خادم | شهرآرانیوز


«آموزش مفاهیم شاهنامه در مدارس ابتدایی» یا «زنگ شاهنامه خوانی»، زنگی بود که پس از پانزده ماه کار بر روی آن و برگزاری دوره‌های آموزشی برای معلمان منتخب، در ۱۷ آذر ۱۳۹۸ به صورت نمادین زده شد. در گام نخست این طرح که با همکاری شهرداری مشهد و اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی انجام شده بود، بنا بود دانش آموزان مقطع پیش دبستانی و کلاس چهارم ابتداییِ ۶۴ مدرسه از نواحی مختلف مشهد، این زنگ را داشته باشند، اما ویروس کرونا اجرای این طرح را به تعویق انداخت.

 دکتر امیر الهامی

این طرح نشانه‌ای بود و هست از درک اهمیت شاهنامه و آموزش آن در مدارس. افزون بر این، اهمیت پرداختن به شاهنامه و میدان دادن به قهرمانان آن مسئله‌ای است که درباره آن با دکتر امیر الهامی گفتگو کرده ایم. او معلمی است که طی ۲۲ سال سابقه کاری خود، هم در مراکز پرورش استعداد‌های درخشان در تهران و مشهد تدریس کرده است و هم در مناطق محروم. قدمت هم نشینی او با شاهنامه بیش از عمر معلمی اش است. به گفته خودش در سال ۱۳۸۳ نخستین کسی بوده که شاهنامه فردوسی را در ۱۰۰ قسمت در شبکه آموزش برای مردم خوانده است:


دکتر محمّد جعفر یاحقّی زنگ شاهنامه را به صورت نمادین در سال ۱۳۹۸ زدند و قرار بود در این طرح که با همکاری آموزش و پرورش و شهرداری مشهد به نتیجه رسیده بود، ۶۴ مدرسه از نواحی مختلف مشهد این زنگ را داشته باشند. زنگ شاهنامه خوانی به کجا رسید؟

اختلاف نظر‌هایی درباره تاریخ اجرای این طرح وجود داشت؛ اما توافق شده است که این طرح ۲۵ اردیبهشت ماه؛ یعنی روز بزرگداشت فردوسی، اجرا شود. دلیل اجرا نشدن این طرح، شیوع کرونا در سال‌های گذشته بود که کلاس‌ها به صورت حضوری برگزار نمی‌شد؛ اما امسال که کلاس‌ها به طور جدی و کاملا حضوری برگزار می‌شود، این طرح نیز از ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ به طور قطع اجرا خواهد شد.

شما سال‌ها معلمی کرده اید و از سوی دیگر با شاهنامه هم مأنوس هستید. چگونه می‌توان دانش آموزان و کودکان را با شاهنامه آشنا و به آن علاقه‌مند کرد؟

شاهنامه از دو سو برای مدارس اهمیت دارد؛ یک سو، بحث گسترش واژگان در ذهن مخاطب کودک و نوجوان است. یکی از مشکلات بزرگی که امروز دانش آموزان با آن مواجه هستند، بحث کم دامنه بودن واژگان در ذهن آن هاست.
کمیت و کیفیت واژگان در ذهن دانش آموزان، بسیار نابسامان و پایین‌تر از حد نیاز و سن و تحصیلات آن هاست؛ بنابراین اگر ضرورت شاهنامه فردوسی به عنوان منبعی که دارای واژگان اصیل پارسی و کارآمد در ذهن دانش آموزان است، اثبات شود، آن وقت می‌توان با این رویکرد، آن‌ها را با این اثر ارزشمند آشنا کرد.

آشنا کردن دانش آموزان با شاهنامه از دو راه می‌تواند انجام شود؛ یک، انتخاب متون متناسب با ذهن و زمان کودکان و نوجوانان امروز است. بعضی داستان‌های شاهنامه ممکن است از نظر محتوا یا دایره واژگانی، متناسب با زمانه دانش آموزان امروز یا ذهنیت واژگانی آن‌ها نباشد. داستان‌های زیادی در شاهنامه، متناسب با ذهنیت آن‌ها وجود دارد که باید آن‌ها را با دانش و آگاهی گزینش کرد. دو، گزینش ابیاتی که در آن محتوای الهی و نیایش هست، راهکار مناسبی است که دانش آموزان شاهنامه را به عنوان متنی که دارای رویکرد‌های خداشناسی و خداباوری هست، بخوانند.

رستم، ابَر قهرمان شاهنامه، حتی در میانه نبرد به درگاه خداوند نیایش و ستایش می‌کند و از او یاری می‌خواهد. همچنین بیت‌های زیادی در شاهنامه وجود دارد که زیبا و آموزنده و متناسب با زندگی روزانه ماست. بیت‌هایی که دغدغه زندگی انسان امروز را در خود دارد.

باید در نظر داشته باشیم که شاهنامه کتابی است که تاریخ زندگی مردم است. به قول دکتر اشرف زاده دو کتاب در ادبیات فارسی منعکس کننده زندگی مردم است، نه زندگی دربار؛ تاریخ بیهقی و شاهنامه فردوسی. شاهنامه به عنوان کتابی که روایت زندگی مردم است و همه مردم در کنار درباریان هستند، می‌تواند دغدغه‌های مردم را در خود جای دهد که این کار را هم کرده است.

از این دو مجرا می‌شود شاهنامه را وارد جلوه‌های آموزشی کرد. ما در دوره متوسّطه اول و دوم در هر کتاب، درس آزاد داریم، درسی که معلم متن آن را انتخاب می‌کند.
آموزش و پرورش در گروه‌های آموزشی می‌تواند هماهنگی‌هایی داشته باشد که یکی از این درس‌های آزاد در کنار داستان‌های فاخر شاهنامه، گزینش ابیات فاخر شاهنامه باشد. با این کار‌ها می‌توانیم بذر علاقه به این کتاب را در ذهن و ضمیر دانش آموزان بکاریم.

بحث هویت هم یکی از مباحث مهمی است که شاهنامه فردوسی می‌تواند به تقویت آن کمک کند. آیا شما مشکل هویت را در دانش آموزان می‌بینید و شاهنامه چطور می‌تواند یاریگر باشد؟

هویت زمانی معنا دارد که بدانیم به لحاظ شهروند ایرانی، عقبه‌ای در تاریخ این سرزمین داریم. این عقبه در بین ما ایجاد حس مشترک فرهنگی می‌کند. ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که از نظر قومی و مذهبی متنوع است، سرزمینی که علیا و سُفلی در همه روستا هایش وجود دارد؛ حتی در یک منطقه ممکن است ده‌ها فرقه و نحله و گروه زندگی کنند.

شاهنامه و متونی از این دست، انسان‌ها را به یک گذشته مشترک وصل می‌کند. پس هنگامی که از هویت حرف می‌زنیم، یک خاستگاه آن، رسیدن به گذشته مشترکی است که همه بر مبنای عظمتش اتفاق نظر دارند؛ چنان که کرد و لر و ترک، بلوچ و فارس و سفلی و علیای هر منطقه، شاهنامه را اثر فاخری می‌دانند که شخصیت‌های آن هم سو و هم گام با ذهن و ضمیر ایرانی حرکت کرده است.

با خواندن شاهنامه از دو مسیر می‌توانیم به مقوله هویت برسیم؛ یکی جایگاه خردورزی در شاهنامه است. در شاهنامه قهرمانانی هستند که رفتاری پسندیده و درخور تأیید برای گذشته و اکنون دارند. برقرار کردن پیوندی ذهنی با این قهرمانان خردورز یکی از مسیر‌هایی است که ما را به هویتمان می‌رساند.

دوم سویه عاطفی شاهنامه فردوسی است. اینکه نام برخی از کودکان از شخصیت‌های شاهنامه انتخاب شده است می‌تواند احساسی مشترک میان کودک امروز و شاهنامه برقرار کند و در هویت بخشی به او مؤثر باشد.
همچنین رسیدن به اشتراکات درباره قهرمانانی که ادبیات عرفانی و عاشقانه و حماسی و تعلیمی درباره آن‌ها اتفاق نظر دارند، در ایجاد هویت اهمیت دارد. چنان که مولوی می‌گوید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت / شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

این بیت نشان می‌دهد که از مولویِ عارف تا انسان‌های عادی، رستم، قهرمان شاهنامه را به عنوان یک نقطه اشتراک می‌شناسند. توجه به این موارد سبب می‌شود که بتوانیم هویت فرهنگی مان را تعریف کنیم و از آن گسستگی فرهنگی؛ یعنی بیگانگی مردم سرزمینمان با یکدیگر، پیشگیری کنیم.

شاهنامه

۲۲ سال تجربه معلمی دارید. با نسل‌های مختلف دانش آموزان از نزدیک ارتباط داشته اید. در مسئله هویت، دانش آموز امروز با دانش آموز بیست سال پیش چه تفاوت‌هایی دارد؟

پشتوانه هویت، سواد فرهنگی دانش آموزان است؛ بنابراین تنها با شعار ایجاد هویت، نمی‌توان هویت را ایجاد کرد. امروز با نسلی مواجهیم که کاملا خردگرا و آشنا با جلوه‌های مختلف علم است.

در بیست سال پیش دانش آموزان از خیلی چیز‌ها آگاهی نداشتند و در پیِ یادگیری آن هم نبودند. در دو سه دهه اخیر، با انفجار اطلاعات روبه رو بوده ایم. امروز در جهانی سرشار از اطلاعات زندگی می‌کنیم.
در چنین جهانی، معلم باید جلوه‌های مورد نظر خود را به شیواترین و زیباترین صورت به دانش آموزان ارائه کند. اگر دانش آموزان امروز نسبت به مقوله هویت فرهنگی و ملی خود بیگانه اند، بخشی از آن به این دلیل است که گستره و تنوع محصولات در همه زوایای زندگی زیاد شده است.

مثلا در یک مجموعه غذایی، برند‌های زیادی وجود دارد و اگر کسی بخواهد در این مجموعه فعالیت کند، باید بهترین بسته بندی و بهترین طبخ را داشته باشد. در جهان امروز که داده‌های فرهنگی گوناگون است، اگر بخواهیم ایجاد هویت کنیم و معتقدیم که داده‌های هویت محور هم داریم، باید به بهترین شیوه آن را در اختیار جوانان قرار دهیم. اگر در نوع ارائه محصولات فرهنگی هویت محور دقت و خلاقیت لازم را نداشته باشیم، تأثیر کافی نخواهیم گذاشت.

امروز اگر برخی از کودکان و نوجوانان از هویت و جلوه‌های ملی فاصله دارند، بخشی به این دلیل است که این حجم از اتفاقات خوب هویت محور و فرهنگی را به شیوه‌ای که متناسب با نیاز امروز هست، در اختیار آن‌ها قرار نداده ایم. باید بپذیریم که اگر به عنوان معلم ادبیات از مسیر مورد علاقه و نیاز دانش آموزان به بحث هویت بخشی وارد نشویم، آن‌ها را از هدف اصلی دور و دل زده می‌کنیم.

به عنوان مثال، اگر معلم ادبیات اصرار بورزد که مثلا به جای «پسر» بگویید «پُسر»، چون فردوسی در شاهنامه گفته است «پُسر»، بهره‌ای جز خنده دانش آموزان نصیب او نخواهد شد. دغدغه یک معلم باید چیزی فراتر از این تبارشناسی واژگانی باشد. او باید بتواند دانش آموزان را با زوایای اخلاقی و حِکمی شاهنامه آشنا کند.

باید به آن‌ها جوانمردی و فتوت و اندیشه قهرمانان شاهنامه را بیاموزد. تلفظ واژگان، هویت فرهنگی آن‌ها را تقویت نخواهد کرد. آن‌ها باید با رفتار پهلوانان و قهرمانان شاهنامه آشنا شوند. مثلا سیاوش نماد پاکی است، در عین اینکه از آتش می‌گذرد، به پدرش نیز احترام می‌گذارد. این موارد با داده‌های اسلامی هم پیوند دارد و ارزش‌های انسانی و اخلاقی را به خوبی به دانش آموزان می‌نمایاند؛ بنابراین برای تقویت هویت فرهنگی باید بهترین و مناسب‌ترین راه‌ها را انتخاب کنیم.

آیا به نظر شما همین مقداری که الان در کتاب‌های درسی از شاهنامه آمده، متناسب و به اندازه است؟

ما الان در کتاب‌های درسی در سال‌های دهم، یازدهم و دوازدهم مباحث خوبی از شاهنامه داریم. دانش آموزان در سال دهم، داستان گُردآفرید، در سال یازدهم، داستان اشکبوس و در سال دوازدهم داستان سیاوش را می‌خوانند. به نظرم به لحاظ کمی، بیشتر از این هم نباید افراط کرد. من به کتاب‌های درسی بسیار انتقاد دارم؛ اما معتقدم که در کتاب‌های درسی به شاهنامه توجه شده است.

سوای از مدرسه و کتاب‌های درسی، چه منابع و کتاب‌هایی را معرفی می‌کنید برای کسانی که می‌خواهند در خانه به فرزندانشان شاهنامه بیاموزند؟

ما پایان نامه‌های زیادی در مقطع دکترا و کارشناسی ارشد درباره ادبیات کودکان و شاهنامه داریم. علاوه بر این، آثار داستانی بسیاری منتشر شده است که با حفظ امانت، شاهنامه را برای کودکان بازنویسی کرده اند. آثاری که دکتر دبیرسیاقی درباره شاهنامه دارند و اصل متن را با معنی مناسب آن آورده اند، بسیار ارزشمند است.

همچنین خانم مهری بهفر، خط به خط شاهنامه را به نثر روان برگردانده اند که می‌تواند مناسب باشد. برخی گزیده‌های مناسب از شاهنامه هم به چاپ رسیده است که خانواده‌ها می‌توانند آن‌ها را برای کودکان تهیه کنند.
ذکر این نکته هم ضروری است که هم داستان شاهنامه و هم لفظ و کلام فردوسی باید برای بچه‌ها خوانده شود. یعنی حتی ممکن است کودک و نوجوان، بخشی از این لفظ را متوجه نشود، اما خوانش متن شاهنامه باید درست و واضح باشد.
درست خواندن، داد زدن نیست. محکم خواندن با داد زدن فرق می‌کند. در این مورد، چندین نرم افزار صوتی هم تولید شده است که شاهنامه را خوب و درست خوانده اند و خانواده‌ها می‌توانند از آن استفاده کنند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...