عدالت در تقسیم بدبختی! | الف


نظام ضدبشری شوروی که شکل‌گیری آن با قتل، کشتار و وحشی‌گری همراه بود و این ددمنشی در دورانی همچون دهه‌ی سیِ استالین به اوج خود رسید، در نهایت به آن چه سزاورش بود رسید و از هم فروپاشید. حاکمیتی دیکتاتوری‌ که آرمان‌های فوق‌العاده و آرمان‌شهرهای آن، چنان همگی غرق در خون و فساد بودند که با اصلاحات خروشچف و آندروپوف و در نهایت پروستوریکای گورباچف نیز غسل تعمید نیافتند. در دوران لنین و به‌خصوص بعدها در دوران استالین، کمونیست‌ها کشور را به خاک و خون کشیدند و فقر و بدبختی را به تمام معنا میان مردم تقسیم کردند؛ خفقان مرگ‌آوری را به ارمغان آوردند و تمام اعتراضات و مبارزه‌ی مردم را به نام «دشمنان خلق» با بی‌رحمیِ تمام سرکوب کردند.

خلاصه  کتاب توطئه کرملین» [Кремлевский заговор] نوشته والنتین استیپانکوف و یوگنی لیسوف [Valentin Stepankov & Evgeniĭ Lisov]

طی هفتاد سال زمامداری بر پایه‌ی نظام کمونیستی، رؤسا برای رقابت با کشورهای متحد با آمریکا شیره‌ی تمام منابع اقتصادی داخلی و کشورهای اروپای شرقی را مکیده بودند. تا آن که گورباچف 54 ساله که در سلسله مراتب حزبی، جوان محسوب می‌شد در مارس 1985 به قدرت می‌رسد. گورباچف به عنوان رهبر اتحاد شوروی و دبیرکل حزب کمونیست، دست به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی می‌زند و در کنگره‌ی بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی که در فوریه‌ی ۱۹۸۶ برگزار ‌شد از این اصلاحات با عناوین گلاسنوست (فضای باز سیاسی)، پروستوریکا (بازسازی اقتصادی و سیاسی) و اوسکارینیه (سرعت بخشی به توسعه‌ی اجتماعی و اقتصادی) نام می‌برد.

ولی عمق فاجعه بالاتر از آن حدی بود که گورباچف فکر می‌کرد و اوضاع روز به روز وخیم تر می‌شد. وقتی در نظام شوروی شیرازه‌ی امور از هم پاشیده بود و دیگر کمتر کسی به حزب کمونیست و تصمیم‌های آن وقعی می‌نهاد، پیران و بزرگان حزب در صدد نجات کشور برآمدند و با ایجاد «کمیته‌ی دولتی وضعیت اضطراری» اقدام به کودتای 19 اوت 1991 کردند. ساعت 6:19 روز 19 اوت 1991، رادیو به مردم شوروی اعلام کرد که چون گورباچف «از نظر سلامت در وضعی نیست که بتواند عهده‌دار وظایفش باشد»، لذا «کمیته‌ی دولتی وضعیت اضطراری» که به همین خاطر به ریاست یانایِف، معاون رئیس‌جمهور اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده، یک وضعیت اضطراری شش ماهه اعلام می‌کند. هر گونه تظاهرات و اعتصاب ممنوع اعلام می‌گردد، سانسور دوباره برقرار می‌شود، احزاب سیاسی و «ساختارهای دولتی که برخلاف قوانین دولت مرکزی باشند»، من بعد وجود نخواهند داشت».

نتیجه‌ی کودتا، شکست و تسریع روند فروپاشی شوروی بود. افراد رذلی که سال‌ها جان و مال انسان‌ها را به گرو گرفته بودند و از هیچ جنایتی فروگذار نکرده بودند، نمی‌توانستند آزادی ملت را برتابند و مدام دستور و فرمان صادر می‌کردند. سران کشور که خواهان برگرداندن کشور به دوران پیش از گورباچف بودند، نمی‌دانستند که جامعه به شدت از آنها فاصله گرفته و در جهتی دیگر حرکت می‌کند. کودتاچیان چنین می‌پنداشتند که از حمایت مردمی نیز برخوردارند ولی همان ساعات اولیه پس از کودتا نشان داد که مردم دیگر حاضر به بازگشت به دوران پیشین نیستند و بی‌اعتنا به این فرامین کودتاچیان به خیابان‌ها آمدند و در نهایت كودتا به شكست انجامید.

در نهایت و پس از شکست کودتای 19 اوت، والنتین استیپانکوف [Valentin Stepankov] دادستان کل روسیه مأمور تشکیل پرونده‌ی قضایی برای عاملان این کودتا می‌شود و شروع به جمع‌آوری اسناد و مدارک این رویداد می‌کند. آن چه در کتاب «توطئه کرملین» [Кремлевский заговор] می‌خوانیم بر مبنای اسنادی است که وی به همراه سایر اعضای دادستانی کل روسیه و شوروی به ویژه معاونِ خود یوگنی لیسوف [Evgeniĭ Lisov] گردآورده و حاوی اطلاعاتی کتمان‌ناپذیر از این کودتای نافرجام و واقعیت‌های شوروی است.

این کتاب که چاپ اول آن در روسیه به سال 1992 بازمی‌گردد، نه داستان است و نه افسانه بلکه مجموعه اسنادی است از کودتای 19 اوت 1991. نویسنده در این کتاب با به تصویر کشیدن لحظه به لحظه رویدادهای این کودتای نافرجام، اسنادی را برای اولین بار در این کتاب منتشر می‌کند که ده‌ها سال در گاوصندوق‌های کرملین، در خفا نگهداری می شدند و بسیاری از آنها از فساد مالی حاکم در حزب کمونیست پرده برمی‌دارند.

نویسنده در انتهای کتاب، ضمن روایت اسناد خودکشی تنی چند از مقامات ارشد شوروی پس از شکست کودتا نشان می‌دهد که چگونه آنها، خودشان را محاکمه می‌کنند و برای خود حکم صادر می‌کنند و در پایان گریزی می‌زند به کارگاه زیرزمینی بخش امور بین‌الملل کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست شوروی و از آن می‌گوید که چگونه حزب کمونیست شوروی با جعل اسناد و مدارک و تغییر چهره‌ی افراد، به گونه‌ای بی‎شرمانه در امور داخلی سایر کشورها دخالت می‌کرد.

و اما بخشی از کتاب:

روزی که قفل‌های فوق‌امنیتی ژاپنیِ گاوصندوق بولدین باز می‌شوند بی‌اغراق، غم‌انگیزترین روز تحقیقات است. در آنجا یعنی در «پَستوی کرملین» که ما پیش خودمان، روی آن نام «اتاق مخفی رئیس‌دفتر ریاست‌جمهوری» گذاشتیم، برای اولین بار عبارت رایج «سیاست، کار کثیفی است» تا این حد نزدیک به واقعیت در مقابل دیدگان ما عیان می‌شود.

قسمت اعظم مجموعه‌ی محرمانه‌ای که بولدین جمع‌آوری کرده شامل اسناد کنترل فنی یا به عبارت ساده‌تر، ثبت سوابق شنود گفتگوهاست. سخت است بتوان تعداد دقیق واحدهای آپارتمانی و دفاتر کاری را که در آن‌‌ها تلفن سه‌نفره کار گذاشته شده بود (که دو نفر گفتگو می‌کردند و نفر سوم در سکوت به حرف‌های آن‌ها گوش می‌داد) ذکر کرد. هیچ‌چیز را نمی‌شود از گوش‌های کنجکاو «برادر بزرگ» مخفی ‌نگاه داشت. حتی بلندپایه‌‌ترین مقامات کشور که از خطوط ارتباطی کاملاً محرمانه هم استفاده می‌کنند نیز شنود می‌شوند. طبیعتاً تمام این شنودها بدون هر گونه مجوزی و صرفاً بنا به درخواست شفاهی کروچکوف صورت می‌گیرند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...