زبان سرخ و سر سبز! | الف


هرگاه که حکومت‌های دیکتاتوری مجال هرگونه اظهارنظری متفاوت از چارچوب‌های مرسوم‌شان را به روی مردم خود می‌بندند، دری از طنازی و لفافه‌گویی از سوی مردم باز می‌شود تا در قالب کنایات و اشارات غیرمستقیم به نقد وضعیت موجود بپردازند. ملت شوروی با سابقه‌ی طولانی حکومت‌های توتالیترشان در ایجاد خفقان و سرکوب منتقدین، تاریخی به وسعت تقریباً یک قرن از این نمونه طنزپردازی‌ها و کنایه‌سازی‌ها دارند.



مجموعه‌ای غنی از لطیفه‌ها، حکایت‌ها، داستان‌ها و یادداشت‌های کمیک که بین سال‌های 1917 تا 1991، یعنی از زمان پیروزی انقلاب بلشویکی تا پایان استقرار حکومت شوروی، در آرشیو تاریخی این ملت ثبت شده است. اغلب این آثار مکتوب‌اند، اما برخی از آن‌ها به شکل میدانی و شفاهی ضبط شده‌اند تا در گنجینه‌ی فرهنگی جامعه‌ای که زمانی ذیل یک حکومت واحد تمامیت‌خواه زندگی می‌کرد، ماندگار بمانند. میخائیل میلنیچینکو [Mikhail Melʹnichenko] در این‌باره دست به تحقیقی گسترده زده و حاصل آن چند کتاب است که «چکش و خنده» از جمله‌ی آن‌هاست.

مجموعه‌ی «چکش و خنده» را می‌توان با تفکیک دوره‌های زمامداری هر یک از دیکتاتورهایش و نیز فارغ از آن نیز مطالعه کرد. بدیهی است که خصوصیات هر دوره بسته به سطح خفقانی که حاکم بوده تفاوت‌هایی با بقیه دارد. یکی از طولانی‌ترین و پرسرکوب‌ترین این دوره‌ها به استالین اختصاص دارد؛ دیکتاتوری که در دوره‌ی او هر گونه شوخی با نظام حاکم گناهی نابخشودنی و مستوجب مجازات سنگین به شمار می‌آمد. در این دوره حتی شباهت ظاهری برخی افراد با استالین و طنزی که ممکن بود همچو واقعه‌ای با خود به همراه داشته باشد، با دیدی جنایی از سوی دستگاه‌های امنیتی دنبال می‌شد. در چنین وضعیتی ساختن لطیفه‌های منتقدانه جرمی بود که هر کسی با بیم از عواقب آن سراغش نمی‌رفت و اگر کسی می‌توانست همچو خطری را به جان بخرد شهامت زیادی به خرج داده بود.

گرچه در دوره‌ی پس از استالین، خروشچوف تلاش کرد گشایشی کوتاه، ظاهری و عوام‌فریبانه درباره‌ی طنزپردازی انتقادی را به جامعه نشان دهد، اما در عمل تنها شکل سرکوب‌ها و نحوه‌ی بازی‌های کلامی بود که اندک تفاوتی پیدا کرده بود و آثار ادبی و هنری آن دوره به خوبی مؤید وضعیت استبدادی است که بر فضای نقد حاکم بوده است. دوره‌ی برژنف، آندروپوف و چرنینکو نیز به شکلی رادیکال‌تر از خروشچوف پیش رفت و درها به روی هرگونه گفت‌وگوی نقادانه بسته شد. اما گلاسنوست یا گشایش سیاسی دوران گورباچف که مقارن با افول قدرت حکومت شوروی بود دست‌ها را برای رونق بخشیدن به بازار طنز باز گذاشت، گرچه فضای امنیتی همچنان بسیاری را به احتیاط و محافظه‌کاری در این‌باره وامی‌داشت.

میزان گستردگی طنز انتقادی نیز در شوروی سابق حائز اهمیت است. مردم در طیف وسیعی از کوی و خیابان و صف‌های دراز کالاهای اساسی گرفته تا پادگان‌ها و حتی نهادهای امنیتی به شکلی پنهان و زیرزمینی به اشاعه‌ی این رویکرد طنزپردازانه می‌پرداختند. لطیفه‌های زیادی بودند که پایشان به کاخ کرملین باز می‌شد و به گوش دولتمردان می‌رسید. اغلب حاکمان از این جوی که بر جامعه تسلط یافته بود برمی‌آشفتند و با آن در نهایت شدت برخورد می‌کردند. اما برخی از افراد رأس حکومت همچون گورباچف نیز بودند که خود به نقل این شوخی‌ها و کنایات در محافل رسمی و حتی مجامع بین‌المللی می‌پرداختند و رفته رفته به فرهنگ انتقاد طنازانه قوت بیش‌تری می‌بخشیدند، به گونه‌ای که در اواخر دوران استیلای حکومت یکپارچه‌ی شوروی این فرهنگ پایگاهی مشخص و جایگاهی محکم در جامعه یافت و حتی ظهور دولتمردان مستبد پس از سقوط شوروی نتوانست چندان خللی به آن وارد کند.

کتاب به شکلی سیستماتیک به طبقه‌بندی لطایف و شوخی‌ها و کنایات دوره‌ی سلطه‌ی حکومت شوروی پرداخته است. موضوعاتی در این طبقه‌بندی مشخص شده‌اند که بیش از بقیه مورد اقبال عمومی قرار گرفته و فراوانی مطالب حول محور آن‌ها بسیار چشمگیر است. در این میان قوانین سوسیالیستی، نظام پولی، مصادره‌ی اموال، سیستم توزیع کالا و صف، وضعیت اقتصادی، کیفیت وسایل رفاهی، سانسور، فساد اداری، ابتذال دولتی، بهداشت، روابط بین‌الملل و رسوایی‌های ملی و تاریخی از جمله ماجرای چرنوبیل بیش از سایر موضوعات محتوای طنز را به خود اختصاص داده‌اند.

مجموعه‌ی «چکش و خنده» با انواع مطالب کمیکی که یک‌جا گرد آورده، نمونه‌ی نسبتاً کم‌نظیری از فرهنگ طنز انتقادی یک ملت را معرفی می‌کند. ملتی که در دشوارترین تنگناهای سیاسی، در فضایی به شدت امنیتی و تحت سانسور و سرکوب گسترده راه‌هایی برای بیان نقد و اعتراض خود به حاکمانشان یافتند و در طی نزدیک به یک قرن به تثبیت این روحیه در میان خود پرداختند. تنوع موضوعی این کتاب نشان از گستردگی چشم‌انداز این جامعه به مسأله‌ی طنز نقادانه و رسوخ آن در ارکان مختلف زندگی‌شان دارد. آن‌ها در زندان، سربازخانه، صف‌های ارزاق، ادارات، کافه‌ها و انواع مختلف دیگری از مکان‌های عمومی و محافل به بسط این فرهنگ پرداخته‌اند و حاصل آن هزاران صفحه محتوایی است که بخشی از آن در قالب کتاب‌هایی همچون «چکش و خنده» گرد آمده‌اند. این مطالب در عین ایجاز، بُرنده‌ترین نکات انتقادی را در خود جای داده‌اند و زمان و مکان مصرف خاصی نداشته و برای تمامی ملل در همه‌ی دوران‌ها کاربرد دارند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...