روایتی از بیماری بزرگ | اعتماد


وقتی مطالب کتاب «گت مریضی» (بیماری بزرگ) را جمع و جور می‌کردم، از خودم پرسیدم چرا باید کسی خواهان مطالعه آن باشد؟ چرا باید این کتاب را خواند وقتی مطالب متنوعی درباره سرطان، افراد مبتلا، بهبودیافتگان و هشتگ‌های «من از سرطان قویترم» و «سرطان پایان زندگی نیست» در شبکه‌های اجتماعی به وفور در دسترس است. من در روزهای آغازین مبارزه با بیماری شروع به نوشتن کردم. نوشتن در وهله اول برای من به منزله ثبت آنچه خود تجربه کردم و دریافت مشاهدات و تجربیات دیگرانی چون خودم بود.

گت مریضی شینا انصاری

در حقیقت می‌خواستم با نوشتن قدری از بار فشارها و سختی‌هایی که داشتم کم کنم و بنا نداشتم مطالبی که به‌صورت پراکنده در طول مسیر درمان نوشتم در قالب کتاب منتشر کنم. آن زمان کنجکاوی‌ام برای اینکه بدانم دقیقا چه اتفاقی برای بدنم افتاده است، باعث شد هرچه بیشتر مطالعه کنم. با این حال «گت مریضی»، به هیچ عنوان یک کتاب تخصصی درباره سرطان نیست و می‌توان آن را صرفا در زمره خودنوشت‌های یک بیمار مبتلا دانست که شاید بتواند برای کسانی که در ابتدای راه درمان هستند یا همراهان و اطرافیان بیماران قابل استفاده باشد. واقعیت این است که مواجهه با بیماری سرطان تغییرات اساسی در زندگی فرد ایجاد می‌کند که بسته به نوع و شدت بیماری و تاب‌آوری افراد، این تغییرات متفاوت هست. بعضی‌ها از هم می‌پاشند و ناامیدانه به پیشواز مرگ می‌روند. ولی در اغلب بیمارانی که من شانس دیدارشان را داشته‌ام، با امید برای بقا تلاش می‌کنند.

برخی حتی از دگردیسی اساسی در نحوه نگاه به زندگی بعد از دچار شدن به این بیماری می‌گویند. اینکه چقدر این تغییرات پایدار هست نمی‌دانم. اما این را خوب فهمیده‌ام که دگردیسی مصاف با مشکلات زندگی به‌ طور عام و مبتلا شدن به بیماری‌های سخت به ‌طور خاص، خشن و در عین ‌حال زاینده‌ است.

برای من نوشتن کتاب «گت مریضی» نوعی تراپی و به مفهوم خودمانی‌اش تسکین درد بود، مأمنی بود برای رهایی از رنج‌ها، نگرانی‌ها و پریشانی‌ها. پیش از آن درباره محیط‌زیست بسیار می‌نوشتم. اما نوشتن از بیماری، مبارزه برای بقا و جست‌وجوی امید، نوشتنی از نوع دیگر بود که بسیار دوستش داشتم. نوشتن در کوران بیماری سرطان و افت و خیزهای درمان یعنی اینکه هنوز صاحب قدرت هستم و می‌توانم واژگانم را انتخاب کنم و افکار و اندیشه‌هایم را در قالب کلماتی که می‌شناسم جاری کنم و این جریان واژه‌ها همیشه برای من زندگی‌ساز بوده است.

کتاب شامل یادداشت‌هایی است که تجربه‌های شخصی من از موضوعاتی هست که در مسیر درمان با آنها مواجه شده‌ام یا خرده روایت‌هایی که در طول بیماری دیده‌ام یا شنیده‌ام و ترجیح داده‌ام که در قالب روایی آنها را بنویسم. دوست داشتم روایت‌های بیشتری بنویسم، چون معتقدم هر بیمار داستانی دارد که باید بازگو کرد و شنید. داستان‌هایی متفاوت از راویانی که با درد زیسته‌اند یا زندگی می‌کنند. شوربختانه چالش‌های بیماری سرطان بسیار هست و تا وقتی در بطن این بیماری نباشید قادر به درک آن نیستید. برای هر بیمار بسته به شرایط و محدودیت‌های زندگی، این تنگناها متفاوت است. به عنوان مثال یکی از مهم‌ترین مشکلات در درمان سرطان در کشور ما، مسائل مالی است. هزینه‌های بالای برخی داروها در کشور، خانواده‌های بسیاری از بیماران را زمین‌گیر کرده است یا بیماران زیادی را از درمان مناسب بازداشته است. در کنار آن قضاوت‌های ناروا، برخی اظهارنظرهای نادرست و غیرعلمی و فهم ناصحیح از شرایط حساس و شکننده بیماران، بار مقابله با بیماری سرطان را سنگین‌تر می‌کند.

امیدوارم مطالب کتاب «گت مریضی» بتواند برای مبتلایان به بیماری سرطان مفید باشد که در این صورت رضایت قلبی و شادی بیش از پیش، از نوشتن احوالات این دوران نصیبم خواهد شد. همچنین امیدوارم این کتاب بتواند در کنار سایر کتاب‌های خوبی که به خصوص در دو، سه سال اخیر درباره این بیماری به رشته تحریر درآمدند، در شناخت و درک منصفانه جامعه از وضعیت بیماران سرطان اثرگذار باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...