حدیث ناب پهلوانی | الف


حدیث فرهنگ و سنت ناب پهلوانی و عیاری، همواره جزئی از آداب و رسوم این سرزمین بوده است. وجه مشترکی که بسیار پیش از این و به دلیل تعلیمات عالیه دین اسلام و رعایت آداب جوانمردی و دست‌گیری از فقیران و افراد ضعیف جامعه به هر شکلی در آن، باعث یکتاپرستی ایرانیان نیز شد. فرهنگ عیاری بعدها با جنبش‌های مردمی و ضداستعماری ایرانیان مسلمان عجین شد و آثار آن را می‌توان در متون تاریخی یافت.

رخصت مرشد خسرو آقایاری  جلد دوم تبریز

«رخصت مرشد» نوشته خسرو آقایاری، جلد دوم از مجموعه داستان‌های پهلوانی است که می‌تواند تلاش بایسته‌ای در به وجود آوردن گونه‌ای داستانی باشد که در متن و بطن زندگی مردم وجود داشته و دارد و طی دورانی، بخشی از رومانس‌های اخلاقی جامعه را به خود اختصاص داده بود. لذا خلق چنین آثاری ولو به صورت داستان‌های اپیزودیک، می‌تواند به اشاعه و ارتقای فرهنگ جوانمردی در جامعه ما که در حال گذار و ورود به دوران جدیدی بوده و عمدتاً، دغدغه مردم، حضور در فضاهای مجازی می‌باشد، رجعت به چنین داستان‌هایی، می‌تواند مابه‌ازای خوبی برای چنین ابزاری تلقی شود. به همین منظور، آقایاری در این اثر کوشیده است تا با بهره‌گیری از 33 منبع معتبر کتابخانه‌ای و سه مصاحبه برجسته با برخی از پیشکسوتان این عرصه، پیام آور فرهنگی باشد که همواره حضوری تاریخی و سرنوشت ساز در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی داشته است.

در این کتاب زندگی و روزگار سه پهلوان برگزیده تبریزی یعنی پهلوان اللهیار خان تبریزی، پهلوان ابراهیم حلاج اوغلی و پهلوان عبدالله سرابی در قالب روایت‌هایی داستانی نقل شده است و کوشش هم‌زمان آقایاری در خلق داستان و نقل دقیق تاریخ، نشان از تسلط بالای وی به هر دو مقوله دارد. گرچه داستان نویس بیش از وفادار بودن به نقل دقیق تاریخ، باید به ساختار داستان و رویدادهای آن در بستری روایی وفادار بماند، اما تلاش بایسته و قابل تقدیر او از هر دو حیث قابل قبول و شایسته است. در این میان، فرهنگ ناب پهلوانی از دسیسه‌های زمانه در امان نمانده و در زورخانه‌ها که همیشه سد راه ستمگران و خان زادگان و حکام ستم گستر بود، آثار انحطاط و تباهی ظاهر شده بود. با توطئه شاه و درباریان وقت، پس از درگذشت پهلوانان بزرگ و رهبران فکری زورخانه و کهنه سوارانی که وظیفه تربیت پهلوانان را به عهده داشتند، پای اشراف و شاهزادگان به زورخانه‌ها باز شد. آنها که پس از سالیان دراز توطئه و دسیسه نتوانسته بودند چهره موجه و معتبر پهلوانان و جوانمردان را در پیشگاه مردم آلوده کنند و سنت پهلوانی را از ریشه براندازند، تصمیم به ایجاد انحراف و فساد و گسترش ناجوانمردی و زورگیری نزد برخی از لوطی‌های سست عنصر و بی ایمان نمایند که شوربختانه از دل چنین توطئه‌هایی برخی افراد لوطی نما چون شعبان استخوانی (بی مخ) و سایر افراد سرسپرده به وجود آمدند و یکسره تلاش کردند که این مرام و مسلک جوانمردانه را به بی راهه ببرند.

داستان اول این مجموعه، به پهلوان اللهیار تبریزی که در روزگار محمدعلی شاه قاجار و مرجعیت عالیقدر، آیت الله میرزا جواد آقای تبریزی زندگی می‌کرد، اختصاص دارد. او با تبعیت از آموزه‌های مذهبی و منویات مرجعیت زمان خود، به مبارزه با استعمار می‌پردازد. در همان ابتدا وقتی متوجه می‌شود که معاون کنسولگری روسیه به قصد تعرض به دختری تبریزی، وی را ربوده و به داخل کنسولگری برده با دریافت نامه‌ای از مرجعیت عالیقدر سر از تن آن ملعون جدا می‌سازد، سپس رجبعلی داروغه را که به قصد تحقیر مردم مسلمان آذربایجان از جانب طهماسب میرزا، والی وقت آن به تبریز گسیل شده، از صفحه روزگار محو و آن گاه با یادی از کوراوغلی و دومرول، پهلوانان و رمانس‌های اسطوره‌ای مطرح ایران و آذربایجان گرچه فرزند غیورش را می‌کشند، نماز شکر را در مسجد جمعه به جای می‌آورد و پس از دوره‌ای انزوای خود خواسته، ظالم لوطی نمایی چون جعفر دارداری سرسپرده را به سزای اعمالش می‌رساند تا دیگر مزاحم دین و ناموس مردم، آن هم در مقابل مسجد جامع و هنگام برگزاری نماز جمعه نشود. شخصیت پردازی ظریف آیت الله میرزا جواد آقای تبریزی، پهلوان، کربلایی مراد، پیشکار مرجع عالیقدر و سایر شخصیت‌های داستان به قدری استادانه با رویدادهای به هم پیوسته داستان عجین شده که در جای جای آن، خواننده را محو داستان پردازی و در عین حال، نقل دقیق مقطعی حساس از تاریخ این سرزمین می‌کند و این در حالی است که آقایاری این تکنیک را با کوتاه گویی و با بهره‌گیری از ایجاز به کار برده است. پایان بندی درست داستان با شهادت ناجوانمردانه پهلوان عجین می‌شود که علیرغم فضاسازی‌های دشمنان مملکت، افکار عمومی آن دوران در تبریز، بهترین تشییع جنازه را برای پهلوان غیور و ستم ستیز خود به جای می‌آورند.

نهضتی که او و سه پهلوان دیگر با بهره گیری از منویات مرجعیت زمانه خود برپا می کنند، تا همیشه تاریخ، ستم ستیزی و مبارزه با استعمارهای زمانه را برای مردم مسلمان و مستقل ایران، به ارمغان می آورد. در داستان دوم، پهلوان ابراهیم حلاج اوغلی را به نظاره می‌نشینیم که یکی از بهترین شاگردان پهلوان اللهیار تبریزی بود و حکایت معروف شانه چوبی بر صورت فرو بردن برای نشان دادن بزرگی و جوانمردی منتسب به اوست. او نیز با بهره‌گیری از آموزه‌های دینی، قدم در مسیر جوانمردی می‌گذارد و ماجراهای او با جابران زمانه چون فواید النکات و یا داستان‌های پندآموز که نقل آن‌ها در ادبیان کهن ایرانی به خصوص در بیان مناقب و مقامات عالی اخلاقی و اجتماعی، بسیار مرسوم می‌باشد، با تلفیقی از تکنیک‌های داستان نویسی نوین توسط آقایاری نگارش شده است.

بیرون کشیدن شخصیت هایی ساده چون پیرزنی که 4 دختر دارد و مورد ستم داروغه قرار می‌گیرد و یا کاروان تجار گیلانی و مازندرانی که ضمن به غارت رفتن اموال‌شان، مستمسک و بازیچه دسیسه علیه پهلوان قرار گرفته‌اند، از جمله نقاط قوت داستان در زمینه رویدادنگاری و شخصیت پردازی می‌باشند. داستان سوم نیز به زندگی 102 ساله پهلوان عبدالله سرابی، که نظر کرده حضرت مرتضی علی (ع) بود و در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار زندگی می‌کرد، می‌پردازد. این داستان نیز سرشار از نکات سودمندی است که خواننده را یکسر مجذوب داستان، صحنه‌ها و شخصیت‌های آن می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...