دیوار کشیدن، امنیت نمی‌سازد | اعتماد


اوایل دهه 90 میلادی درحالی که باروهای قدیمی اروپای جنگ سرد نظیر دیوار برلین یکی‌یکی فرو می‌پاشیدند و مردم تصور می‌کردند دوره «دیوارها» به پایان رسیده، گروهی از سیاستمداران به‌طور جنون‌آمیزی ساخت و ساز دیوارهای جدید را کلید زده بودند. در ایالات متحده دیواری طویل در مرزهای جنوبی با مکزیک در حال احداث بود و اسراییل می‌کوشید با احداث دیواری که از دل کرانه باختری می‌گذشت سیطره خود بر فلسطینیان را تقویت کند.

وندی براون [Wendy Brown] خلاصه کتاب دولت و دیوار؛ افول حاکمیت» [Walled states, waning sovereignty]

در سال‌های بعد در آفریقا، شبه جزیره هند و خاورمیانه نمونه‌های قابل توجه دیگری از استفاده از دیوار برای مقابله با آنچه سیاستمداران تهدیدهای امنیتی برداشت می‌کردند، دیده شد. وندی براون [Wendy Brown]، نظریه‌پرداز سیاسی و استاد دانشگاه برکلی در کتاب «دولت و دیوار؛ افول حاکمیت» [Walled states, waning sovereignty] تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که چرا تا امروز که بیش از سه دهه از برگزاری جشن‌های بین‌المللی به مناسبت فرو ریختن دیوار برلین می‌گذرد، خیل عظیم دولت-ملت‌ها در حال احداث و توسعه دیوار در مرزها یا نزدیکی مرزهای‌شان هستند.

او معتقد است این دیوارها بیش از آنکه کاربردی فیزیکی برای دفع تهدیدها داشته باشند، کارکردی نمادین، مادی و روانی دارند. نثر این کتاب که به قلم سهند ستاری ترجمه شده و نشر مرکز آن را منتشر کرده، روان، صریح و وفادار به متن است. مترجم با بهره‌گیری از نگاه و تلقی انتقادی نویسنده اصلی به موضوعاتی نظیر مساله اسراییل و سرزمین‌های اشغالی تلاش کرده از خط قرمزهای فرضی عبور کرده و به جای به‌کارگیری اصطلاحات آشنا با ذهن مخاطب ایرانی، در اکثر موارد عینا عبارت‌ها و اصطلاحات نوشته شده از سوی وندی براون را در متن ترجمه به کار گیرد. نویسندگان و تحلیلگران بسیاری به تحسین این کتاب و نگاه خاص وندی براون به مساله دیوارها در جهان امروز پرداخته‌اند.

ریس جونز، جغرافیدان و نویسنده کتاب «مرزهای خشن» می‌گوید: «برای هر کسی که علاقه‌مند است نحوه عملکرد جهان در قرن بیست و یکم میلادی را درک کند، لازم است که این کتاب را مطالعه کند.» مارک راینهارت، استاد علوم سیاسی معتقد است: «وندی براون خواننده را وادار می‌کند که درباره چالش‌های پیش روی مبارزات دموکراتیک و مبارزات رادیکال اندیشه کند.» او می‌افزاید: «کتاب دولت و دیوار؛ افول حاکمیت گسترش دیوارها در عصر ما درون و میان دولت-ملت‌ها را بررسی می‌کند و به آنها به عنوان نمادی از محدودیت قدرت دولتی در عصر زوال حاکمیت دولت‌ها می‌نگرد.»

وندی براون در این کتاب می‌کوشد تا نشان دهد «دیوارکشی ملت-دولت را باید نمادی از زوال حاکمیت دانست، نه نمودی از قدرت و استحکام آن.» او در گفت‌وگویی پیرامون آثارش که خود سهند ستاری آن را ترجمه کرده، می‌گوید: «دیوارهای بسیاری برای بستن راه مواد مخدر، اسلحه و مهمات، تروریست‌ها یا خیل مهاجران ساخته می‌شوند؛ ولی در کل تاثیر بازدارنده‌ای ندارند. بارزترین نمونه، دیوار فعلی در مرز ایالات متحده- مکزیک است. این دیوار مهاجران را در مرز به سمت مسیرهای خطرناک‌تر هل داده؛ صنعتی عظیم ساخته برای قاچاق مهاجران، و دنیایی عظیم پدید آورده از دارودسته‌ها و جرم و جنایتی مرتبط با قاچاق مواد مخدر؛ این تمام کاری است که دیوار ایالات متحده-مکزیک کرده است. صنایع زیرزمینی را تقویت کرده و آمار مرگ‌و‌میر را افزایش داده است، بی‌آنکه به صورت واقعی جلوی خیل مهاجران و موادمخدر را بگیرد.»

او نظریه‌پرداز سیاسی و استاد دانشگاه برکلی است و در زمینه نظریه سیاسی مابعد فوکویی، مطالعات انتقادی حقوق و نظریه فمینیستی کار می‌کند و موضعی مابین مارکس و فوکو دارد. وندی براون در این کتاب برای اثبات ایده‌ای که مدنظر دارد از نقل‌قول‌هایی که شخصیت‌های مطرح نیز -به‌رغم تفاوت‌های عمیق میان باورهای فکری آنان- بهره برده است. او اولین فصل کتاب خود را با نقل قولی از پل هرست نویسنده کتاب فضا و قدرت آغاز می‌کند: «از زمان سقوط دیوار آتلانتیک در 1944، استحکامات نظامی کارکرد دفاعی‌شان را از دست داده‌اند. از آن پس دیگر حتی وسیع‌ترین استحکامات ظاهری هم ابزارهای اصلی دفاعی نبودند.»

براون به نقل قولی از آریل شارون هم اشاره می‌کند که خطاب به مردم سرزمین‌های اشغالی می‌گوید: «دور سکونتگاه‌های خود دیوار نکشید که اگر بکشید دست و بال خودتان را می‌بندید.» شارون به اشغالگران توصیه می‌کند که باید به دور فلسطینی‌ها دیوار کشید. در فصل پایانی کتاب «دولت و دیوار؛ افول حاکمیت» نویسنده به بررسی آثار افول حاکمیت‌ها بر نیازها، اضطراب‌ها و تمایلات روانی-سیاسی سوژه‌های مدرن امروزی می‌پردازد. او در نتیجه‌گیری این فصل می‌نویسد: «دیوارکشی ملت- دولت تا حدی پاسخی است به اضطراب‌ها، آمال‌ها و فانتزی‌های روانی، آن هم به مدد خلق آثار بصری و یک فضای خیالی ملی علاوه بر کاری که دیوارها وانمود می‌کنند، انجام می‌دهند.»

[«دولت و دیوار افول حاکمیت» اثر وندی براون با ترجمه‌ی سهند ستاری و توسط نشر مرکز منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...