کتاب «آناهیتا و غول چراغ جادوی بوگندو» نوشته مریم شیرازی توسط انتشارات کتاب‌پارک برای کودکان منتشر و راهی بازار نشر شد.

آناهیتا و غول چراغ جادوی بوگندو مریم شیرازی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب برای بچه‌های بالای ۸ سال نوشته شده و تصویرگری‌اش هم توسط مهدی شیرازی انجام شده است. داستانش هم درباره سخت‌ترین و بدترین چیز دنیاست؛ برای دختری به‌نام آناهیتا که نه مجبور است در یک صحرای بی‌آب و علف گیر کند یا بالن‌اش بالای اقیانوس منجمد شمالی سوراخ شود. او مجبور شده کل تابستان را با یک پیرمرد و پیرزن در خانه درب و داغان‌شان سر کند. وسط این‌اوضاع بد، یک چراغ جادو هم پیدا می‌کند.

غول چراغ جادویی که آناهیتا پیدایش می‌کند، از این غول‌های زپرتی و بوگندوست که از زیر درس‌خواندن‌های غولکی در رفته و مثل آناهیتا در خانه پیرمرد و پیرزن گیر افتاده است. اسمش هم «بابو» است. ولی آناهیتا نمی‌فهمد او باید به غول کمک کند یا غول به او.

این‌رمان ۱۲ فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت‌اند از:

گرخیدن در حد تیم‌ملی، چراغ جادوی ناقص‌الخلقه، خالی‌بند نبودن غولچه، جفتمان باید عوضی بشویم، قالیچه پرنده ضایع، تو کله‌کردن درس، آب‌گوشت خَرباش، روز و شب پرماجرا، دوستان فاب، خطرهای بیرون بردن بابو، آخرین‌فرصت، خداحافظی بدون خداحافظی.

این‌کتاب با ۲۱۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۹ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...