پیشنهاد ازدواج را مطرح می‌کند. در داستان «خیابان طرح آبیاری» هم راوی طی پیاده‌روی در خیابان آبیاری و رسیدن به مکان اتفاق، راز مکتومش را با برادرش در میان می‌گذارد. اما مهم‌ترین داستان این مجموعه با رویکرد قصه‌های جاده‌ای، داستان «آستارا» است که طی آن، زن و شوهر داستان، سفری را از تهران به مقصد آستارا آغاز می‌کنند و طی این سفر، تجربه‌های عجیبی را از سر می‌گذرانند. این داستان، عیناً از الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمبل بهره برده و تمام مراحل این الگو را پیاده کرده است. از جمله آمدن ناگهانی یک پیر یا مرشد که راهنما و انگیزه سفر است و در اینجا در قالب یک زن ناشناخته (روشنک) رخ می‌دهد که با راوی در تلگرام با هم آشنا می‌شوند. مرگ قهرمان و بازگشت او به زندگی هم یکی از مؤلفه‌های اصلی در الگوی «سفر قهرمان» است که در این داستان همسر راوی در میانه راه بر اثر تصادف به کما می‌رود اما به شکلی معجزه‌وار به زندگی باز می‌گردد. پایان‌بندی «آستارا» هم بر مبنای همین الگو، با تعالی و تصفیه روحی همسر راوی شکل گرفته است. به این صورت که پس از رسیدن به آستارا و دیدار با پیرمردی در دریا، بر ترس‌ها و اضطراب‌هایش غلبه می‌کند. در این دیدار او و پیرمرد در دریا خود را می‌شویند (اشاره به ملاقات حضرت موسی با حضرت خضر در کنار دریا) و به نوعی یادآور غسل تعمید هم هست:

«از کاسه‌ای که دستش بود و بالا گرفته بود تا در آب نرود، یک صابون زیتونی درآورد و شروع کرد به کشیدن به تن شوهرم. آن وقت با کاسه آب ریخت روی سر و بدنش و کف‌ها محو شد. بعد کاسه را دست شوهرم داد و به تن خودش صابون زد. وقتی صابون زدنش تمام شد، رفت زیرآب و لحظه‌ای بعد درآمد. با سرخوشی به شوهرم گفت: تو باید من رو می‌شستی، ولی من تو رو شستم!» همسر راوی پس از این شست‌وشو سبک‌بال از دریا بیرون می‌آید. کمبل در ادامه نظریه یونگ، معتقد بود تمامی اسطوره‌ها برخلاف گفته اتو رانک، مربوط به نیمه دوم عمر قهرمان هستند و بیانگر چگونگی رسیدن قهرمان به توازن میان جهان بیرون و درون است. در داستان «آستارا» راوی و همسرش چند دهه پس از ترومای اولیه (درگذشت دخترشان در اولین بمباران موشکی در اسفند ۱۳۶۶ و ترومای راوی در سال ۱۳۶۱) با سفر به آستارا و از سر گذراندن اتفاقات این سفر به درک تازه‌ای از خودشان می‌رسند.

چهار مجموعه در چهار دهه
محسن فرجی
، نویسنده و روزنامه‌نگار ادبی، متولد ۲۰ فروردین ۱۳۵۱ در تهران، تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان خود را در قزوین گذراند و فارغ‌التحصیل روانشناسی بالینی از دانشگاه تهران است. فرجی که مقالات و نقدهای متعددی در نشریات ادبی منتشر کرده، داستان‌نویسی را با نوشتن داستان کوتاه در دهه ۱۳۷۰ آغاز کرد. اولین مجموعه‌داستان او با عنوان «یازده دعای بی‌استجابت» سال ۱۳۷۹ توسط نشر ماریه منتشر شد. دومین مجموعه‌داستان او با عنوان «چوب خط»، سال ۱۳۸۵ توسط نشر قطره منتشر شد. این مجموعه مورد استقبال منتقدان و خوانندگان قرار گرفت و نامزد جایزه ادبی مهرگان شد. سومین مجموعه ‌داستان محسن فرجی هم با عنوان «جغرافیای اموات» سال ۱۳۹۵ توسط نشر آموت منتشر شد. نویسنده در این اثر جدال خاطرات و فراموشی را دستمایه‌ای برای نوشتن قرار داده بود، ضمن اینکه نیم نگاهی به مسائل و دغدغه‌های امروز جامعه داشت. «گالری امیال بشری» را می‌توان ادامه منطقی «جغرافیای اموات» دانست و در آن دغدغه و نقد اجتماعی نویسنده حتی پررنگ‌تر به چشم می‌آید. چاپ نخست «گالری امیال بشری» فروردین امسال منتشر شد و به فاصله چند ماه به چاپ سوم رسیده است. محسن فرجی چند سال پیش درباره حرکت داستان‌هایش از زبان و جهان شاعرانه به سمت واقع‌گرایی اجتماعی گفته بود: «وقتی مجموعه‎‌داستان اولم یعنی «یازده دعای بی‏استجابت» منتشر شد، آقای علی‏اصغر شیرزادی نقد مفصلی روی آن نوشت. ایشان در جایی از نقد خود این موضوع را مطرح کرده بود که چرا فضای داستان‏ها اینقدر شخصی و بی‏اعتنا به فضای اجتماع و بیرون است. این نقد صریح و درست، واقعاً برای من مثل یک شوک عمل کرد و باعث شد خیلی جدی‏تر به جهان داستان‏هایم فکر کنم. البته طبیعتاً این‌طور نشد که بگویم خب، از حالا می‏نشینم و داستان‏های اجتماعی می‏نویسم، بلکه این رویکرد به مرور در من درونی شد، اما جرقه‏اش را آقای شیرزادی زد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...