پیشگویی ادبی از ظهور فاشیسم ... جایی در حومه امپراتوری اتریش-‌مجارستان، گروهی از جوانان نخبه در یک مدرسه شبانه‌روزی نظامی آموزش می‌بینند... یکی از دانش‌آموزان برای بازپرداخت بدهی‌هایش از هم‌کلاسی‌هایش سرقت می‌کند... حالا باید در برابر تحقیرهای سادیستیک که پسران دیگر به او تحمیل می‌کنند تاب بیاورد. آزارهایی از قبیل بردگی جنسی و تحقیر روانی ... ناگزیر به ترک وطن شد و در تبعیدی اجباری، آثارش را منتشر کرد


پیش‌بینیِ ظهورِ فاشیسم | سازندگی


ادبیات آلمانی‌زبان کشور اتریش در سده بیستم با سه چهره بزرگ و جهانی خود یعنی روبرت موزیل [Robert Musil]، هرمان بروخ و یوزف روت جایگاه عظیمی در تاریخ ادبیات جهان دارد. هر سه این نویسنده‌ها با به قدرت‌رسیدن هیلتر و الحاق اتریش به آلمان نازی، ناگزیر به ترک وطن شدند و در تبعیدی اجباری، آثارشان را منتشر کردند تا صدای آزادی‌خواهی برای مردم باشند.

خلاصه کتاب معرفی پریشانی‌های ترلس جوان» [The confusions of young Törless] نوشته روبرت موزیل [Robert Musil]

با ممنوع‌کردن کتاب‌های روبرت موزیل توسط نازی‌ها، او ناگزیر به مهاجرت به سوییس شد و در این‌جا در سال 1942 در گمنامی مطلق و غم روزانه نان به مرگی ناگهانی درگذشت و رمان بزرگش ناتمام ماند. تنها دیری بعد از جنگ، در دهه پنجاه بود که پیش‌بینی توماس مان (نویسنده نوبلیست آلمانی) درباره او حقیقت یافت و آثارش در سطحی گسترده و به حق، به چاپ رسید و مجله تایمز او را بزرگ‌ترین و هم‌زمان گمنام‌ترین نویسنده دوران نامید. شاهکار موزیل «مرد بدون ویژگی» هم در یک نظرسنجی، پُرخواننده‌ترین رمان صد سال اخیر در کشورهای آلمانی‌زبان معرفی شد. ناگفته نماند که روبرت موزیل در دهه سی نامزد جایزه نوبل ادبیات نیز شده بود.

روبرت موزیل شاهکار دیگری هم دارد که که در اصل نخستین رمان اوست. این اشتباه محض است که «پریشانی‌های ترلس جوان» [The confusions of young Törless] را فقط روایت نفرت و بیزاری از زندگی در مدرسه شبانه‌روزی بدانیم. این رمان درباره قدرت و سواستفاده از دانش‌آموزان همچون شکنجه‌گران سادیستیک است و به‌نوعی پیشگویی ادبی از ظهور فاشیسم بود.

«پریشانی‌های تُرلس جوان» که اولین رمان موزیل پیش از جنگ جهانی اول و ظهور فاشیسم است، تفسیر جالبی درباره ماهیت قدرت است. در این اثر مدرنیستی نوین می‌بینیم تُرلس از مونولوگ درونی به سکانس‌های رویا‌گونه وحشت از زندگی در یک مدرسه شبانه‌روزی کشیده می‌شود؛ جایی‌که مجازات‌هایی برای تنبیه دانش‌آموزان اعمال می‌شود. داستان این مدرسه برای افراد حساس مناسب نیست.

روبرت موزیل اولین رمانش را این‌گونه توصیف کرد: «کوتاه‌ترین فاصله بین دو نقطه.» او حتی ادعا کرد که این رمان را در ساعات ناهار خود در سن 25سالگی وقتی به شغل مهندسی مشغول بوده، نوشته است. طنازی بود یا به راستی کم‌گویی ادبی؟ فهمیدنش سخت است. در طول زندگی موزیل، شهرت او درهم پیچیده بود. نویسنده زمانی درمورد خودش نوشت: «شهرت من مثل یکی از شاعران بزرگ است که آثار انگشت‌شماری دارد.»

مدت‌ زیادی طول کشید تا اولین رمان موزیل منتشر شود. بسیاری از مؤسسات انتشاراتی در ابتدا نسخه کامل‌شده را رد کردند. تنها کسی که برای متن او ابراز اشتیاق کرد آلفرد کر، منتقد رعب‌انگیز تئاتر بود که موزیل دست‌نوشته‌اش را برایش فرستاده بود، آلفرد کر کسی بود که کتاب را در وین‌ منتشر کرد؛ یک رمان‌نویس تازه‌کار به‌ندرت این‌همه مورد لطف و توجه قرار می‌گرفت. «پریشانی‌های تُرلس جوان» تنها کتاب موفق موزیل بود. این کتاب کمی منسجم‌تر و هم کمی تخیلی بود، اما قطعا از «مرد بدون ویژگی» او خواندنی‌تر بود. بعدها به صورت جلد شومیز منتشر شد، بیش از نیم‌میلیون نسخه فروخت و به زبان‌های متعدد ترجمه شد از جمله فارسی: ترجمه محمود حدادی در نشر نو. اقتباس سینمایی این رمان در سال 1966 به کارگردانی فولکر شلوندورف، مورد تحسین بین‌المللی قرار گرفت.

چه چیزِ این رمانِ کم‌حجم برای بسیاری از نسل‌ها هیجان‌انگیز است؟ موزیل «پریشانی‌های تُرلس جوان» را حول‌و‌حوش سال 1900 نوشت. جایی در حومه امپراتوری اتریش-‌مجارستان، گروهی از جوانان نخبه در یک مدرسه شبانه‌روزی نظامی آموزش می‌بینند. خود موزیل که سال‌های سرنوشت‌ساز عمرش را در چنین مدارس نظامی گذرانده بود از تجربیاتش برای نوشتن این رمان بسیار بهره برده است. این مدارس به داشتن فضای غیرصمیمی و سرد و تمرینات نظامی مشهور بودند:

پریشانی‌های ترلس جوان» [The confusions of young Törless]

«یک فکر ناگهانی تمام بدنش را منقبض کرد. آیا برای بزرگسالان هم همین‌طور بود؟ برای کل جهان؟ آیا قانون جهانی وجود داشت که حکم می‌کرد چیزی در درون ما وجود دارد که از خودمان قوی‌تر، بزرگ‌تر، دقیق‌تر، تیره‌تر و پرشورتر است؟ چیزی که کنترل کمی روی آن داریم و تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که هزاران بذر به‌طور تصادفی بیافشانیم، تا اینکه ناگهان گیاهی مانند شعله‌ای تیره و تار به‌سرعت قد می‌کشد و اوج می‌گیرد و خیلی زود از ما بلندتر می‌شود؟... و از هر تار وجودش پاسخی بی‌تابانه می‌آمد: «بله!»

در این داستان یکی از دانش‌آموزان مدرسه به‌نام باسینی برای بازپرداخت بدهی‌هایش از هم‌کلاسی‌هایش سرقت می‌کند. به عمل او پی می‌برند و از آن پس باید در برابر تحقیرهای سادیستیک که پسران دیگر به او تحمیل می‌کنند تاب بیاورد. آزارهایی از قبیل بردگی جنسی و تحقیر روانی - موزیل نشان می‌دهد که انسان‌ها در صورت داشتن فرصت و قدرت چه توانایی‌هایی که ندارند. ظلم محض و انحطاط انسانی عوامل محرک در روایت است. کتاب تحلیلی عقلانی از امور غیرعقلانی در پرتو فروپاشی امپراتوری است.

از دیدگاه امروز، موزیل «پریشانی‌های تُرلس جوان» را به‌عنوان تمثیلی ادبی از رایش سوم معرفی و تعبیر می‌کند. موزیل اظهار کرد که با شخصیت‌های رمانش باین‌برگ و رایتینگ، مستبدانی خودکامه، برخی از ویژگی‌های دیکتاتورهایی همچون موسولینی و هیتلر را پیش‌بینی کرده است. او همچنین گفت که قهرمان داستانش، تُرلس در انجام این آزارها بیشتر یک همراه معمولی بود. مدرسه شبانه‌روزی را می‌توان آمیزه‌ای از همه امکانات و فرصت‌های انسانی و پیشگویی سیاه از فاجعه‌ای قریب‌الوقوع دانست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...