رستگاری جمعی در قلمرو برزخ | شرق


1: دانته1 در سفر غریب خود به وادی پس از مرگ، و در نخستین طبقه دوزخ، کسانی را می‌بیند که گناهی ندارند اما چون در زمان حیات مسیحی نبوده‌، محروم از امیدند. این طبقه ساکنانی شاخص مانند افلاطون و ارسطو، هومر و اووید و ویرژیل تا ابن سینا و ابن رشد دارد. دانته این طبقه را غرقاب تلخ، دره‌ای عمیق و مه‌آلود، دنیای ظلمات، مرتعش و بدون هیچ فروغی توصیف می‌کند که از آن شکوه‌ای بی‌پایان به گوش می‌رسد، با ناله‌هایی زمزمه‌وار و آهی ملایم که هوای جاودان را می‌لرزاند. عذاب ساکنان این طبقه جاودانه زندگی‌کردن با آرزو اما بدون هیچ امیدی است.

نونا فرناندز [Nona Fernández] در «قلمرو برزخ» [The twilight zone]

2: اما به دنیای واقع، و در قرن بیستم میلادی، داستانی دیگر رقم می‌خورد. پس از کودتای پینوشه ‌علیه دولت آلنده و استقرار حکومت نظامی در شیلی، گروه‌های مخفی و مخصوص دست به اردوکشی زده و مخالفان را می‌ربایند، شکنجه می‌کنند و سپس به قتل می‌رسانند. بازماندگان که هیچ اثری از ایشان نمی‌یابند، گمان می‌برند که قربانیان دولت مفقود شده‌اند.

اما حتی کسانی که شاهد این جنایات‌اند نیز درست نمی‌بینند، زیرا بنا به استعاره‌ای که نونا فرناندز [Nona Fernández] در «قلمرو برزخ» [The twilight zone] می‌سازد، اعتنای افراد فقط به گوشه‌ای از صحنه بازی معطوف است و این کار را دولت به ابزار رسانه‌ای مختلف، تلویزیون و کنسرت پاپ، بازی‌های کامپیوتری و جشن‌هایی مانند ملکه زیبایی شیلی ممکن می‌کند تا همه به‌‌طور یکسان چشم و گوش به جایی دیگر ببندند. تا زمانی‌ که مردی شکنجه‌گر، گرفتار عذاب وجدان و کابوس و وحشت، به خبرنگارانی رجوع می‌کند و دست به اعتراف می‌زند. و این آغاز قلمرو برزخ است.

3: اما در برزخ دانته اشباح سرگردان‌اند و هیچ نمی‌پذیرند که موجودی زنده به ایشان التفاتی داشته باشد و هنگامی که از حضور دانته مطلع می‌شوند، همواره درخواستی دارند. دانته وصی می‌شود تا گناه و غفلت ایشان را به زمینیان نقل کند تا شاید رستگاری حاصل شود. این برزخ متفاوت از برزخ زندگان است، زیرا به زمین خدا کسانی که ناپدید می‌شوند، هرگز به زندگی بازنمی‌گردند، بلکه هرگونه نشان از حضور ایشان از میان می‌رود. برزخ زندگان چندان متفاوت از دوزخ مردگان نیست، زیرا هرگونه تلاش و تقلا در جهت حیات به مرگی دیگر منجر می‌شود و گفتی اشباح احضار می‌شوند تا دوباره بمیرند. حکومت نظامی پس از ربودن قربانیان آرایش صحنه را دگر می‌کند، و ایشان را خرابکار و خطرناک می‌نامد که مرتکب خطاهای بسیار شده‌اند.

4: نونا فرناندز، که در نوجوانی تصویر مرد شکنجه‌گر را بر جلد جراید دیده و سپس صدای اعترافاتش را شنیده است، راوی این مفقودان می‌شود. او می‌کوشد با اتکا‌ به اطلاعاتی که مرد شکنجه‌گر داده، همراه با خاطرات دوران کودکی و تخیل خود، زندگانی و مرگ این اشباح سرگردان را بازنویسی کند تا شاید ایشان سرانجام رستگار شوند و از بند فراموشی و سرگردانی و بدنامی برهند. او به یاد می‌آورد، هنگامی که قربانیان دولت تن به عقوبت می‌دادند، خود و دیگران سرگرم بازی و زندگی روزمره بوده‌اند، گفتی ایشان بازیگران نمایشی باشند که حکومت چیده است. اما چرایی این ماجرا هنگامی جالب توجه می‌شود که دریابیم بسیاری از ایشان چندان خطری‌ برای حکومت نظامی و اقتصادی و اجتماعی‌ نداشته‌اند. پس چرا دولت زحمت شکنجه و کشتن قربانیان را می‌کشد؟

5: رنه ژیرار در «خشونت و تقدس»2 این فرضیه را درباره دنیای باستان طرح می‌کند که آیین قربانی، چه انسانی و چه حیوانی، ریشه در رفع بحران جامعه و ایجاد وحدت و آرامش داشته است. قربانیان چنین تعریف می‌شوند: در اینجا با افراد بیرونی یا حاشیه‌ای سروکار داریم؛ افرادی ناتوان از سهیم‌شدن در پیوندهای اجتماعی که باقی افراد را به‌ هم پیوند می‌دهد.‌ موقعیت آنها به‌عنوان خارجی یا دشمن، شرایط پست ایشان، یا حتی صرفا سن‌وسال آنها، مانع این است که این قربانیان آتی در جامعه حتی با دیگران بجوشند.

6: مشخص است که قربانیان پیش از نابودی از سوی گروه‌های اجتماعی طرد می‌شوند و مطرودان مستعدترین افراد در آیین قربانی مدرن و امروزی به‌ شمار می‌آیند، زیرا اساسا خارج‌اند از جریان اصلی بازی؛ دوزخ یا بهشت نخیر، بلکه ایشان در برزخ ناامیدی غوطه‌ورند؛ بسیاری از قربانیان حتی حلقه نزدیک خانواده یا دوست ندارند و ناپدید‌شدن ایشان به زندگی هیچ‌کس آسیب نمی‌زند و همسایگان و دیگر افراد پس از اجرای این آیین همچنان به زندگی معمول ادامه می‌دهند و این کمترین هزینه ممکن در ایجاد آرامش و رفع بحران است تا رستگاری جمعی ممکن شود.

1. «کمدی الهی» دانته، ترجمه شجاءالدین شفا، انتشارات امیرکبیر
2. «پژوهشی در باب دین باستان، تراژدی، اسطوره و بررسی رابطه خشونت و تقدس»، رنه ژیرار، ترجمه بیژن کریمی، نشر دف

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...