به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، یازدهمین نشست «طعم کتاب» با محوریت نقد و بررسی کتاب «بچه‌های فرات» اثر لیلا قربانی در محل سالن شهید عاشوری خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. در این نشست حسن احمدی از پیشکسوتان ادبیات دینی به عنوان منتقد اثر صحبت کرد.

لیلا قربانی بچه های فرات

نگارش «بچه‌های فرات» با هدف جذاب بودن
در این نشست لیلا قربانی، نویسنده کتاب با بیان اینکه 7 سال از زمان نگارش کتاب می‌گذرد و این کتاب اولین اثر داستانی من بوده است، گفت: زمینه اصلی فعالیتم فیلم نامه نویسی است و رشته‌ای که تحصیل کرده‌ام تاریخ است.

وی افزود:‌ سعی کردم کتاب «بچه‌های فرات» را به‌گونه‌ای بنویسم که ضمن ارائه یک روایت تاریخی، برای نوجوانان و جوانان جذاب و هیجان‌انگیز باشد.
نویسنده «بچه‌های فرات» در پاسخ به این سوال که دغدغه نوشتن این کتاب از کجا شکل گرفت، این‌طور گفت: زمانی که در دانشگاه مشغول تحصیل رشته تاریخ بودم، داستان‌های تاریخی را دوست داشتم. در زمان تحصیل نیز از موضوعات مختلف سوژه‌هایی را در ذهنم ساخته و پرداخته می‌کردم. دغدغه‌ای هم داشتم که درباره بانوان عاشورایی کار کنم و احساس می‌کردم در این حوزه کار نشده است.

قربانی همچنین گفت: برای موضوع بانوان عاشورایی، یک کار پژوهشی رسانه‌ای انجام دادم. بعد از آن ایده‌هایی داشتم و کتاب «بچه‌های فرات» هم از آن ایده‌ها شکل گرفت و اولین ایده بود. البته هنوز هم ایده‌های تاریخی دارم که کار آنها مانده است.

سختی کارهای ادبیات دینی
حسن احمدی، منتقد آثار کودکان و نوجوانان در بخش دیگری ضمن عرض تسلیت برای سالروز عاشورای حسینی گفت: نوشتن کتاب‌های دینی جرات می‌خواهد. در نویسندگان این حوزه کمتر هستند کسانی که حرفه‌ای کار می‌کنند. شاید هم ترس داشته باشند. ضمن اینکه ناشران نیز با نویسندگان این حوزه برخورد بدی می‌کنند.

در بخش دیگری احمدی در توضیح درباره شخصیت پردازی کتاب «بچه‌های فرات» گفت: درباره باز سنی سه شخصیت اصلی کتاب اطلاع قوی نداریم. آنها در جایی مسئولیت‌های بزرگ می‌گیرند و اسیران به آنها تحویل داده می‌شود. در جای دیگر شیطنت‌های نوجوانانه از آنها سر می‌زند و این خلاء اثر است.

وی با اشاره به اینکه سن شخصیت‌های محوری در این کتاب برایم جای سوال داشت، افزود: وقتی در زمان شخصیتی معرفی می‌شود رفته رفته خصوصیات مختلف همچون اخلاق و ویژگی‌های جسمانی همچون لاغری و چاقی و... شخصیت‌ها معلوم می‌شود. این موارد درباره شخصیت‌های این کتاب به جزء یکجا دیده نمی‌شوند.

اهمیت لحظه پردازی در خلق داستان
احمدی گفت: مشخص است که این شخصیت‌ها هم سن و سال هستند اما نویسنده، مخاطب را با اخلاق و رفتار آنها آشنا نمی‌کندِ؛ خانم قربانی کار فیلم نامه نویسی انجام می‌دهد در خلق آثار «لحظه پردازی» مهم هستند. در این کتاب لحظه پردازی و شخصیت پردازی دیده نمی‌شود. موقعیت خوب معرفی نمی‌شود.

این منتقد درباره توصیف ویژگی‌های رود فرات مانند مواج بودن آن در داستان نقد کرد و گفت: وقوع موج‌های بزرگ مربوط به دریاست اما اگر بپذیریم رود فرات هم در مقطعی طغیان کرده بازهم داستان در توصیف مکان‌ها خلاءهایی دارد. داستان می‌توانست پرکشش‌تر شود.

چرا سن شخصیت‌های بچه‌های فرات مشخص نیست؟
قربانی در پاسخ به این سوال که در کتاب نکاتی وجود دارد که جزییات زیادی از آنها وجود ندارد و چرایی دلایل این موضوع ضمن با اهمیت دانستن نقد به کتاب برای پربارتر شدن آثار بعدی‌اش گفت:‌ در جامعه عرب بچه‌ها از سن 8 الی 13 سالگی نوجوان قلمداد می‌شوند در این سن نوجوانان شنا و تیراندازی یاد می‌گیرند. من چند بار برای شخصیت‌های کتاب «بچه‌های فرات» سن تعیین کردم اما در نهایت دیدم اگر سن مشخصی تعیین کنم جالب نمی‌شود. برای همین سعی کردم از المان‌ها (عناصری) استفاده کنم که مخاطب محدوده سنی شخصیت‌ها را متوجه شود. احساس کردم با این کار مخاطب پویاتر می‌شود.

نویسنده «بچه‌های فرات» همچنین گفت: از نظر فضاسازی اثر درباره رود فرات واکنش نشان دادم. این رودخانه عریض و مواج است. حتی در مقاطعی از سال شنا کردن در آن ممنوع می‌شود. برای فضاسازی اثر به این اشاره نکردم که چه فصلی از سال است با توجه به اینکه واقعه عاشورا با عطش و تشنگی همراه است. اما از سرسبزی فضای داستان مشخص است که این فضا در حدفاصل اسفند تا اردیبهشت ماه است.

تفاوت بین فیلم نامه و داستان
احمدی در بخش دیگری گفت:‌ در فیلم ما تصویر می‌بینیم ولی در داستان و رمان نویسنده مجبور است اطلاعات فضا و شخصیت‌ها را خودش به مخاطب منتقل کند تا خواننده بدانید با چه موقعیتی مواجه است. خواننده می‌خواهد وارد داستان شود.
وی افزود: اگر فیلم‌نامه نویس در کارش توصیف موقعیت‌ها را انجام ندهد، کارگردان مجبور است خودش این کار را در تصویر انجام دهد و اگر کارگردان با –حوزه- داستان آشنا نباشد می‌تواند به فیلم‌نامه لطمه بزند.

این منتقد تاکید کرد: در کارهای دینی –تاریخی- چون زمان از وقوع رویدادها گذشته است نمی‌دانیم موقعیت چطور بوده است. برخی برای رفع تکلیف در مورد داستان‌های دینی تاریخی یک نخل می‌گذارند تا فضای تاریخی ایجاد شود.

قربانی در واکنش به این صحبت‌ها گفت: قبیله بنی اسد شامل افرادی بودند که بخشی از آنها در بصره به کار تجارت مشغول بودند و جنگ آوران مشهوری بودند. یک بخشی هم در اطراف نینوا حضور داشتند و بادیه نشین بودند با اینکه در چادر زندگی می‌کردند اما متمول بودند.

وی افزود:‌ دوست داشتم فضای داستان در یک روستا باشد. چون این قبیله در حاشیه فرات بود هم احتمال می‌دهم که در واقعیت بادیه نشین بودند و هم اینکه ممکن است به شکل روستایی زندگی می‌کردند.

نویسنده «بچه‌های فرات» ادامه داد: یک روستای کوچک برای این قبیله در داستان طراحی کردم که اطراف آن پر از نخل بود و دام‌های زیادی داشتند و به دامداری مشغول بودند. در آن منطقه پستی و بلندی زیادی نداشتند و اسب دوانی در آن منطقه پر رونق بوده است.

وی گفت: احساس کردم اگر زیاد وابسته به داستان تاریخ باشم، جذابیت کارم کم می‌شود. تصور اینکه 1400 سال پیش افراد چطور زندگی می‌کردند سخت است.

اگر کتاب ترجمه شود مخاطب نمی‌فهمد!
احمدی در ادامه با اشاره به اینکه امیدوارم کتاب «بچه‌های فرات» ترجمه شود، گفت:‌ ما چون بزرگ شده مکتب امام حسین(ع) هستیم با فضاهای این داستان‌ها آشنا شویم. اما اگر روزی این داستان ترجمه شود یا اینکه 100 سال بعد به دست کسانی بیفتد که با این فضاها آشنا نیستند نمی‌توانند –فضای- داستان را درک کنند. مگر اینکه نویسنده از ابتدا کارش را محکم شروع کرده باشد.

این منتقد اظهار داشت:‌ یکجایی نویسنده از سر ترس سراغ موضوعات نرفته است. ورود حبیب بن مظاهر به موقعیت داستان خوب در نیامده است؛‌ در داستان «بچه‌های فرات» کم فروشی شده است.

وی با بیان اینکه اگر داستان مربوط به زمان حال بود می‌شد از تخیل استفاده کرد گفت:‌ برای شخصیت‌هایی مانند سما و بز داستان می‌توانست کار بیشتری انجام شود.

قربانی با بیان اینکه سلیقه‌ام به‌گونه‌ای است که کار را کش ندهم، خاطر نشان کرد:‌ می‌خواستم نگاه‌های جنسیتی که در جامعه عرب وجود داشت را در اثر نقد کنم.

وی گفت: ما برای وقایع تاریخی مانند حادثه عاشورا و دفاع مقدس که زمان زیادی هم از آن نگذشته است یک دنیای خیالی را بیاوریم و در حاشیه آن ماجرا –اصلی- را روایت کنیم؛ اثر را در قالب فیلم نامه می‌دیدم و این نقدهایی [اشاره به نقد شخصیت پردازی و فضا سازی] را که مطرح شد قبول دارم.

پیشنهاد منتقد به نویسنده...
احمدی در پایان گفت به طرح این موضوع پرداخت که وقتی سوژه می‌طلبد که کار بیشتری برای آن انجام شود باید متن بیشتری نوشته شود و این کتاب «بچه‌های فرات» هم می‌توانست به جای 135 صفحه در صفحات بیشتری باشد. وی همچنین برای نقد بهتر این کتاب به قربانی پیشنهاد داد تا این اثر را در جمع بچه ها و مخاطبان اصلی کتاب بخواند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...